مصاحبه اسکواد | گفتگویی با خالقین کمیک مرز

این روزها به‌نظر می‌آید کم‌تر کسی نام کمیک ایرانی «مرز» را نشنیده باشد. با وجود آنکه اثر مذکور در حال حاضر قرار است توسط نشر پی‌نما منتشر شود و هنوز در مراحل پیش‌فروش خود به سر می‌برد، اما استقبال‌هایی که تاکنون از آن صورت گرفته، نشان‌گر کمیکی مورد انتظار است. همان‌گونه که احتمالاً اکثر مخاطبان مطلع‌اند، تهیه‌ی یک اثر استانداردِ ملی در کشور ما، به‌ویژه یک کمیک، مقدار زیادی سخت‌تر از دیگر کشورهای مطرحِ این عرصه می‌باشد. در همین راستا، اکنون که نخستین جلدِ این کمیک در نزدیکیِ انتشار قرار دارد، تصمیم گرفته‌ایم تا گفتگویی دوستانه را با تیم خلاقِ مرز، متشکل از هنرمندانی چون «صدف فقیهی»، «ماهور پورقدیم»، «سارا کریمی» و «نیلوفر بهبود» داشته باشیم و بتوانیم به جای‌جای پروسه‌ی تولید این اثر نگاهی بیاندازیم و با محتوای آن و همچنین خالقینش بیشتر آشنا شویم.


با سلام خدمت شما عزیزان. بسیار خوشحالیم که نخستین قسمت از بخش مصاحبه اسکواد به کمیک مرز و خالقینش تعلق دارد. گمان می‌کنیم که بهترین آغاز برای این گفتگو، معرفی خودتان و همچنین بیان گزیده‌ای از کارهای پیشین و مشابهی که تا پیش از مرز به ثمر رسانده‌اید باشد. لطفاً در همین باره توضیح دهید.

صدف فقیهی: سلام، ممنونم که ما رو پیش خودتون پذیرفتید. من صدف فقیهی هستم. کارشناس بیهوشی و دانشجوی ترم آخر رشته‌ی سینما گرایش فیلمنامه‌نویسی از دانشگاه هنر و همین‌طور نویسنده‌ی داستان مصور مرز.
برای مسابقه‌ی دیزاتن مسئول کمیته‌ی داوری بودم و همین‌طور در کنار ماهور و نیلوفر توی مسابقه‌ی بین‌المللی دانشجویی کلیپ استودیو شرکت کردیم که کارمون جایزه برنز رو گرفت.
ماهور پورقدیم: سلام، خیلی ممنونم از دعوت‌تون! من ماهور پورقدیم هستم، فارغ‌التحصیل رشته‌ی کتابت و نگارگری از دانشگاه الزهرا. تصویرگر کمیک مرز.
توی استودیو هورخش در سِمت انیماتور نور و سایه و استوری‌برد آرتیست مشغول بودم، بعد از جدا شدن از این استودیو، مشغول به‌کار در VultureHead Studio شدم، همچنان در سِمت انیماتور. بعد، در کنار صدف مسئول کمیته‌ی منتورینگ دیزاتن شدم و تصویرساز داستان مصوری برای مسابقه‌ی کلیپ استودیو که صدف هم بهش اشاره کرد، بودم.
سارا کریمی: سلام. ممنون از دعوت‌تون. من سارا کریمی هستم. فارغ‌التحصیل رشته‌ی کتابت و نگارگری دانشگاه الزهرا و کالر آرتیست [رنگ‌آمیز] کمیک مرز.
کار اصلیِ من طراحی کاراکتر و پینته و ۴ ساله که این کار رو شروع کردم و به صورت فریلنس فعالیت می‌کنم. قبل از مرز، من یه مانگای کوتاه ۴ صفحه‌ای برای مسابقه‌ی کمیک صربستان کار کرده بودم که جزء آثار برتر مسابقه شد.
نیلوفر بهبود: سلام، ممنون از دعوت‌تون. من نیلوفر بهبود هستم طراح اسب در کمیک مرز، فارغ‌التحصیل نقاشی از دانشگاه هنر.
حوزه‌ی کاری من انیمیت و نقاشی دیجیتال هستش. از پروژه‌هایی که در اون‌ها به عنوان انیماتور کار کردم و می‌تونم ازشون نام ببرم «آخرین داستان» و موزیک ویدیوهای Rebeat و Pegasus هستش که در استودیو هورخش کار کردم. در استودیو VultureHead به عنوان انیماتور، تریلر Children of Morta رو کار کردم و چند پروژه‌ی دیگه که هنوز پخش نشدن. همچنین انیمیت داخل گیم هم در چندتا اثرِ دوبعدی از قبیل Tale of Ronin انجام دادم.

صفحه‌ای از کمیک مرز به طراحی ماهور پورقدیم

فکر می‌کنیم حالا زمان خوبی باشد تا بیشتر به سمت و سوی اصل مطلب برویم و اثر مرز را در مرکز صحبت‌مان قرار دهیم. در همین مورد اگر مطلبی هست بفرمایید و لطفاً کمیک مرز را به‌طور مختصر معرفی کنید.

صدف فقیهی: نسخه‌ی اولیه‌ی کمیک مرز برای مسابقه‌ی کلیپ استودیو توی ۳۰ صفحه طراحی شد و بعد از موفقیتی که داشت، نشر پی‌نما برای چاپش اظهار تمایل کرد و در بازه‌ی شهریورِ ۹۸ تا اواسط اسفندِ همون سال تیم ما مشغول به‌کار روش بود. الان هم سه روزی می‌شه که پیش فروش شروع شده.
ماهور پورقدیم: داستان در مورد مزدک، نگارگری در دربار شاه طهماسب اول هست که طی ماجراهایی وظیفه‌ی ارسال نامه‌ای مهم از اصفهان تا قندهار رو به عهده می‌گیره. فضای کار کاملاً تاریخی هست و براش از المان‌های نگارگری ایرانی استفاده کردیم.

نکته‌ای که در هر اثری خیلی مورد توجه قرار می‌گیرد، نام آن است. می‌توانید مقداری توضیح دهید که چرا نامی همچون مرز را برای کمیک خود انتخاب کرده‌اید؟

صدف فقیهی: قواعد خیلی ساده‌ای برای انتخاب اسم هست که سعی کردیم اون‌ها رو در نظر بگیریم، مثل کوتاه بودن و تلفظ راحت. اما مهم‌تر از اون، باید سعی می‌کردیم اسمی انتخاب کنیم که مفهوم داستان رو در خودش داشته باشه.
مزدک نامه رو با هدف آرام نگه داشتن مرز شرقیِ کشور باید از اصفهان به قندهار برسونه تا از جنگ با هندیان گورکانی جلوگیری کنه و به این موضوع داخل داستان اشاره‌ی مستقیم می‌شه. به‌جز این، مفهوم مرز به عنوان یک ماهیت ذهنی هم در بسیاری از اتفاقات داستان وجود داره. مرز عقل و عشق و مرگ و زندگی توی بطن داستان قرار گرفته.

اگر درست یادمان باشد و بر طبق چیزی که مدتی پیش خانم فقیهی نیز به آن اشاره کردند، بیش از یک سال پیش، کمیکی از سمت شما تحت نامی مشابه برای شرکت در مسابقات بین‌المللی کمیک و مانگا عرضه شد که توانست مقامی هم در آن کسب نماید. در رابطه با ارتباطِ میان آن اثر و کمیک فعلی کمی توضیح می‌دهید؟ می‌توان نسخه‌ی جدید را یک بازآفرینی از آن خواند؟

ماهور پورقدیم: ایده‌ی کاراکتر مزدک از سال‌های ۸۹ و ۹۰ با من بود. وقتی فراخوان مسابقه‌ی کلیپ استودیو رو خوندیم احساس کردیم با توجه به تم مسابقه یعنی «هدیه»، می‌تونیم یک کمیک با محوریت مزدک بسازیم. از اون‌جایی که ددلاینِ فشرده‌ای برای طراحی کار داشتیم، مزدک کارکتر مناسبی بود، به دلیل شناخت طولانی‌مدتی که نسبت به کاراکتر داشتیم. اما بعدتر که قرار شد داستان به‌صورت کتاب در بیاد تصمیم گرفتیم داستان اصلی مزدک رو این‌بار بدون محدودیت‌های مرتبط با مسابقه، از نو خلق کنیم.
صدف فقیهی: برای مسابقه نیلوفر زحمت طراحی اسب‌ها رو کشید، توی کتاب هم همین‌طور و با توجه به حجم بالای کتاب و درک عالی سارا از رنگ در هنر نگارگری، ایشون هم به تیم ما اضافه شد و این‌جوری تیم چهار نفره‌ی ما شکل گرفت.

از خانم کریمی و بهبود تقاضا داریم که برداشت اولیه‌ی خودتان پیرامون کمیک مرز را شرح دهید. به عنوان مثال، چه نوع پتانسیلی در این داستان دیدید که سبب علاقه‌مندی شما به آن شد؟

سارا کریمی: من قبل از اینکه ماهور و صدف بهم این پیشنهاد رو بدن، با مزدک، داستان و فضاش آشنا بودم و اون برام همیشه کاراکتر دوست‌داشتنی و جالبی بود. علاوه بر این، داستان مزدک فضاهای متفاوتی داره و این برای من چالش‌برانگیز بود و باعث علاقه‌ی بیشترم به کار شد.
نیلوفر بهبود: جذابیت داستان و شخصیت‌پردازی‌ها و به‌خصوص مطالعات تاریخی‌ای که پشتوانه‌ی این اثر هست (البته به‌کارگیری نگارگری هم بخش دیگه‌ای از ویژگی منحصر به فرد این اثر هستش) از نظر من مرز رو خیلی متمایز می‌کنه و همین دلایل بزرگی بودن که من بتونم به گروه ملحق بشم!

از مرز به عنوان اثری نو در کمیک ایران یاد می‌شود که خیلی‌ها تاکنون تلاش کرده‌اند تا به نقطه‌ای مشابه با آن برسند. خودتان در این‌باره چه فکر می‌کنید؟

صدف فقیهی: من مرز رو اثری پیش روی باقی کمیک‌های ایرانی نمی‌بینم، اتفاقاً برعکس. اگه تلاش اساتید ما برای تولید کمیک بومی نبود، شاید الان مرز هم نبود. آثار آقایون «نوزادیان»، «سلماسی»، «حسینی»، «سهرابی» و «برزا» پشتوانه‌ای بودن که ما هم باور داشته باشیم که کار کمیک ایرانی قابل انجام هست.
ماهور پورقدیم: حقیقتش من معتقدم مرز ضعف‌های زیادی داره که ما فقط می‌تونیم در طول زمان برطرف‌شون کنیم. اصلاً این‌جوری نیست که اثری نو یا خاص باشه. من بهش می‌گم تلاشِ یک تیم جوان در راستای علاقه و هدف‌شون که براشون بیشتر کسب تجربه‌ست‌.

یک سوالی که بیش از هرچیز به نویسنده‌ی اثر، خانم فقیهی، بازمی‌گردد، این است که به چه دلیل برای قصه‌گویی به سراغ عرصه‌ی کمیک رفته‌اید؟ چون هرچه که نباشد، به‌نظر می‌آید که در کشور ما، انتشار یک داستان در قالب رمان بسیار آسان‌تر از انتشارش در قالب اثری همچون کمیک است.

صدف فقیهی: این قضیه برمی‌گرده به نقش کمیک توی زندگی من. از ۱۲ سالگی که با دنیای مارول آشنا شدم شیفته‌ی این مدیوم بودم و مسیر اشتباهی رو طی کردم که انداختتم توی دانشگاه پزشکی، اما بالاخره دوباره به سمت علاقه‌ی اصلی‌ام یعنی کمیک برگشتم و چون اصل علاقه‌ام این رسانه بود، اول داستان رو نگفتم بعد دنبال قالب مناسب براش برگردم، بلکه سعی کردم داستانی بگم که برای کمیک مناسب باشه.
علاوه بر این، کمیک به نسبت انیمیشن و سینما خیلی‌خیلی برای کار مستقل بهینه‌تر هست و می‌شه با تیم‌های کوچیک هم جلو بردش. در آخر اینکه من می‌خواستم قهرمان‌های ایرانی خلق کنم و کجا بهتر از کمیک برای تولد قهرمان‌ها؟

حال که صحبت‌مان به همین سمت رفت، جا دارد از شما عزیزان بخواهیم که مقداری از پستی و بلندی‌هایی که هنگامِ به چاپ رساندن یک کمیکِ استاندارد با آن‌ها مواجه شده‌اید برایمان توضیح دهید.

ماهور پورقدیم: از کجا شروع کنم! خب پایان جلد اول مرز، دقیقاً هم‌زمان شد با اعلام رسمی ورود کرونا به ایران و بعد از اون، کنسل شدن نمایشگاه کتاب که آسیب زیادی به برنامه‌ریزی‌ها زد. علاوه بر این‌ها، افزایش قیمت دلار، نایاب شدن زینک و کاغذ به همه‌ی این‌ها اضافه شد. تیم ما کمیک رو در یک محیط کاملاً مستقل و با حمایت مالیِ کم تولید کرد، چون قراداد ما درصدی بود و هزینه‌ها تا قبل از چاپِ کار برنمی‌گرده.
علاوه‌بر اینکه من با مشکلات مرتبط با صفحه‌بندی آشنا نبودم، پروسه صفحه‌بندی کتاب واقعاً سخت و دیوانه‌کننده پیش رفت! راستش حتی همین الان هم هنوز نسخه‌ی چاپ شده کتاب به دستم نرسیده و خب طبیعتاً نگرانی‌های زیادی از بابت اون داریم. و خلاصه اینکه هیچ مرحله‌ای بدون چالش‌های مخصوص خودش جلو نرفت! اما خوش شانس بودیم که سارا و نیلوفر با تعهد و مسئولیت‌پذیری کامل تمام کارهای مرتبط با بخش‌هاشون رو به بهترین شکل و با رعایت ددلاین انجام دادن و فشار خیلی زیادی از این نظر در پروسه‌ی تولید از روی ما برداشته شد!
سارا کریمی: علاوه بر چیزهایی که ماهور گفت، مرز با پایان‌نامه و دفاعِ ما تداخل پیدا کرد و فشار رومون ۳ برابر شد، ولی با صبوری بچه‌ها تونستیم از پس هر دوتاشون بربیایم.

صفحه‌ای از کمیک مرز به طراحی ماهور پورقدیم

زمانی که صحبت از یک اثر هنری می‌شود، بی‌شک چالش‌هایی که آن اثر بر سر راه خالقینش قرار داده بخش مهمی از شناسنامه‌اش را شکل می‌دهند. به خاطر همین موضوع، در جایگاه نویسنده، طراحان و رنگ‌آمیز، طی خلق کمیک مرز با چه چالش‌هایی مواجه شده‌اید؟

صدف فقیهی: چالش‌هایی که من باهاش روبرو بودم، یکی بحث زبان کار هست که تا وقتی بازخوردهای اثر رو نبینم نمی‌فهمم موفق بودم یا نه، چون ما زبان محاوره رو کنار گذاشتیم و با توجه به بستر تاریخیِ کار، از زبان ادبی و با نگاه به هزار و یک شب دیالوگ‌ها رو طراحی کردیم. نتیجه اینکه درک یک‌سری از کلمات برای مخاطب دشوار می‌شه و ممکنه در دراز مدت باعث سخت‌خوان شدن کار بشه، اما این ریسکی بود که پذیرفتم تا بتونم جلوه‌های بیشتری از زبان فارسی رو در کمیک هم استفاده کنم.
دیگه اینکه تمام وقایع مرز واقعی هست، به ‌جز حضور مزدک. حتی نامه‌‌ای که بهش اشاره کردیم هم همچنان به عنوان اسناد ملی موجود هستش. پایبندی به واقعیت‌های عصر صفوی با توجه به محدودیت‌ها کار سختی بود و به‌طور مثال به هیچ‌وجه نباید به نقش پررنگ امردخانه‌ها و امردبازی و غلام‌بارگی در داستان اشاره می‌کردیم.
البته شکر خدا با رعایت یک‌سری مسائل کلی، مرز بدون هیچ‌گونه سانسوری مجوز گرفت که برای همه‌ی اعضای تیم قوت قلب بزرگی بود.
ماهور پورقدیم: راستش برای من چالش، ددلاینِ کار بود. کار باید برای اردیبهشت چاپ می‌شد و ما باید اسفند تحویلش می‌دادیم و کلاً ۶ ماه وقت داشتیم که یک کمیک ۷۰ صفحه‌ای رو کامل کنیم! و به همین دلیل مجبور به تغییر رویه‌های زیادی در بحث طراحی شدیم. تاثیری که این ددلاین داشت باعث شد الان از کیفیت مرز اون‌قدر راضی نباشم حقیقتش. اگه اسفند ماه می‌دونستم که ۶ ماه تاخیر ممکنه در چاپ اثر به‌وجود بیاد، قطعاً دوباره درش دست می‌بردم و خیلی چیزها رو بهتر می‌کردم!
یک چیز دیگه هم محدودیت در صفحه بود. حجمی از داستان که باید در جلد اول تعریف می‌شد، جوری بود که من در تصویر مجبور بودم اون رو با ریتمی تند و پنل‌های فشرده روایت کنم. که البته این مشکل رو در جلدهای بعدی نخواهیم داشت.
سارا کریمی: برای من به شخصه چالش‌ها خیلی زیاد بود. همون‌طور که گفتم، مرز فضاهای متفاوت زیادی داره و چیزهایی بود که من برای اولین بار باهاشون روبرو شدم. برف، جنگل، آتیش، غروب و گرمابه حتی، ولی تمام تلاشم رو کردم تا توی زمان محدودی که داشتیم به بهترین شکل کار کنم.
چالش دیگه هم زمان محدودی که داشتیم بود، ما ۷۰ صفحه رو توی ۵ ماه باید تموم می‌کردیم و خب آخرای کار خیلی تحت فشار بودیم همه‌مون.
نیلوفر بهبود: من چون همزمان درگیر پروژه‌های دیگه‌ای بودم، توی مدیریتِ وقت چالش داشتم، چون هر دو پروژه باید به موقع انجام می‌شد.

به‌نظر می‌آید که در دنیای هنر نمی‌توان وجود و اهمیت منابع الهام را نادیده گرفت. هر کدام از شما برای خلق مرز در حوزه‌ی کاری خودتان، خصوصاً با توجه به حال و هوای داستانی‌اش، از چه موضوعات و منابعی الهام گرفتید؟

صدف فقیهی: برای جلو بردن مرز، از سه‌تا منبع استفاده کردم. یکی سفرنامه‌ها و کتاب‌های پژوهشی مرتبط با عصر صفوی هستن، به‌طور مثال، سفرنامه‌های شاردن، شرلی، سانسون و کروسینسکی اطلاعات خیلی خوبی برای خلق یک فضای واقعی و موثق بهم دادن.
منبعِ دیگه، هزار و یک شب بود که برای دیالوگ‌ها ازش بهره گرفتم و قبل‌تر بهش اشاره کردم. و در آخر مهم‌ترین منبع که امیدوارم در یک مرحله از زندگیم بتونم به یک هزارم سترگی و عظمتش برسم، آثار استاد بهرام بیضایی هست.
ماهور پورقدیم: ایده‌ی کاراکتر مزدک بعد از خوندن مانگای «عیارِ» خانم «بهاره جابری» به ذهنم رسید. حدود ۱۰ سال پیش تقریباً. بعد از این، بودن همین کاراکتر توی سرم به تدریج به هنر ایران علاقه‌مندم کرد، چون تا قبل از اون اصلاً توجهی بهش نداشتم‌.
مطالعه‌ی بیشتر برای کاراکتر و داستانش حتی باعث شد تصمیم بگیرم که رشته‌ی نگارگری رو در دانشگاه بخونم. از اون‌جا به بعد می‌تونم بگم منابع الهام‌ام بیشتر آثار نگارگری و تاریخ ایران بوده. چیزی که همیشه می‌خواستم این بود که بتونم به یک شکلی این هنر رو وارد کارم بکنم که هم‌نسل‌هام قادر باشن تا باهاش ارتباط برقرار کنن، چون همیشه یک فاصله یا حتی بعضی اوقات، نفرتی حس کردم بین هنر ایران و هم‌سن و سال‌هام.
سارا کریمی: برای من، منبع الهام نگارگری بوده. تلاش کردم رنگ‌هایی که توی نگارگری استفاده می‌شد رو توی کار بیارم، این توی صخره‌های کار خیلی دیده می‌شه.

این سوال‌مان بیشتر به حوزه‌ی کاری رنگ‌آمیزِ کمیک مرز، خانم کریمی، مربوط می‌شود. اصولاً استفاده از رنگ در هنر کاربردهای متفاوتی دارد و با توجه به مبحث روانشناسی رنگ‌ها، اهمیت این مسئله بسیار بیشتر خودش را نمایان می‌سازد. همچنین چه بسا برای جذب مخاطب و نحوه‌ی برقراری ارتباط او با طرح مذکور، رنگ‌بندی جزئی از عوامل بسیار مهم است. با تمام این اوصاف، و با توجه به چالش‌هایی که نام بردید، نوع دید شما نسبت به این مسئله و ملاک‌های مرتبط با آن که در مراحل رنگ‌آمیزی این اثر مورد توجه قرار گرفتند، چگونه بوده است؟

سارا کریمی: کار این‌طوریه که کم‌کم از رنگ‌های سرد به رنگ‌های گرم تغییر می‌کنه، به‌خاطر تغییراتی که توی شخصیت مزدک در طول داستان ایجاد می‌شه. مزدک از یک کاراکتر ساده کم‌کم تبدیل به یک کاراکتر دلیر و قهرمان می‌شه و رنگ قرمز توی دوره‌ی صفویه رنگ قزلباش‌هاست که جنجگو بودن. البته این قضیه قبلش با ماهور و صدف هماهنگ شده بوده.
و قبل‌تر هم گفتم که من بیشتر از رنگ‌هایی که توی نگارگری استفاده می‌شده استفاده کردم. مثلاً رنگ سبز، بنفش، آبی و زرد توی صخره‌ها به‌کار می‌رفته و من این رو توی کار آوردم.

به عنوان کسانی که یک اثر کمیک را تهیه کرده‌اند، از علایق شخصی خودتان در این حوزه برای خوانندگان بگویید. چه آثاری (اعم از کمیک، مانگا و…) جایگاه بالایی برایتان دارند؟ علاقه‌تان نسبت به کدام نویسنده و طراح بسیار بیشتر از سایر هنرمندان این عرصه می‌باشد؟

صدف فقیهی: برای من و ماهور توی نویسنده‌های کمیک، تاثیرگذارترین هنرمند «نیل گیمن» هست. تا اون‌جا که ماهور شروعِ کمیک دیجیتال رو با بازآفرینی دو صفحه از «سندمن» انجام داد. دیگه اینکه از محبوب‌ترین مجموعه‌های کمیک برای من سری John Constantine, Hellblazer هست و از ۱۲ سالگی عاشق X-Men بودم تا همین امروز.
ماهور پورقدیم: در طراح‌ها باید به خیلی اسامی اشاره کنم که جزء الگوهای من محسوب می‌شن و به‌شدت علاقه‌مند به سبک‌های طراحی‌شون هستم. مثلاً سرجیو تاپی (Sergio Toppi) یا الکساندریا کیم (Alexandria Kim) معروف به Phobs. یکی از مانگاکاهای محبوبم شیرو میوا (Shirow Miwa) هست که اثرشون Dogs: Bullets and Carnage خیلی‌خیلی روی قلم من تاثیر داشت! یا تایته کوبو (Tite Kubo) و [مانگای] Bleach هم همین‌طور. تعداد خیلی زیاده، اصلاً نمی‌شه یه‌جا گفت!
سارا کریمی: از بین همه‌ی مانگاهایی که خوندم، طراح مورد علاقه‌ام که من خیلی ازش تاثیر و خیلی چیزها یاد گرفتم، کاتسورا هوشینو (Katsura Hoshino) مانگاکای D. Gray-Man هستش. و بعد از اون، تایته کوبو مانگاکای «بلیچ» که اصلاً باعث شد من بیام این سمت و ایچیرو اودا (Eiichiro Oda) مانگاکای One Piece که خیلی روی کاراکترهای من تاثیر داشت. البته باز هم هستن، ولی به قول ماهور این‌قدر زیاده که نمی‌شه گفت.
نیلوفر بهبود: در زمینه‌ی نقاشی آثار نقاشان دوره‌ی باروک و رومانتیک، در حوزه‌ی انیمیشن، دوره‌ی طلایی دیزنی، در زمینه‌ی بازی هم که خیلی زیاد هستش، مثل Witcher و Prince of Persia و Devil May Cry و God of War و WOW و…! [با خنده]

بر مبنای صحبت‌های قبلی، بخش اعظمی از حس و حال کمیک مرز به آثار ادبی ایران مربوط می‌شود. لطفاً درباره‌ی میزان و چگونگی بهره‌گیری از این دسته آثار کمی بیشتر برایمان بگویید.

صدف فقیهی: نکته‌ی مهمی که در این مورد می‌خوام بهش اشاره کنم، این هست که متون ادبی کهنِ ما پیوستگی ناگسستنی‌ای با تصویر داشتن. نگارگری و شعر مکمل هم بودن و ادبیات ما در قلب خودش پتانسیل بالایی برای روایت بصری داشت. به همین خاطر، ادبیاتِ ما بهترین ویژگی‌ها رو برای تصویرسازی شدن داره. ماهیت توصیفی داستان‌های کهن فارسی در کنار محتوای حماسی و عاشقانه مثل یک گنج برای اقتباس می‌مونه. به خصوص اقتباس به شکل کمیک.
البته به شرطی که این اقتباس با مطالعه‌ی کافی و در شأنِ اثر انجام بشه. در همین راستا، ما هم سعی کردیم از پتانسیل‌های داستان ایرانی برای خلق مرز در بستری از وقایع تاریخی استفاده ببریم که البته هنوز مسیر طولانی‌ای پیشِ روی خودش داره.

استقبال‌ها از پیش‌فروش نخستین جلدِ کمیک مرز را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ پیش‌تر انتظار چنین استقبالی را داشتید؟

ماهور پورقدیم: در حقیقت همه‌ی ما الان خیلی شوکه و هیجان‌زده‌ایم! تخمین‌ها این بود که بتونیم توی یک هفته‌ی پیش‌فروش ۲۰۰ نسخه از مرز رو به فروش برسونیم. در حالی که تقریباً کل این فروش در روز اول اتفاق افتاد و الان که ۴۸ ساعت می‌گذره، ۳۰۰ جلد رو رد کردیم! واقعاً نمی‌دونم چجوری تشکر کنم از همراهی همه!

برنامه‌ی آینده‌ی شما برای کمیک مرز چیست؟ آیا دنباله‌هایی برای این اثر در راه هستند؟ حتی جدا از مرز، قصد خلق اثری دیگر را در برنامه‌های گروهی و یا شخصی خود دارید؟

صدف فقیهی: از مرز دو جلدِ دیگه باقی مونده و تیم ما در کنار هم روش کار می‌کنه و بچه‌ها هم قطعاً برنامه‌های شخصی خودشون رو برای آینده دارن.
ماهور پورقدیم: من و صدف بعد از مرز احتمالاً سراغ بخش‌های دیگه‌ای از داستان بلندمون، «آسمان هفتم» می‌ریم که مرز هم یک‌جورهایی بخشی از اون محسوب می‌شد. فعلاً روی دوتا پلات دیگه درحال کاریم که یکی جنایی هست و در تهرانِ امروز اتفاق میفته و اون یکی، دیستوپیایی هست و در آینده‌ی یه‌کم دورتر رخ می‌ده.
سارا کریمی: علاوه بر مرز، روی داستانی شخصی مشغول به کار هستم و سری کاراکتر دیزاین‌هام رو کامل می‌کنم.
نیلوفر بهبود: من که تا وقتی کمکی از دستم بر بیاد هستم کنار بچه‌ها، ولی در کنار اون، قصد ساخت موشن‌کمیک دارم اگه خدا بخواد!

به عنوان بخش پایانی، اجازه دهید این سوال را مطرح کنیم که آیا توصیه‌ای برای علاقه‌مندانِ این عرصه دارید که چگونه می‌توانند وارد حوزه‌ی نگارش و طراحی کتاب‌های کمیک شوند؟ یا حتی جدای آن، وضعیت آینده‌ی میان کمیک‌های ایرانی را چطور می‌بینید؟

صدف فقیهی: به‌نظر من، مهم‌ترین نکته برای ورود به نویسندگی کمیک، جدی گرفتن این مدیوم هست. نوشتن برای کمیک با نوشتن برای رمان و فیلم سینمایی تفاوتی نداره، از این نظر که همون‌طور که نگارش یک رمان ممکنه به سال‌ها تلاش و مطالعه نیاز داشته باشه، نوشتن برای کمیک هم به آشنایی با قواعد ژانری، مبانی داستان، پیش مطالعه و تحقیق نیاز داره. منظور من اینه که همون‌طور که تنها با فیلم دیدن نمی‌شه فیلمنامه‌نویس شد، با کمیک خوندن صرف هم نمی‌شه کمیک نوشت! اصول و قواعد داستان در تمام مدیوم‌ها مشترک هستن و آگاهی ازشون اولین و مهم‌ترین اصل برای ورود به نویسندگی هست.
در مورد آینده‌ی کمیک هم به‌نظرم نشرها کم‌کم دارن با کارهای ترجمه به این حوزه ورود پیدا می‌کنن و با بها دادن به تصویرسازها و نویسنده‌های داخلی، قطعاً وضعیت کمیک در ایران هم به تدریج بهتر می‌شه.
ماهور پورقدیم: بهاره جابری همیشه یک حرف خوبی می‌زنه و می‌گه اگه علاقه‌مند به طراحی کمیک یا مانگا هستید، شروع کنید! من هم همین حرف رو می زنم، چون الان می‌فهمم منظورش چیه! شروع کنید.
بکشید و ببینید ایرادهاتون کجاست. سعی کنید با تمرین و مطالعه برطرف‌شون کنید. من قبل از شروع طراحیِ کمیک، سال‌ها طراحی می‌کردم و حتی مدت طولانی‌ای انیماتور بودم و مدام فکر می‌کردم الان باید شروع کنم؟ باید بهتر بشم؟ از کجا شروع کنم؟ ولی وقتی بالاخره شروع به طراحی کمیک کردم که خیلی ناگهانی بود، تازه شروع به پیدا کردنِ مسیرم کردم. ضعف‌هام رو شناختم و فهمیدم باید کجا به دنبال چه چیزی برم!
قطعاً طراحیِ پایه و مبانی هنر رو باید شناخت و نباید در هر مرحله ای از زندگیِ حرفه‌ای هیچ‌وقت کنار گذاشته بشن، اما تا کمیک زدن رو شروع نکنید، نمی‌فهمید باید از کجا شروعش کنید.
سارا کریمی: جدا از کمیک، هر کار هنری‌ای به‌نظر من نیاز به پشت کار و سماجت داره، اگه به دنبال نتیجه‌ی مطلوب هستید، مطالعه و تمرین می‌تونه همیشه نجات‌بخش باشه! به‌نظرم در هر مرحله‌ای که هستن کار کنن و تجربه به‌دست بیارن و از چیزی نترسن.
 با تمرین، کار و مطالعه و از همه مهم‌تر صبر، پیشرفت حاصل می‌شه و مهم‌تر این که از  روبرو شدن با ایرادها و چیزهای جدید نترسن و با شناخت ایرادها به بهتر شدن و پیشرفت خودشون کمک می‌کنن. طراحیِ پایه هم خیلی مهمه و باید حتماً کار بشه و در آخر ناامید نشن.

در نقطه‌ی پایانیِ نخستین شماره‌ی مصاحبه اسکواد، از تمامی خوانندگان عزیز می‌خواهیم که با خرید کمیک مرز و دیگر همتایانش، از آثار داخلی حمایت کنند تا در آینده بتوانیم شاهد اتفاقات خوب و مشابه دیگری باشیم. کمیک مرز اولین کمیک ایرانی نیست و قطعاً آخرین آن‌ها هم نخواهد بود، اما می توانیم با آغاز حمایت‌مان، مسیر را برای دیگر آثار هموار سازیم. در ادامه خالی از لطف نیست که نگاهی بیاندازیم به دیگر طراحی‌هایی که توسط خانم سارا کریمی و نیلوفر بهبود خلق شده‌اند. همچنین برای مشاهده‌ی آثار بیشتر، می‌توانید به صفحه‌ی اینستاگرام خانم پورقدیم، کریمی و بهبود مراجعه فرمایید و از تماشای سایر آثار این هنرمندانِ عزیز لذت ببرید.

کمیک مرز: دفتر اول

عنوان: مرز – دفتر اول

انگلیسی: The Border – Vol. 1

تاریخ انتشار: ۳ اکتبر ۲۰۲۰ – ۱۲ مهر ۱۳۹۹

نویسنده: صدف فقیهی

طراح: ماهور پورقدیم به همراهی نیلوفر بهبود

رنگ‌آمیز: سارا کریمی

ناشر: نشر پی‌نما

تعداد صفحات: ۷۵

 

5 دیدگاه
Inline Feedbacks
View all comments