هیچ تیم دونفرهی ابرقهرمانیای را نمیتوان یافت که مثل «بتمن» و «سوپرمن» باشند: دو قطب مختلف یک طیف. از یک طرف، «بروس وین» را داریم که علیرغم نداشتن قدرتهای فراانسانی، با عزمی راسخ و کوشش و پشتکار فراوان، خود را به حد کمال میرساند تا نگذارد اتفاق تلخی که در کودکی برایش رخ داد، برای فرد دیگری رخ دهد. طرف دیگر طیف، «کلارک کنت»، آخرین بازماندهی یک نژاد بیگانه قرار دارد که در نوزادی به زمین فرستاده میشود، مورد عشق و محبت دو کشاوز مهربان قرار میگیرد و به لطف DNA منحصربهفردش، به قدرتهایی خارقالعاده دست پیدا میکند.
تفاوتهای این دو نفر محدود به خاستگاه و تواناییهایشان نیست. هرکدام سبک و سیاق مخصوص به خود را دارند. حتی از ظاهرشان هم این موضوع پیداست. لباس سیاهرنگ و نقاب ترسناک بتمن کجا و لباس روشن و چهرهی خندان و بینقاب سوپرمن کجا. یکیشان الهامبخش حس امید و اعتماد است و آن یکی القاکنندهی حس ترس. اصلاً چگونه میتوان وجود این دو قطب کاملاً متفاوت را در کنار هم هضم کرد؟ موضوع وقتی جالبتر میشود که بدانیم این دو با هم دوست هستند، آن هم نه یک دوستی معمولی، بلکه یک دوستی بسیار نزدیک.
بتمن و سوپرمن سر بسیاری از موضوعات با هم اختلاف نظر دارند، اما شاید ندانید یکی از همین اختلاف نظرها مربوط به ماهیت دوستی است. طوری که سوپرمن به بتمن نگاه میکند با طوری که بتمن به سوپرمن نگاه میکند، فرق دارد. دوستی چیزیست که فلاسفه از زمانهای دور پیرامونش حرف زدهاند، ولی هنوز هم سر ماهیت آن تفاوت عقیده وجود دارد. بتمن و سوپرمن یکدیگر را دوست خطاب میکنند، ولی «دوست» برای هرکدام از آنها معنای متفاوتی دارد؛ چراکه هرکدام دوستی را از دریچهی نگرش فیلسوف متفاوتی میبییند. در هشتمین و آخرین قسمت از مجموعه مقالات بتمن و فلسفه، مفهوم دوستی را از منظر دو فیلسوف بزرگ تاریخ جهان، ارسطو (۳۸۴ ق.م- ۳۲۲ ق.م) و نیچه (۱۹۰۰-۱۸۴۴) بررسی خواهیم نمود تا به درک عمیقتری از رابطهی دوستی بتمن و سوپرمن برسیم.
سوپرمن دوستداشتنی
چهرهاش داد میزند که مردی مهربان و دوستداشتنی است. شاید از دید برخیتان قیافهی امل و سادهای داشته باشد، اما باور کنید سوپرمن از آن دسته دوستهاییست که همیشه میتوان روی کمکش حساب باز کرد. قصد مسافرت نوروزی به کیش را داشتید و بلیط گیرتان نیامده است؟ هیچ اشکالی ندارد، سوپرمن در عرض شش ثانیه شما را به مقصد مدنظرتان میرساند. هوس خوردن استیک در هوای آزاد به سرتان زده است؟ دید حرارتی سوپرمن بهترین وسیله برای پخت هر نوع استیکی است، آن هم به بهداشتیترین شکل ممکن. چی؟ یادتان رفته نوشیدنیها را در یخچال بگذارید؟ فدای سرتان، نفس یخکننده سوپرمن برای همین وقتهاست. تازه من فقط از تواناییهای فیزیکیاش برایتان گفتهام. اگر از خلق و خویش بگویم دیگر برای دوستی با او سر و دست میشکنید. بیخود نیست که لقب «پسر پیشاهنگ بزرگ و آبی» را به او دادهاند. سوپرمن وفادار، صادق، مؤدب، خوشخنده، شجاع و نیکوکار است. چه گفتید؟ از بچهمثبتها خوشتان نمیآید؟ آدم باحالی بهنظر نمیرسد؟ قبول دارم، ولی انصافاً هر حلقهی دوستیای حداقل نیاز به یک بچهمثبتِ خوشذات دارد. مطمئن باشید که همچین کسی یک روزی به کارتان میآید.
البته، موضوع مورد بحث ما این نیست که چرا سوپرمن دوست خوبی برایتان خواهد شد. حرف من این است که چرا یک همچین آدم مثبتاندیش و خوشرویی با کسی مثل بتمن دوست شده است. تا حالا بتمن را در حال خندیدن دیدهاید؟ تا حالا از کسی شنیدهاید که بتمن در فلان زمان و فلان مکان با ما شوخی کرده است؟ در کمیک Superman/Batman #1 (2003)، سوپرمن در حالی که یک تیر کریپتوناتی سینهاش را سوراخ کرده و درد شدیدی را تحمل میکند، از بتمن میخواهد که یک ذره حس شوخطبعی برای خودش بخرد؛ یعنی تا این اندازه آرزو به دل مانده است. بتمن فقط زمانی از زندگیاش لذت میبرد که یک خلافکار را زیر مشت و لگد خود بگیرد، البته خلافکاری که لیاقتش را دارد. سوال من این نیست که چرا سوپرمن بتمن را دوست صمیمی خود میداند، سوالم این است که چرا اصلاً با او دوست شد؟
ممکن است بگویید سوپرمن است دیگر، دست خودش نیست. اخلاقش همینطوری است. او همیشه و در همه حال دوستانه رفتار میکند. بتمن که جای خود دارد، یک خرس وحشی هم کنار سوپرمن بشیند، بعد از مدتی با او دوست میشود. راستش را بخواهید، نگاه سوپرمن به بتمن فراتر از یک دوست معمولی است. سوپرمن به بتمن عمیقاً و قلباً اعتماد دارد. از نظر او، سوپرمنِ واقعی بتمن است، نه او. فاکتور اعتماد در این دوستی نقش برجستهای دارد. سوپرمن آنقدر به این آدم اعتماد دارد که یک حلقهی کریپتوناتی را نزد بتمن به امانت گذاشته است، تنها چیزی که میتواند سوپرمن را بکشد! چرا این حلقه را به «واندرومن» یا «آکوامن» نداد؟ چرا سوپرمن بیشتر از هر کسی به بتمن اعتماد دارد؟ ریشهی این موضوع برمیگردد به درک سوپرمن از مفهوم دوستی، یک درک ارسطووار.
هیچکس زندگی بدون دوست را انتخاب نخواهد کرد، حتی اگر همهی چیزهای خوب دیگر را داشته باشد.
_ ارسطو در اخلاق نیکوماخوسی
دوستی ارسطویی
دوستی نقش بسیار مهمی را در فلسفهی اخلاق ارسطو ایفا میکند. طبیعتاً، ما وقت و فضای کافی برای پرداختن به جزئیات این بخش از فلسفهی ارسطو را نداریم، اما خوشبختانه نیازی هم به این کار نیست. واژهی یونانیای که در فلسفهی ارسطو، به دوستی (Friendship) برگردانده شده است، فیلیا (Philia) میباشد. البته، فیلیا در فلسفهی ارسطو، دامنهی وسیعتری از روابط انسانی را شامل میشود و تنها به رابطهی دوستیای که مد نظر ماست محدود نمیگردد. در واقع، فیلیا بالاترین نوع عشق یا دوستی میباشد.
ارسطو در کتاب خود، «اخلاق نیکوماخوسی»، تقریباً دربارهی هر نوع رابطهی انسانیای سخن گفته است، از پیوند بین اعضای یک خانواده تا رابطهی بین فروشنده و خریدار. مشخصاً، بیشتر این روابط، ارتباطی با دوستی ندارند. با این حال، ارسطو دربارهی نوعی از رابطه که شباهت زیادی با دوستیِ مد نظر ما دارد نیز، سخن گفته است. پیش از هرچیز این نکته را در ذهن داشته باشید که این بخش از فلسفهی ارسطو، یک نظریهی کامل و مستقل نبوده، بلکه جزئی از یک کل منسجم -که فلسفهی اخلاق ارسطو نام دارد- میباشد. به عبارت دیگر، نظریهی دوستی ارسطو، بخشی از فلسفهی اخلاق او میباشد؛ بنایراین جای تعجب ندارد که منظور ارسطو از بالاترین نوع دوستی، دوستی بین دو انسان نیکوکار و فضیلتمند باشد، نه هر انسانی. اما چرا فقط انسانهای فضیلتمند؟ چند دلیل را میتوان نام برد. از دید ارسطو فقط انسانهای نیکوکار و فضیلتمند میتوانند به معنای واقعی همدیگر را دوست داشته باشند. آنها همدیگر را بهخاطر «چیزی که هستند» و فضایلی که دارند، دوست دارند. این نوع دوستیِ صادقانه، دوام بیشتری هم دارد، چون بهندرت شخصیت یک نفر در طول زندگی، دچار تغییرات شگرف میشود.
ارسطو از نوع دیگر دوستی نیز سخن گقته است: دوستی برای منفعت شخصی (Utility) و دوستی به واسطهی لذت مشترک (Pleasure). این دو نوع دوستی تا زمانی دوام دارند که رابطهمان با طرف مقابل برایمان منفعت و یا لذتی داشته باشد. ممکن است همهی ما این دو نوع دوستی را تجربه کرده باشیم؛ مثلاً با فلان کس دوست میشویم، چون ماشین آخرین مدل زیر پایش است و یا اینکه دانشش برای تقلب کردن در امتحانات پایان ترم به کارمان خواهد آمد. و یا اینکه با کسی که مثل ما به کمیکهای بتمن علاقهمند است (به واسطهی لذت مشترک)، دوست میشویم. معلوم است که این نوع دوستیها دوام چندانی ندارد؛ چراکه وقتی پای خصلتهای دیگری مثل صداقت و معرفت به میان میآید، این دوستیها روی واقعیشان را نشان میدهند. اما نوع اول، نهتنها با دوام است، بلکه به ما و طرف دیگر کمک میکند که از یکدیگر انسانهای بافضیلتتری بسازیم.
میتوان ادعا کرد که دوستی سوپرمن، بالاترین نوع دوستی مدنظر ارسوط است. او هیچگاه با آدم ریاکار و نادرستی دوست نشده است. «لوییز لین»، «جیمی اولسن» و «پری وایت»، همهشان انسانهای شریف و خوبی به حساب میآیند. دوستانش در گروه «لیگ عدالت» هم که نیاز به گفتن ندارند. ناسلامتی آنها بزرگترین قهرمانهای زمین هستند. این شامل دوستی او با بتمن نیز میشود. درست است که بتمن شخصیت تاریکی دارد و از ترس به عنوان ابزاری برای ترساندن خلافکاران استفاده میکند، اما در باطن آدم خوبی است و سوپرمن هم او را یک انسان شریف میداند. در حلقهی دوستان سوپرمن، بتمن از همه سرسختتر و محاسبهگرتر است. حتی اگر لازم باشد، ابایی از استفاده از حلقهی کریپتونایتی برای متوقف کردن سوپرمن ندارد. مگر والاترین نوع دوستی، دوستی میان دو انسان نیکصفت نبود؟ پس میتوانیم بگوییم حلقهی کریپتوناتی گواهی است بر این نوع دوستی تا سبب شود سوپرمن همیشه یک انسان خوب بماند.
فکر کنم هنوز هم نتوانستیم دوستی نزدیک سوپرمن و بتمن را آنطور که باید، توصیف کنیم. ایرادی ندارد، ارسطو هنوز هم با ما حرف دارد. از دید این فیلسوف یونانی، دوست یعنی خود دیگرِ ما (Another Self). این بدان معناست که ما آن خیری را که برای خود میخواهیم، برای دوست خود نیز خواهانیم. دوستان ما آینهی ما هستند و ما میتوانیم خودمان را در آنها ببینیم. سوپرمن آینههای زیادی دارد، اما هیچکدامشان به خوبی بتمن نیستند. علیرغم همهی اختلافها و تفاوتهایشان، این دو ابرقهرمان پیرو اصول اخلاقی یکسانی هستند. اما اصول اخلاقی یکسان، تنها بخش ماجرا نیست، یک مورد دیگر هم نقش دارد: برابری.
سوپرمن و بتمن اشرف ابرقهرمانهای دیسی هستند و باقی ابرقهرمان لیگ عدالت اینطور نیستند و بهنوعی پیرو سوپرمن و بتمن میباشند. سوپرمن تاثیر زیادی روی همتیمیهایش داشته، اما هرگز الهامبخش بتمن نبوده است. بتمن همیشه روی پای خودش ایستاده است. به گفتهی ارسطو، شاید دوستی بین دو شخصِ نابرابر ممکن باشد، اما هرگز نمیتوان آن را بالاترین نوع دوستی دانست.
شما اینطور فکر نمیکنید؟ دو انسان فقیر و ثروتمند را در نظر بگیرید که منافع، اصول و اهداف یکسانی دارند. آیا این دو نفر میتوانند با هم دوست شوند؟ وجدان مساواتخواه ما فریاد میزند که بله، البته که میتوانند. اما بیایید دنیای واقعی را با فیلم هندی اشتباه نگیریم. در دنیای واقعی چنین اتفاقی بعید است. این دو انسان فقیر و ثروتمند دغدغههای کاملاً متفاوتی دارند و دوستیشان، بر فرض اینکه شکل هم بگیرد، دوام چندانی نخواهد داشت. این موضوع درمورد سوپرمن و سایر ابرقهرمانهای لیگ عدالت هم صدق میکند، البته نه به این شدت. سوپرمن قهرمان آنها به حساب میآید. شاید باورتان نشود، ولی زمانی که سوپرمن برای نخستینبار هویت مخفیاش را برای آنها آشکار ساخت، یکی از اعضای لیگ به سوپرمن میگوید که هرگز فکر نمیکرد سوپرمن هم هویت مخفی داشته باشد. آخر مگر میشود سوپرمن یک انسان معمولی باشد؟
اما بتمن چنین نگاهی به سوپرمن ندارد و او را برابر با خود میداند.
و اما بتمن…
با سوپرمن که حسابی آشنا شدهاید. حال باید به سراغ بتمن برویم. خب، اینجا با مشکلی برخواهیم خورد که درمورد سوپرمن وجود نداشت: تفاوت هویت مخفی و هویت اجتماعی یک ابرقهرمان. تفاوت بین بروس وین و بتمن، خیلی برجستهتر از تفاوت میان کلارک کنت و سوپرمن است. بروس وین و بتمن در بیشتر داستانها، از بیخ و بن با هم فرق دارند. نمیخواهم بحث هویت را به میان بکشم، بلکه قصد دارم به شما بگویم که احتمالاً فقط یکیشان را به عنوان دوست برخواهید گزید.
اول از بروس وین شروع میکنم. بروس از برخی جهات میتواند دوست فوقالعادهای برایتان باشد. او پولش از پارو بالا میرود. اگر دلتان به همان یک دانه استیک سوپرمن خوش است، باید بگویم که اگر بروس اراده کند، میتواند کل خانهتان را با استیک پر کند. او شخص بسیار پرنفوذی است و رابطهی نزدیکش با برخی مقامات بلندپایه گاتهام، در مواقع گرفتاری حتماً به کارتان میآید. تیپ و قیافهاش هم که حرف ندارد. دخترها برایش غش و ریسه میروند. اگر پخمگی سوپرمن روی اعصابتان است، باید بگویم که بروس وین آدم بسیار باهوش و زیرکی است. البته، بروس هرگز دوست نزدیک شما نخواهد شد، چون آدم دمدمی مزاجی است و پایبند به شخص خاصی نیست. اما اگر تنها در پی منفعت و خوشگذرانی هستید، حرفی نیست که بروس بهترین گزینه برای چنین روابطی است.
از طرف دیگر، بتمن را داریم که اصلاً آدم دمدمی مزاجی نیست. ثبات در این شخصیت موج میزند. اما بر خلاف بروس وین، بتمن حتی به درد آن دو نوع دوستیای که بر پایه منفعت و لذت مشترک بنا شده نیز نمیخورد. او نه اهل مهمانی است و نه روابط اجتماعی قویای دارد. لذت مشترک، آن هم از طریق دوستی با کسی مثل بتمن؟ این حرف بیشتر به شوخی شبیه است. دوستی با کسی که رعب و وحشت را به دل دیگران میاندازد، چه لذتی دارد؟ پیشتر گفتم که بتمن فقط هنگام کتک زدن جنایتکارها خنده بر لب دارد. اگر شما هم از این کار لذت میبرید بهتر است به جای دوستی با او، خودتان را به یک روانپزشک معرفی کنید. سود و منفعت؟ واقعاً فکر کردهاید که میتوانید از از طریق دوستی با بتمن به سود و منفعتی برسید؟ او برای هر تصمیم و هر قدم شما برنامه ریخته است. جوری دست به سرتان میکند که نفهمید چه بلایی سرتان آمده است. حتی همتیمیهایش هم از او سودی نبردهاند. در کمیک Tower of Babel (2001)، مشخص میشود که بتمن برای متوقف کردن همهی دوستان ابرقهرمانش، از سالها پیش، برنامه داشته است. تاکنون چیزی از ماهوارهی Brother Eye به گوشتان خورده است؟ ماهوارهای که بتمن برای زیر نظر گرفتن همهی ابرانسانهای کرهی زمین ساخته بود. دوستان ابرقهرمانش که حسابی از این کار او رنجیدهخاطر شدند و گمان نمیکنم شما نیز خوشتان بیاید که کسی از زیر و بم کارهایتان خبر داشته باشد.
با همهی این اوصاف، بتمن سوپرمن را دوست خود میداند. گفتیم که در کمیک Tower of Babel مشخص میشود که بتمن برای متوقف کردن همهی اعضای لیگ عدالت، یک برنامهی پیشگیریکننده داشته است تا اگر در آینده، یکی از آنها، به هر دلیلی مشکلآفرین ظاهر شد، بتواند او را متوقف کند. از بخت بد لیگ عدالت، این برنامه به دست «رأسالغول»، یکی از دشمنان بتمن، میافتد و او هم دمار از روزگار لیگ عدالت درمیآورد. این اتفاق سبب شد تا برخی از اعضای لیگ اعتمادشان را به بتمن از دست بدهند و ادامهی حضور و یا اخراجش از لیگ عدالت را به رأیگیری بسپارند. بتمن هیچ اهمیتی به رأی دیگر اعضای لیگ عدالت نمیداد. تنها چیزی که برایش مهم بود نظر دوستش سوپرمن بود که او هم به اخراجش رأی میدهد. بتمن احساس کرد که سوپرمن با این رأی به دوستیشان خیانت کرده است. سوال اینجاست که چرا با رأی «مرد پلاستیکی» و «آکوامن» این حس به او دست نداد؟ خب، سوال آسانی بود. بتمن این دو نفر را نزدیکترین دوست خود نمیداند که احساسی به رأیشان داشته باشد. بهتر است بپرسم بتمن چه چیزی را در سوپرمن میبیند که در سایر ابرقهرمانان نمیبیند؟ پاسخ همان چیزیست که پیشتر دربارهی دوستی سوپرمن شرح دادیم: برابری. او سوپرمن را یگانه همتای خود در لیگ میداند. در واقع، برابری کلید حل معمای این دوستی است. البته، برابری برای سوپرمن و بتمن، معنای جداگانهای دارد. سوپرمن بتمن را از لحاظ اخلاقی، برابر با خود میداند، اما چیزی که مد نظر بتمن میباشد، قدرت است. او قدرتهای فزون از اندازهی سوپرمن را برابر با هوش و ارادهی پولادین خود میداند.
دوستی نیچهای: باید بهتر از این باشی
پیش از پرداختن به نگرش نیچه در باب دوستی، لازم است که بار دیگر، «ابرانسان» نیچه را برای شما تعریف کنیم، مفهوم نسبتاً گنگی که با دوستی مد نظر نیچه ارتباط دارد. از دیدگاه نیچه، ابرانسان، موجودی آزاد، مستقل و فراتر از سایر انسانهای عادی و فانی بوده که خود را از تمامی ارزشهای اخلاقی پیشین جدا میکند و اسطورهها و ارزشهای جدیدی را بنا میگذارد. نیچه بیان دارد که این انسان، پیش از خلق ارزشهای جدید، باید «خودِ جدیدی» خلق کند و یا به عبارت دیگر، خود را از نو خلق کند. این خودِ جدید قادر است که بر عمیقترین تمایلات و احساسات درونیاش فایق آید و به فردی مستقل و نیرومند تبدیل شود: یعنی همان ابرانسان.
راستش را بخواهید، بروس وین شباهت زیادی به ابرانسان نیچه دارد. او نیز خود را از نو خلق کرد و اسطوره و ارزشهای اخلاقی خود را بنا نهاد. همچنین، میدانیم که بتمن بر عمیقترین احساساتش تسلط دارد و بینهایت مستقل و نیرومند است. اما سوپرمن چطور؟ درست است که بین اسم سوپرمن (یعنی ابرمرد) و ابرانسان نیچه تشابه معنایی وجود دارد، ولی سوپرمن آنقدر به برخی سنتها و اصول قدیمی پایبند است که باعث میشود از لیست نامزدهایمان حذف گردد. در ابتدای مقاله ذکر کردیم که بتمن از منظر نیچه، مفهوم دوستی را درک میکند. اما چگونه؟
من به شما همسایه را تعلیم نمیدهم، بلکه دوست را تعلیم میدهم. بگذارید دوست، جشن زمینی شما و چشمانداز ابرانسان باشد… از طریق دوستت به عشقِ ابرمرد خواهی رسید و آن را هدف خود قرار خواهی داد.
_ نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت
درست است که سوپرمن هیچ ارتباطی با ابرانسان نیچه ندارد، اما اگر ابرانسان نیچه را مظهر تکامل انسان آینده در نظر بگیریم، سوپرمن نیز، از دید خیلیها، نماد تکامل فضیلتمندی میباشد. دوستی چون سوپرمن میتواند الگویی باشد تا بتمن از طریق نگاه کردن به او، خود را اصلاح کند و به بالاترین حد فضیلتمندی نزدیک شود. بتمن دوست دارد که مثل سوپرمن باشد. البته منظورمان رسیدن به فضیلتهای اخلاقی سوپرمن است، نه قدرتهای فراانسانیاش. بتمن تنها کسی در دنیاست که هیچ علاقهای به قدرتهای سوپرمن ندارد. در کمیک JLA: Foreign Bodies (2000) پس از اینکه خودآگاهی بتمن وارد جسم سوپرمن میشود، او این تجربه را هیجانانگیز و در عین حال، خطرناک توصیف میکند؛ چراکه قدرتهای سوپرمن باعث میشود که آدم کمتر به هوش خود تکیه کند. بتمن شخصیت سوپرمن را نماد زندهی بالاترین حد فضیلتمندی میداند، کسی که ما انسانهای عادی میخواهیم مثل او باشیم.
نمیدانم آیا تابهحال به بتمن و سوپرمن از این منظر نگرستهاید یا خیر. سوپرمن نیمهخدایی است که همواره سعی در نادیده گرفتن فاصلهاش با بشریت دارد. او همیشه در تقلاست تا اعتماد مردم عادی را بهدست آورد. او همچون یک پسر پیشاهنگ نیکوکار رفتار میکند و به همین دلیل، همه او را دوست دارند. از سوی دیگر، بروس وین انسانی عادی است که برای ترساندن خلافکاران، اسطورهای به اسم بتمن را خلق کرد. هنوز هم برخی خیال میکنند که او یک افسانه است. بروس وین با این اسطورهسازی، خودش را تا جای ممکن از بشریت دور کرده است، همان انسانهایی که سعی در نجات جانشان دارد. فکر کنم نیازی به گفتن نباشد که بروس در ایجاد یک رابطهی پایدار مشکل دارد و معمولاً تنهاست.
اما این الگوگیری از دوست، یکجانبه نیست. برابری و رفتار مقابله به مثل از لازمههای دوستی نیچهای میباشند. درست است که بتمن، سوپرمن را الگوی خود قرار داده است، اما معتقد است که هنوز چیزهای زیادی برای یاد دادن به سوپرمن وجود دارند. علیرغم تمامی این قدرتها و فضایل اخلاقی، سوپرمن فاصلهی زیادی با یک انسان بینقص یا همان ابرانسان دارد. سوپرمن باید بداند که درکش از دنیا و مردمانش، کاملاً نادرست است. دنیا آن گل و بلبلی که او فکر میکند نیست و این خامفکری بیشازحد میتواند به خودش و حتی به انسانهای دیگر آسیب برساند. اینجا جاییست که بتمن وارد میشود تا درسهایی را که از کشته شدن پدر و مادرش و تجربههای دردناک پس از آن گرفته است به سوپرمن انتقال دهد. بتمن معلمی است که مدام نقاط ضعف سوپرمن را به او گوشزد میکند تا از این راه، از او انسان بهتری بسازد.
زمانی که دوستان با هم کنار نمیآیند
تفاوت سوپرمن و بتمن در نگرش به مفهوم دوستی زمانی بیشتر به چشم میآید که رابطهشان شکراب شده باشد. دوستی همین است. امروز یا فردا خودمان را در موقعیتی خواهیم یافت که در میان مشاجرهای جدی با صمیمیترین دوستمان هستیم. البته، شاید دعوای ما با دوستانمان چندان خاطرهی خوشی برای ما و البته اطرافیانمان نباشد، اما دعوای بین ابرقهرمانها، از آن چیزهاییست که برخی طرفداران ابرقهرمانها برای دیدن آن صف میکشند. احتمالاً، همهی شما با چنین عناوینی در برخی وبسایتهای کمیکبوکی برخورد داشتهاید: آیا «اسپایدرمن» میتواند آکوامن را شکست دهد؟ در مبارزهی بین «هالک» و سوپرمن، کدامشان نقش بر زمین خواهد شد؟ چرا «جوکر» میتواند «ثانوس» را بکشد، اما «دارکساید» نمیتواند؟
مبارزهی بین بتمن و سوپرمن از سایر موارد مزبور طرفدار بیشتری دارد. بهنظرتان در مبارزهی بین این دو، کدام یک پیروز خواهد شد؟ جوابتان سوپرمن است؟ با توجه به ویژگیهای خارقالعادهی سوپرمن، منطقی است که بگوییم سوپرمن بتمن را شکست میدهد، اما اینطور نیست. این بتمن است که همیشه در این نبرد پیروز خواهد شد، همیشه. ناسلامتی او بتمن است. بتمن هم باهوشتر است، هم آمادهتر و هم بیباکتر. همیشه هم یک کریپتونایت در آستینش دارد. هربار که پسر پیشاهنگ بزرگ و آبی به مصاف شوالیهی تاریکی میرود، بتمن او را شکست میدهد.
البته، اگر بخواهیم کمی منصفانهتر دلیل پیروزیهای غیرمنتظرهی بتمن را درک کنیم، باید توجه خود را معطوف به عوامل دیگری بکنیم. یکی از مهمترین دلایل پیروزیهای بتمن، نوع برخورد این دو نفر با یکدیگر و تفاوت نگرش به مفهوم دوستی است. اینطور که بتمن در هنگام مبارزه با سوپرمن برخورد میکند، اگر برعکسش اتفاق بیفتد، او ثانیهای دوام نمیآورد. برداشت سوپرمن از دوستی، همان برداشت متعارف است. او به بتمن اطمینان دارد و معتقد است که بتمن هرگز به دوست خود آسیبی نمیرساند. البته، خود بتمن در کمیک Batman: Hush, Vol. 1 (2004) اینگونه شخصیتش را توصیف میکند:
راستش رو بخواید، کلارک ذاتاً آدم خوبیه، ولی من نه.
بنابراین اگر این هندوانه زیر بغل گذاشتنها را کنار بگذاریم، باید اعتراف کنیم که سوپرمن در هنگام مبارزه، لیلی به لالای دوست فانی و شجاع خود میگذارد. او خودش را برای کتک خوردن در اختیار بتمن قرار میدهد چون معتقد به نبرد شرافتمندانه است. سوپرمن میداند که اگر بخواهد از همهی قدرتهایش استفاده کند، دوست عزیزش لحظهای دوام نمیآورد. اما به نبرد عادلانه معتقد است، وگرنه همان دید حرارتیاش برای زمین زدن بتمن کافی است.
از طرف دیگر، بتمن به نبرد عادلانه با سوپرمن اعتقادی ندارد و به هین دلیل پیروز میدان میشود. او از هرچیزی برای شکست دادن سوپرمن بهره میبرد، حتی کل شبکهی برق شهر بزرگی مثل گاتهام. او تمامی نقاط ضعف سوپرمن را از بر است و از آنها نهایت استفاده را میبرد. شاید به این نکته توجه نکرده باشید، اما برجستهترین نقطهی ضعف سوپرمن در هنگام مبارزه، کریپتونایت نیست، بلکه قدرتهای خارقالعادهاش است. بهتر است بگوییم ترکیب این قدرتها با اصول اخلاقیاش از او یک مبارز نهچندان قوی ساخته است. سوپرمن در همه حال، باید حواسش را جمع کند تا ضربهای به طرف مقابل نزند که به آسیب جدی منجر گردد، وگرنه تا آخر عمر خودش را نمیبخشد. از دید بتمن، قدرتهای زیاد سوپرمن سبب گشته تا او بیش از اندازه به خود مطمئن باشد و حریف را دست کم بگیرد و این دقیقا همان چیزی است که استراتژیست بزرگی مثل بتمن از آن کمال استفاده را میبرد.
اما یک نکتهی کلیدی دیگر نیز در نوع نگرش بتمن به سوپرمن وجود دارد که از آن سخن نگفتهایم: احترام. احترام جنبههای گوناگونی دارد، مثل احترام به دوست، احترام به همکار، احترام به ابرقهرمانی که مثل ما یک کنشگر اخلاقی است. احترام بتمن به سوپرمن، همهی موارد مزبور را شامل میشود، ولی یک جنبهی دیگر نیز دارد و آن، احترام به رقیب است. یکی از اصلیترین تفاوتهای میان سوپرمن و بتمن نیز همین است: سوپرمن بتمن را رقیب خود نمیداند، اما بتمن اینگونه نیست و به دلیل همین نوع نگرش، همیشه برای مبارزه با سوپرمن آماده است.
بهترین دوستان تا ابد
ما چه درسی میتوانیم از دوستی بتمن و سوپرمن بگیریم؟ یکی از چیزهایی که به ذهنمان خطور میکند این است که دعوا کردن با یک دوست، به معنای پایان دوستی نیست. خب، اینکه نیازی به گفتن ندارد. همهی ما در سن ششسالگی به این نتیجه رسیده بودیم. مهمترین چیزی که این دوستی به ما میآموزد این است که اختلاف نظرهای اساسی، حتی در مورد ماهیت دوستی، نباید باعث پایان رابطهی دوستیمان شود. حتی عدم تواناییمان در درک یکدیگر نیز، نباید مانعی برای دوستی باشد. سوپرمن هرگز انگیزههای دوست تاریکاندیش خود را درک نخواهد کرد، همچنان که بتمن نمیتواند خامفکری عذابآور دوستش را درک کند. هردوشان به خوبی به این حقیقت واقفند که درکشان از دنیا، از بیخ و بن با هم فرق دارد، دو نوع نگرش کاملاً متفاوت که هرگز با یکدیگر جور نخواهند شد. اما این موضوع، نهتنها دوستیشان را خراب نکرده، بلکه بر استحکام و قوام آن افزوده است.
این تفاوتها فرصتی را فراهم کرده است تا هرکدام بتوانند با نگاه کردن به دیگری، به ضعفهای خویش پی ببرند و برای برطرف کردنشان تلاش کنند. البته، اهداف مشترک این دو ابرقهرمان نیز به این فرآیند کمک بسیاری کرده است. این اهداف مشترک، که مهمترین آنها برقراری عدالت و اصلاح این کرهی خاکیست، این دو ستون اصلی دنیای دیسی را همیشه به هم وصل میکند. درست است که این دو، سلوک و رفتار کاملاً متفاوتی دارند، اما این تفاوتها نهتنها مانع رسیدن به این اهداف نشده، بلکه به این دو کمک کرده است که یکدیگر را اصلاح کنند و به قهرمانهای بهتری تبدیل شوند. این بزرگترین درسی است که میتوانیم از این دوستی هشتادساله بگیریم.