ترتیبی بر سریال‌های مشترک مارول و نتفلیکس | از کجا شروع کنیم؟

کمپانی مارول با همکاری سرویس استریم نتفلیکس تابه‌کنون توانسته سریال‌هایی با اقتباس از کمیک‌بوک‌هایش بسازد که تعدادی از آن‌ها کیفیت خوبی داشتند و حتی، از تحسین‌شده‌ترین آثار کمیک‌بوکی به‌حساب می‌آیند. در این مقاله به معرفی خلاصه‌وار این سریال‌ها، آن هم بر اساس زمان انتشارشان، می‌پردازیم تا به کمک ترتیب‌بندیِ این مقاله، بتوانید به راحتی سراغ تماشای آن‌ها بروید.

شخصیت‌های سریال‌های مارول/نتفلیکس تا به این لحظه هیچگاه در سری فیلم‌های MCU دیده نشده‌اند، اما از آنجایی که تعداد زیادی از آن‌ها شخصیت‌پردازی قوی و داستان‌های خوبی دارند، آشنایی‌ با این کاراکتر‌ها و تماشای سریال‌هایشان می‌تواند اوقات خوشی را برای بینندگان رقم بزند. در ادامه سریال‌ها به‌صورت فصل‌به‌فصل و همراه با روایتی کوتاه از داستانشان معرفی می‌شوند.


فصل اول دردویل

«مت مرداک» پسر نوجوانی است که به دلیل وقوع یک سانحه‌ی تصادف بینایی‌اش را از دست داده، اما به شکل غیرمنتظره‌ای پس از این اتفاق دارای هوش و حواس بسیار قدرتمندی شده است که امکان بررسی اتفاقات پیرامونش را به او می‌دهد. سال‌ها بعد، مرداک تبدیل به وکیل جوانی می‌شود که در طی روز به امر وکالت می‌پردازد و شب‌ها به لطف توانایی فرابشری‌اش، به مبارزه علیه جرم و جنایت اقدام می‌کند.

فضای سریال دردویل (Daredevil) متفاوت از ساخته‌های دیگر مارول است؛ برای مثال، اگر دنیای سینمایی مارول را مدنظر قرار دهیم، در تعداد زیادی از ساخته‌های آن کمدی و طنز دخالت داشتند، اما سریال دردویل از این فرمول همیشگی پیروی نکرده است. دردویل فضای جدی‌تری نسبت به آثار دیگر مارول دارد و همین موضوع به باورپذیری کاراکتر‌هایش کمک می‌کند.

مرداک جدیت خاص خودش را دارد و مخاطبین می‌توانند با عدالت‌طلبی و جسارتش ارتباط برقرار کنند. شخصیت او به لطف فلش‌بک‌های سریال در همان فصل ابتدایی به اندازه‌ی کافی مورد پرداخت قرار می‌گیرد و اقداماتش برای بینندگان به خوبی توجیه می‌شود. علاوه بر شخصیت‌پردازی، بازی خوب «چارلی کاکس» از عواملی بوده که شخصیت دردویل را برای هواداران ملموس کرده است. در کل، دردویل یک موفقیت کامل برای سازندگانش بود و به راحتی توانست راه را برای ساخت آثار مرتبطِ بیشتری هموار کند.


فصل اول جسیکا جونز

«جسیکا جونز» از بیماری اختلال روانی و استرس رنج می‌برد و این مسئله باعث می‌شود تا لباس ابرقهرمانی خود را کنار بگذارد و به جای آن تبدیل به یک کارآگاه خصوصی شود. شاید نخستین چیزی که با تماشای این سریال در ذهنمان حک می‌شود این باشد که جسیکا جونز داستان‌های واقع‌گرایانه‌تر و تاریک‌تری از زندگی ابرقهرمانان را با مخاطبانش به اشتراک می‌گذارد. فضای این سریال نیز مانند دردویل جدی و تاریک است و مشکلات بی‌شمار جسیکا را به تصویر می‌کشد. او معتاد به الکل است و شب‌ها به سختی می‌خوابد، اما تلاش می‌کند در قالب یک کارآگاه مشغول به‌کار شود. همین موضوع باعث شده که مخاطبان با یک اثر کارآگاهی در قالبی ابرقهرمانی روبه‌رو شوند.

بدیهی‌ست که عوامل سازنده‌ی سریال حوصله و زمان زیادی را صرفِ به تصویر کشیدن جسیکا و شخصیت شرور سریال یا همان «کیلگریو» کرده‌اند. گفته می‌شود که «ملیسا روزنبرگ»، نویسنده و تهیه‌کننده‌‌ی سریال، از سال ۲۰۱۰ در حال کار بر روی این پروژه بوده است، حتی قبل از ساخت «ثور» و «کاپیتان آمریکا». در کنار مهارت سازندگان در ساخت شخصیت‌های پخته، بازی «کریستین ریتر» و «دیوید تنت» نیز به شخصیت‌های جسیکا و کیلگریو کمک شایانی کرده است.

آنچه که درباره‌ی جسیکا جونز اهمیت دارد، دیدگاه خاصش به زندگی ابرقهرمانی‌ست. سریال از پنجره‌ای به ماجراهای ابرقهرمانان نگاه می‌کند که تاکنون مورد توجه هیچ سازنده‌ی دیگری قرار نگرفته است. همین موضوع باعث شده که جذابیت این سریال دوچندان شود.


 فصل دوم دردویل

مت مرداک هنوز صبح‌ها در نقش یک وکیل ظاهر می‌شود و شب‎‌ها با خلافکاران می‌جنگد. او یک کاتولیک است، اما مانند شیطان لباس می‌پوشد تا فرشته‌ی عذاب شورشیان باشد. فصل دوم به بررسی برخی احساسات مت مرداک و حضور چند شخصیت دیگر و برخوردشان با دردویل می‌گذرد.

اتفاقات جالبی در این فصل رخ می‌دهد که از مهم‌ترین آنان می‌توانیم به حضور شخصیت «پانیشر» با بازی «جان برنثال» اشاره کنیم. در این فصل کشمکش‌های خوبی میان پانیشر و مت رخ می‌دهد. در واقع، اینطور می‌توان گفت که آن‌ها دائماً بر سر معنای عدالت اختلاف نظرهایی دارند؛ مسئله‌ای که به هیجان و جذابیت این فصل به شکل چشم‌گیری افزوده است.

البته حضور قدرت‌های ماورایی در این فصل موضوع جدید دیگری‌ست که باید مدنظر قرار دهیم. همانطور که در معرفی فصل اول ذکر شد، سریال دردویل به‌طور کلی فضای جدی و تاریکی دارد اما این فصل توانسته تعادل خوبی را میان مسائل جدی و موضوعات کمیک‌بوکی حفظ کند. دردویل در فصل دوم کمیک‌بوک‌ها را در آغوش گرفته و آن‌ها را به زیبایی هرچه تمام‌تر در قالب تلویزیون جا داده است. فصل دوم دردویل را می‌توان از وفادارترین آثار مارول به کمیک‌بوک‌ها دانست؛ هرچند که این سریال از برخی نظرها در دومین فصل خودش مقداری ضعیف‌تر عمل نمود.


فصل اول لوک کیج

«کارل لوکاس» به اشتباه زندانی شده است و در زمان حبس خود آسیب‌های زیادی می‌بیند. او پس از تجربه‌ی این صدمات تصمیم می‌گیرد در یک آزمایش ابرانسانی شرکت کند. کارل با شرکت در این آزمایش پوستی ضدگلوله و قدرتی باورنکردنی صاحب می‌شود. لوکاس از این قدرت استفاده کرده و از زندان فرار می‌کند. پس از آزاد شدن از زندان، این قهرمانِ ضدگلوله تصمیم می‌گیرد تا ادامه‌ی زندگی خود را در آرایشگاهی واقع در محله‌ی هارلم بگذراند؛ اما اتفاقاتی رخ می‌دهد که کارل را از تصمیم خودش منصرف می‌کنند.

حضور ناامیدکننده‌ی شخصیت «لوک کیج» در سریال جسیکا جونز باعث شد تا بسیاری از هواداران برای سریال اختصاصی او اظهار نگرانی کنند؛ اما لوک کیج با استفاده از محیط اطراف شخصیت اول و پرداخت خوب به جرایم و خلافکاران، توانسته محیط ملموسی را برای مخاطبان ترسیم نماید.

البته لوک کیج در قسمت‌های پایانی به نسبتِ آغاز پرشوری که با کارگردانی «مک گوگن» رقم خورد، عالی عمل نکرده است، اما نیمه‌ی اول فصل و شخصیت‌پردازی‌های قوی سریال باعث می‌شود که این اثر جزء آثار خوب مارول/نتفلیکس قرار بگیرد.


فصل اول آیرون فیست

«دنی رند» یکی از اهالی شهر نیویورک است که در کودکی به همراه والدینش به تبت سفر می‌کند. اما قبل از رسیدن به مقصد، هواپیمای آن‌ها سقوط کرده و والدینش جان خود را در این سانحه از دست می‌دهند. دنی توسط اهالی کان لان نجات داده می‌شود و آن‌ها فنون کونگ‌فو را به او می‌آموزند و در نهایت، به‌خاطر توانایی‌هایی که رد طول زمان کسب کرده، به او لقب آیرون فیست (مشت آهنین) اعطاء می‌گردد. پس از رسیدن به دوران جوانی و بلوغ، دنی به شهر نیویورک بازمی‌گردد و سعی می‌کند شهر را از جرم و جنایت پاکسازی کند. از طرفی هم، او به سراغ زندگی گذشته‌ی خود می‌رود و سعی دارد تا تجدید دیداری با آشناهایش داشته باشد.

همانطور که در خلاصه‌ی داستان آمده است، دنی به فنون کونگ‌فو مسلط است، پس هواداران تصور داشتند که یک سریال با صحنه‌های اکشن فراوان در انتظارشان باشد و این تصوری دور از واقعیت نبود. اما متاسفانه، آیرون فیست در فصل اول نتوانسته انتظارات هواداران را برآورده کند. پردازش شخصیت دنی به عنوان یک کاراکتر آسیب‌خورده برخلاف جسیکا جونز، بسیار ضعیف انجام شده بود. این فصل با وجود پتانسیل‌های فراوانی که داشته از نبود صحنه‌های اکشن و نفس‌گیر رنج می‌برد و دقایق بسیاری را در درام‌های خانوادگی تلف می‌کند.


مدافعان

سریال مدافعان (The Defenders) با کنار هم قرار دادن چهار شخصیت اصلی سریال‌های گذشته‌ی مارول/نتفلیکس و سازماندهی گروهی عالی تلاش کرده تا یک اثر ابرقهرمانی زیبا را به مخاطبان خود ارائه دهد که حکم انتقام‌جویان را برای این قهرمانان خیابانی داشته باشد.

مدافعان در چند نقطه توانسته نسبت به آثار سریالیِ گذشته‌‌ی مارول، برتری‌های برای خودش ایجاد کند. اولین نقطه‌ی قوت این سریال کوتاه‌شدن تعداد قسمت‌های آن است. داستان سریال‌های قبلی تقریباً در همان قسمت‌های هشت و نُه به پایان می‌رسید، اما اصرار نابجای مارول و نتفلیکس برای کشیدن روایت تا قسمت سیزده، به یکی از بزرگ‌ترین نقاط ضعف آن‌ها تبدیل می‌شد، اما گویی سازندگان از اشتباهات گذشته‌ی خود درس گرفتند. مدافعان در هشت قسمت با داستان خوب خود و پردازش‌های صحیح پایان می‌یابد.

مسئله‌ی دیگر در سریال، شخصیت‌‌پردازی‌های دقیق و کامل کاراکترهای اصلی است. مشکلات و توانایی‌های جسیکا جونز، مت مرداک و لوک کیج به‌خوبی نمایش داده می‌شوند و علاوه بر این‌ها، شخصیت دنی رند که در فصل اول سریال اختصاصی‌اش به خوبی شکل نگرفته بود، داخل این اثر خود را به درک مخاطبان نزدیک کرده است.

این سریال صحنه‌های اکشن چشم‌نوازی دارد که ابرقهرمانانش با همکاری و استفاده صحیح از قدرت‌هایشان آن را رقم می‌زند. البته از آنجایی که روابط میان این چهار نفر نیز با حوصله و دقیق شکل گرفته، می‌توان گفت که عوامل سازنده تمام تمرکزشان را روی صحنه‌های اکشن نگذاشته‌اند و بقیه وجوه روایت را نیز به زیبایی پرورش داده‌اند.


فصل اول پانیشر

دانلود موسیقی متن پانیشر - The Punisher«فرانک کسل» یک ارتشی بازنشسته است که با به قتل رسیدن خانواده‌اش تصمیم می‌گیرد تا قاتلان و جنایت‌کاران را به شیوه‌ی خودش تنبیه کند. شخصیت «پانیشر» در فصل دوم سریال دردویل حضور داشت و «جان برنثال» لیاقت خود را برای بازی در نقش فرانک کسل در همان چند سکانس ثابت کرد. حال برنثال در سریال اختصاصیِ خودش نیز به شکل جذابی می‌درخشد. او می‌تواند به خوبی غرور و بداخلاقی‌های پانیشر را به تصویر بکشد و همچون این شخصیت، فردی سرسخت به‌نظر می‌رسد.

البته باید اقرار کرد که عمده جذابیت این سریال به صحنه‌های اکشن و زد و خوردهای تمام‌نشدنی‌اش است. با وجود آنکه در نیمه‌ی دوم فصل به شخصیت‌پردازی کاراکترها بیشتر پرداخته شده، اما حفره‌های فیلمنامه باعث می‌شوند برخی اشخاص برای بینندگان ملموس نباشند و هواداران به همان صحنه‌های اکشن بی‌نظیر اکتفا کنند.


فصل دوم جسیکا جونز

پس از شکست شخصیت خبیث در فصل اول، جسیکا جونز به دنبال ریشه‌های خود می‌رود تا دریابد که قدرت‌های ماروایی‌اش را چگونه به‌دست آورده است. برخلاف فصل اول که از شخصیت خبیث خوبی برخوردار بود، فصل دوم عملاً هیچ شروری ندارد و عوامل سازنده تلاش کرده‌اند تا تمرکز داستان را روی جسیکا و گذشته‌اش معطوف کنند. شاید یکی از مشکلات عمده‌ی این فصل همین باشد، اما نباید از بازی خوبی کریستین ریتر غافل شویم که بیشتر از پیش لیاقت خود را به رخ بینندگان می‌کشد.

البته، فصل دوم توانسته مشکلات اجتماعی و مشقت‌های زندگی زنان و افراد پایین‌دست را در جامعه‌ی مدرن به خوبی نمایش دهد. اینطور می‌‌توان گفت که این اثر با وجود حفره‌ها و کمبودهایی در فیلمنامه، در مبحث سیاسی و اجتماعی عملکرد مورد قبولی داشته است. بسیاری از اتفاقاتی که در فصل دوم سریال جسیکا جونز رخ می‌دهند، درست همانند فصل نخست این سریال با استفاده از استعاره‌های ظریفی مشکلات اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه‌ی امروز را بیان می‌کنند و به قطع و یقین، می‌توان این سریال را یکی از بهترین سریال‌ها در بخش انتقال محتوا و پیام‌های اجتماعی دانست.


فصل دوم لوک کیج

لوک کیج مشهور شده است و در کنار شهرت و غرورش باید باز هم به نجات محله‌ی خود بشتابد، اما در این بین شروری به‌نام «بوش مستر» مقابلش ظاهر می‌شود که شباهت‌های زیادی به او دارد و در تلاش است تا لوک کیج را شکست دهد.

افراد سیاه‌پوست با گذشت مدت زمان زیادی که شانه‌به‌شانه‌ی سفیدپوستان در آمریکا زندگی کرده‌اند، هنوز سایه‌ی برتری سفیدپوستان را روی شانه‌های خود حس می‌کنند. این موضوع از آن دسته مباحث مهمی‌ست که در فصل دوم سریال لوک کیج به اهمیت آن پرداخته شده است. یکی از معضلات مهم اجتماعی جامعه‌ی کنونی آمریکا به زیبایی میان داستان لوک کیج جایی باز کرده و همراه دیگر روایت‌ها به نمایش درمی‌آید. یک داستان از بطن اجتماع و پرداختن به ابرقهرمانی سیاه‌پوست می‌تواند ایده‌ای بکر و جدید برای فصل دوم لوک کیج باشد، اما در چند نقطه‌ی این فصل می‌توانسته بهتر و کم‌اشتباه‌تر ظاهر شود، که متاسفانه این مهم رخ نداده است.

لوک کیج تا قسمت دهم مخاطبان را پا به پای خود می‌کشد. این اثر می‌تواند با خلق شخصیت شروری که شباهت‌هایی به پروتاگونیستِ داستان دارد، مخاطبان را روی صندلی‌های خود میخکوب کند، اما درست در انتهای سریال نتوانسته به شکل شایسته‌ای داستان فصل دوم را به پایان رساند. هرچند که زیبایی‌های بی‌شمار ده قسمت اول به اندازه‌ای است که ارزش تماشا کردن را داشته باشد.


فصل دوم آیرون فیست

اتفاقات این سریال پس از وقایع سریال مدافعان رخ می‌دهند. دنی رند در تلاش است که مسئولیت سنگین جایگزینی دردویل را بر دوش بکشد. این شخصیت در فصل دوم سریال خودش از شخصیت‌پردازی بهتری برخوردار است. او دیگر بی‌تجربه و خام نیست و بازی بهتر «فین جونز» کمک شایانی به این کاراکتر می‌کند. همچنین به نسبت فصل اول این سریال، شخصیت‌های شرور جالب‌تری به مبارزه با آیرون فیست می‌پردازند که این موضوع کشمکش‌های داستانی را جذاب‌تر کرده است.

موضوعات دیگری که از نقاط برتری این فصل به نسبت فصل قبل می‌توان مطرح کرد، شخصیت‌های فرعی فکرشده‌تر و صحنه‌های مبارزه قوی‌تر است. گویی در این فصل علاوه بر دنی، باقی اشخاص نیز از پردازش خوبی برخوردار هستند. صحنه‌های اکشن فصل دوم با استفاده از بدلکارهای بهتر و مبارزات شدید‌تر توانسته به انتظارات هواداران از این سریال نزدیک شود.

علاوه بر این موضوعات، ساخت سریال در ده قسمت باعث شده که ریتم داستان به خوبی تنظیم شود و افت ضرباهنگ در قسمت‌های آخر این فصل مانند تعداد زیادی از آثار مشترک مارول و نتفلیکس رخ ندهد.


فصل سوم دردویل

«ویلسون فیسک» از زندان آزاد می‌شود و اکنون در تلاش است تا انتقام خود را از مت مرداک بگیرد. سریال‌هایی که تا به اینجای کار بررسی شده‌اند، همگی در فصل‌های دوم به مشکلات بزرگی خوردند و کمی از اوج خود دور شدند، اما دردویل در فصل سوم درست به درخشندگی فصل ابتدایی ظاهر می‌شود. اکشن‌های خارج‌العاده و نفس‌گیر که مخاطبان را روی صندلی خود میخکوب می‌کند، شخصیت‌های شرور اقتباسی قدرتمند که در تلاشند تا مت مرداک را به درک واصل کنند و کشمکش‌های درونی مرداک همگی باعث شده‌اند که دردویل در فصل سوم نیز یک سریال ابرقهرمانی چشم‌نواز به‌نظر بیاید.

«بولزآی» و فیسک در این فصل کار را برای مرداک بسیار سخت کرده‌اند. هر دوی این شخصیت‌ها که مستقیماً از دل کمیک‌بوک‌ها به تلویزیون پیوسته‌اند، شخصیت‌پردازی خوبی دارند و در صحنه‌های مختلف مت را طوری در تنگنا قرار می‌دهند که بیننده تنها برای دردویلِ دوست‌داشتنی‌ آرزوی سلامتی می‌کند.

درگیری درونی مرداک و باورهایش نیز از موضوعات جذاب این فصل است. در فصل سوم، باور و عقاید مرداک نسبت به مذهب زیر سوال رفته و او می‌خواهد راه درست را برگزیند. حتی برخی اوقات حین تماشا، دیدن درگیری‌های درونی مت مرداک گاهاً از صحنه‌های اکشن نیز جذاب‌تر است.


فصل دوم پانیشر

میانگین نمرات فصل دوم سریال پانیشر – The Punisherفرانک کسل پس از به قتل رساندن همه‌ی کسانی که خانواده‌اش را به قتل رساندند در تلاش است تا به آرامش دست یابد، اما او واقعاً می‌تواند هویت پانیشر را رها کند و به عنوان یک فرد معمولی زندگی کند؟ فصل دوم سریال پانیشر از چند داستان تشکیل شده است که در چند نقطه سازندگان نتوانسته‌اند این داستانک‌ها را به هم ارتباط دهند. موضوعی که در شخصیت‌پردازی‌های ضعیف کاراکترهای جدید به راحتی قابل تشخیص است؛ زیرا تقریباً می‌توان گفت که هیچ‌کدام از آن‌ها دارای عمق و گذشته خوبی نیستند.

البته لازم به ذکر است که جان برنثال هنوز با اختلاف بهترین پانیشر دنیای مارول محسوب می‌شود و در کنار او «بن بارنز» نیز پیشرفت چشم‌گیری در ایفای نقش «بیلی روسو» داشته است. بیلی روسو یکی از شخصیت‌های نیمه‌تاریک و فاسدی‌ست که از فصل نخست به سریال افزوده شده و در ابتدا تنها به دنبال دلیل اتفاقاتی‌ می‌گردد که برایش رخ داده است. بیلی روسو به عنوان یک شخصیت اقتباسی از نکات مثبت این فصل به حساب می‌آید که توانسته به فصل دوم پانیشر کمک بسزایی کند.


فصل سوم جسیکا جونز

جسیکا جونز در فصل پایانیِ خود به همراه «تریش واکر» به نبرد با روان‌پریشی باهوش می‌رود تا او را شکست دهد، اما همانگونه که بر روی پوستر تبلیغاتی این فصل درج شده است، در برابر این شخصیت شرور قدرت‌های ابرقهرمانی جسیکا چندان کارایی ندارند.

فصل سوم جسیکا جونز آخرین فصل از سریال‌های ابرقهرمانی مارول و نتفلیکس است و با وجود آنکه یک خداحافظی تحسین‌برانگیز نیست، اما هنوز یک اثر سرگرم‌کننده محسوب می‌شود. کریستین ریتر برای آخرین بار در نقش جسیکا جونز ظاهر می‌شود و به مقابله علیه روان‌پریشی با هوش و ذکاوت بالا به نام «سالینجر» می‌پردازد. سالینجر با آنکه به اندازه‌ی کیلگریو جذاب نیست، ولی با چند اقدام غافلگیرانه در قسمت‌های میانی، بینندگان را هیجان‌زده می‌کند.

پیچیدگی‌های بیش از حد داستان و رشته‌های درهمِ آن‌ها باعث شده که از تمرکز سریال روی شخصیت شرور اصلی کاسته شود و درواقع نه به او و نه به ماجراهای تریش به خوبی پرداخته نشود، اما اطمینان می‌دهیم که تماشای جسیکا جونز برای بار آخر دلچسب خواهد بود.

همکاری مارول و نتفلیکس متاسفانه به پایان رسیده و قسمت یا فصل جدیدی برای سریال‌های نام‌برده ساخته نخواهد شد. طی این همکاری آثار جذابی ساخته شد که با تماشای آن‌ها باری دیگر می‌توان آزادانه در دنیای کمیک‌بوک‌ها سرک کشید و از آشنایی با شخصیت‌هایی مانند دردویل، پانیشر و جسیکا جونز لذت برد.

2 دیدگاه
Inline Feedbacks
View all comments