«جاناتان کرین» یک بچهخرخوان قدبلند و نحیف با اندامی نتراشیده بود که مورد قلدری و تمسخر همکلاسیهایش قرار میگرفت. او حتی در خانهاش هم در امان نبود. جاناتان با مادربزرگ دیوانه و سادیستیای زندگی میکرد که برای تنبیه نوهاش، او را در یک دخمهی تنگ و تاریک و مملو از پرنده زندانی میکرد؛ پرندههایی که به سمتش حملهور میشدند و او را نوک میزدند. او مرتباً نوهاش را لعن و نفرین میکرد و شکنجه میداد. جاناتان سالهای بعد را صرف چیرهشدن بر ترسهای درونیاش میکند و به ارباب ترس بدل میگردد. او به یک استاد روانشناسی تبدیل میشود و به دلیل روشهای نامتعارف و نامعقولی که در امر تدریس بهکار میبرد، از دانشگاه اخراج میشود؛ مثلاً یکبار برای القای حس ترس در دانشجویانش، حین تدریس ناگهان با اسلحهاش شلیک میکند.
جاناتان بینهایت دیرجوش و بدلباس بود و هرگز با همکارانش اخت نمیگرفت. چرا باید پولش را صرف خریدن لباس کند، در صورتی که میتواند با همان پول، کتابهای بیشتری بخرد؟ او پس از کنفرانس دانشگاهیاش پیرامون اینکه چطور میتوان با اهرم ترس از دیگران اخاذی کرد، تصمیم میگیرد به نمادی تبدیل شود که به آن شبیه است: نمادی که از ترکیب فقر و ترس بهوجود میآید؛ یک ترکیب و نماد بینقص: «مترسک». در قسمت هفتم از مجموعه مقالات بتمن و روانشناسی، شما را کمی بیشتر با جاناتان کرین، معروف به مترسک یا همان اسکرکرو (Scarecrow) آشنا خواهیم کرد.
جاناتان وارد کار با تاجران فاسد میشود و قرار میگذارد که به ازای دریافت پول، رقیبانشان را با بهکارگیری تاکتیکهای خشنِ ترس، کنار بزند. در این راه، حتی از قتل شخص مورد هدفش هیچ ابایی ندارد. او پس از اخراج شدن از دانشگاه، سلطنت ترس و وحشت خودش را بنا میکند، تا اینکه توسط «بتمن» و «رابین» دستگیر میشود.
مردی که یه لباس ترسناک میپوشه. شبها میره بیرون و دشمنهاش رو به وحشت میندازه. یک زخم روحی عمیق و ریشهدار -که احتمالاً به دوران کودکیاش ربط داره- مسبب چنین رفتاریه. برات آشنا بهنظر نمیآد؟
_ بتمن خطاب به رابین در کمیک Year One: Batman Scarecrow (2005)
مهمترین شرورهای بتمن مثل «جوکر» و «هاروی دنت» همواره سعی در وارونهسازی خصلتهای مهم این ابرقهرمان داشتهاند؛ مثلاً جوکر برخلاف بتمن، نماد هرجومرج است و هاروی دنت نیز برداشتی کاملاً متفاوت از عدالت دارد. این موضوع در رابطه با مترسک نیز صدق میکند. در حالی که بتمن با شکل و شمایل دراکولا ترس به دل خلافکارن میاندازد، مترسک برخلاف او، با پوشیدن لباسی نامتعارف و عجیب، انسانهای بیگناه را میترساند. مترسک در ابتدا جایگاه تثبیتشدهای در میان مجموعه دشمنان فوقالعادهی بتمن نداشت و در دههی ۴۰، فقط دو مرتبه در صفحات کمیکبوکهای بتمن ظاهر شد.
مترسک بعدها و تا سال ۱۹۶۷ نیز حضور چندانی نداشت. او زمانی توجه طرفداران بتمن را به خود جلب کرد که از بهکارگیری تاکتیکهای ترور و ترس، پایش را فراتر گذاشت و وارد حوزهی «دستکاری روانشناختی» شد. دستکاری روانشناختی یعنی ایجاد تغییر در رفتار و ادراک یک شخص از راه تاکتیکهای روانشناسی. مترسک برای چنین اعمالی، از یک گاز توهمزا و القاکنندهی ترس به اسم Fear Toxin استفاده میکند که بنیادیترین ترسهای وجودی بشر مثل ترس از ارتفاع، ترس از تاریکی، ترس از حیوانات و… را به شدیدترین و واقعیترین شکل ممکن در ذهن قربانیهایش زنده میکند؛ مثلاً در مورد بتمن، صحنهی به قتل رسیدن والدینش، به شکل آزاردهندهای برایش زنده میشود. مترسک حتی گازی دارد که ترس را کاملاً در وجود قربانیاش میکشد و درنتیجهی آن، قربانی چنان بیپروا میشود که ممکن است جان خود و اطرافیانش را به خطر بیاندازد.
بتمن بارها توانسته است بر ترس ناشی از گاز مترسک فایق آید. او از خود میپرسد که کرین چطور در برابر این گاز، آرامش خود را حفظ میکند. بهنظر بتمن، کرین به خوبی پی برده است که هیچ دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد. او بالاخره موفق میشود تا هیچکدام از این توهمات ناشی از سم مترسک را ترس تفسیر نکند.
از اونجایی که این گجت ساختهی توئه، منطقیه که من هم به این درک برسم که دلیلی برای ترسیدن وجود نداره. تنها لازمهش تسلط ذهن بر جسمه، مترسک.
_ بتمن در کمیک Batman #262 (1975)
جاناتان آنقدر در معرض اختراع خودش قرار گرفته که سبب شده تا احساس ترس در وجودش برای همیشه از بین برود. فقدان کامل احساس ترس، آن هم در کسی که در طول زندگیاش آن را با گوشت و پوست و استخوان حس کرده است، پدیدهی بسیار نادریست که تحقیقات سیستماتیک چندانی در باب آن در دسترس نیست. هرچند، «مورد S.M» مثال بارز این اتفاق در دنیای واقعیست. S.M یک زن آمریکاییست که هستهی آمیگدال مغزش -که مرکز هیجانی مغز میباشد- مورد آسیب جدی قرار میگیرد و پس از این اتفاق، دیگر نتوانسته است که حس ترس را تجربه کند؛ حتی زمانی که یک اسلحهی آمادهی شلیک را بر شقیقهاش گذاشتند. کرین نیز مثل این خانم S.M و سایر حیوانات آزمایشیای که مرکز هیجانشان برداشته شده، کوچکترین نشانهای از ترس را بروز نمیدهد. جالب اینجاست که او دلش برای این حس تنگ شده است. ارباب ترس دنیای بتمن، کسی که عمرش را صرف پذیرفتن ترسهای زندگیاش و تسلط بر آنها کرده است، هرگز نمیخواست که این حس برای همیشه در وجودش نابود شود. سم توهمزای مترسک، حالا یا به دلیل مقاومت دارویی و یا به دلیل آسیب رساندن به مرکز هیجانی مغزش، هیچ تاثیری بر خود او ندارد.
بله، کسی که زندگیاش را صرف برانگیختن حس ترس در دیگران کرده است، قربانی سلاح خودش میشود. ارباب ترس اکنون مایوسانه در پی این است که فقط یک بار دیگر بتواند این حس را تجربه کند.