معرفی کامل نظام جهان مارول

بر کسی پوشیده نیست که انتشارات مارول با در نظر گرفتن تمام دنیاهایش، دارای یک سیستم و نظام فوق العاده است که از بُعدهای مختلف تا دنیاهای موازی، از واقعیت های متفاوت تا موجودات کیهانی، شامل عناصر بسیار زیادی میشود. به همین سبب، برای بسیاری از طرفداران کمیک – به ویژه آن دسته از افرادی که به تازگی جذب دنیای کمیک بوک شده اند – درک چنین مفاهیم مرتبط و پیچیده ای میتواند بسیار سخت باشد. حتی طرفداران قدیمی هم ممکن است، هم بدلیل مرتبط بودن، هم به دلیل مورد استفاده قرار گرفتن بدون توضیحات قبلی در داستان ها، و هم بدلیل تغییر و تحولاتی که به مرور زمان توسط نویسندگان مختلف اعمال میشود، در امر درک این مفاهیم دچار سرگیجه شوند.

حال در این مقاله قصد داریم به شکل منظم و قابل درکی توضیحاتی در این باره ارائه دهیم.

دنیای مارول و دنیای واقعی

همانطور که میدانید، جریان بسیاری از داستانی هایی که توسط انتشارات مارول چاپ میشود بر روی زمین رخ میدهد. چرا که اکثریت قهرمانان در سیارۀ زمین زندگی میکنند و برای نجات سیاره شان مبارزه میکنند.

اما این دنیای مارول تا چه حد به دنیای واقعی شبیه است؟ چه جور تفاوت هایی بین این دو موجود است؟ باعث و بانی این تفاوت ها دقیقاً چیست؟

در حالت کلی، دنیای واقعی ما انسان ها شباهت بسیاری به دنیای مارول دارد. همان رخدادهای تاریخی، کم و بیش همان جغرافیا و کشورها، همان ویژگی ها و … بزرگترین تفاوت شان هم قطعا، میزبانی کردن دنیای مارول از ابرانسان هاست که قدرت های ما فوق بشری دارند. پایه و اساس این قدرت های ما فوق بشری نیز ریشه در بزرگترین موجوداتِ جهان مارول به اسم “آسمانی ها” (Celestials) دارد. این موجودات که بیش از ۶۰۰ متر قدشان است و ملقب به “خدایان کیهانی” (cosmic entities) و “موجودات کیهانی” (cosmic beings) هستند،  در دوره های ماقبل تاریخ به زمین آمدند و آزمایشات مختلفی بر روی نژاد انسان اعمال کردند. در نتیجۀ این آزمایش ها، نژاد فوق العاده قدرتمند “جاودان ها” (Eternals) و نژاد رقیب برای آنها، به اسم “دیوینت ها” (Deviants) خلق شد. در عین حال، در کدهای ژنتیکی انسان ها، یعنی هوموساپین ها هم تغییراتی صورت پذیرفت.

قدرت های مافوق بشری در جهان مارول ریشه در همین تغییرات ژنتیکی اعمال شده از جانب آسمانی ها دارد. این ژن ها پس از گذشت یک مدت معین، هم انسان ها را به شکل طبیعی دگرگون کرده و صاحب قدرت میکند (مثل جهش یافته ها)، و هم به کمک فاکتورهای مختلف، انسان هایی که با ژن جهش یافته متولد نمیشوند را به “متاهیومن” یا به عبارتی “ابرانسان” تبدیل میکند. در اینجا لازم میدانیم این نکته را قید کنیم که بزرگترینِ این فاکتورها قطعا “تشعشعات” است. کسانی که کم و بیش از سرگذشت شخصیت های مارول مطلع هستند، میدانند که “تشعشعات” در سرگذشت شخصیت های مارول نقشی بسزا و انکار ناپذیر دارد. مثلاً، یک عنکبوت رادیواکتیو مرعنکبوتی را نیش زد. چهارشگفت انگیز در فضا مورد اصابت تشعشعات رادیواکتیو کیهانی قرار گرفت. چشمان دردویل را مواد رادیواکتیو کور کرد. هالک توسط تشعشعات گاما خلق شد. و …

داستان خلقت آسمانی ها هم سعی دارد منطق را وارد این داستان های دهۀ شصت با محوریت تشعشعات کند.

مارول در دهۀ شصت – دهه ای که هنوز تاثیرات تشعشعات کاملاً معلوم نبود – شخصیت هایی مثل مردعنکبوتی را خلق کرد تا کسی در خصوص سرگذشت این شخصیت سوال نکند. سوالاتی از قبیل “چرا یک آدم به جای آنکه در نتیجۀ نیش یک عنکبوت رادیواکتیو دچار سرطان شود، به مردعنکبوتی تبدیل میشود؟

یکی دیگر از تفاوت های دنیای مارول با دنیای واقعی ما انسان ها، تفاوت جدی در تکنولوژی است. سفینه های فضایی، جت و سلاح هایی که با تکنولوژی خارق العاده ساخته شده اند و زره های مردآهنی و بسیاری از موارد دیگر که در دنیای مارول به راحتی قابل مشاهده است. مارول این فرصت را به شخصیت هایش میدهد تا بدون نیاز به ژن های مخصوص آسمانی ها، صاحب قدرت های فوق العاده شوند. اما کارهای غیرقابل درک بسیاری از دانشمندان دنیای مارول مثل رید ریچاردز، هنک پیم و تونی استارک ممکن است بدلیل وجود ژن متاهیومن باشد که به آنها این امکان را میدهد تا دید وسیع تری نسبت به قضیه داشته باشند و سطح فکر و درکشان با بقیه افراد متفاوت باشد.

حال میرسیم به این سوال:

دلیل و نتیجۀ نهایی این آزمایشات آسمانی ها بر روی انسان ها چیست؟

تا به حال جواب رسمی این سوال توسط مارول داده نشده است. با این حال یک سری حدس و گمان در این رابطه وجود دارد: بر طبق گفته های سری زیبای الکس راس به اسم دنیای ایکس، آسمانی ها با جاسازی کردن “تخم های جدید آسمانی” در هستۀ سیارات مختلف، تعدادشان رفته رفته بیشتر میشود. اما میلیون ها سال طول میکشد تا این تخم ها رشد کرده و آسمانی های جدید بیافرینند. به همین خاطر، آسمانی ها برای آنکه مطمئن شوند تخم ها و سیارات میزبانشان در طی این مدت در امن و امان هستند، ژن های انسان ها را تغییر دادند و بدین طریق، قدرت های مافوق بشری به آنها اعطا کردند. و این یعنی اینکه اگر گفته های الکس راس در داستان دنیای ایکس که اتفاقاتش در یک دنیای موازی جریان داشت صحت داشته باشد، در نهایت آخرین دنیا نابود میشود و به تولد یک آسمانی جدید میانجامد.

یک تئوری دیگر نیز در این رابطه مطرح است که اسکرول ها و بشریت را مقابل هم قرار میدهد.

اسکرول ها نژادی با قابلیت تغییر شکل هستند که در سیارۀ آندرومدا زندگی میکردند. ویژگی جالب توجه اسکرول ها در این است که پیش از اِشغال یک سیاره و برقراری امپراتوری شان، این آسمانی ها بودند که به سیاره و سرزمین مادری شان آمدند و همان آزمایشات را روی شان اعمال کردند. درنهایت کل نژاد اسکرول به مرور زمان تکامل یافتند و تنها صاحب یک قدرت به خصوص شدند.

آزمایشات صورت گرفته بر روی اسکرول ها، به مدت ها قبل از وقایع زمین برمیگردد.

دقیقاً برمبنای این تئوری، با گذشت زمان در زمین هم باید همچین اتفاقی بیافتد و کل بشریت تکامل یابند و صاحب یک قدرت به خصوص شوند. اما همانطور که گفتیم، هر دوی این تئوری ها در دنیای واحد مارول مشهود نیست و فقط در دنیای ایکس به کار گرفته شده و تا به حال چندان در مورد تاثیرات این دو تئوری در دنیای اصلی مارول ندیده ایم.

به طور کلی، ۹۰% اتفاقاتِ داستان هایی که مارول چاپ میکند در زمین روی میدهد. اما زمین مارول نیز به مانند دنیای واقعی، داخل یک سیستم خورشیدی، یک کهکشان و داخل یک کائنات قرار گرفته است.

جهان مارول

جهان مارول، مفهومی است که برای معرفی دنیاهای بینهایتی به کار میرود که دنیای اصلی مارول هم یکی از آن هاست. این جهان که دنیای ۶۱۶ نامگذاری شده است، به لحاظ فنی تمام چیزهای موجود را شامل میشود.

اما کدام مخلوقات هستند که بخشی از جهان مارول به شمار میروند اما بخشی از دنیا نیستند؟

اول از همه، نژادهای بیشماری که در مناطق مختلف جهان پخش شده اند.

این نژادهای فضایی، در کهکشان های متفاوت، در سیارات متفاوت زندگی میکنند و به مرور زمان وارد جریان اتفاقات زمین میشوند. با اینکه معرفی نژادهای بیشمار مارول کاری غیرممکن است، اما معمولا به طور کلی سه قطب نژادی در جهان مارول وجود دارد که مهم ترین و شناخته شده ترین نژادهای مارول هستند:

اسکرول: نژادی با قابلیت تغییر شکل که در کهکشان آندرومدا (Andromeda) زندگی میکردند. آنها سه گونۀ متفاوت داشتند که معروف ترین آنها “دیوینت ها” هستند. امپراتور اسکرول ها “دورک” بود که توسط همسرش “آرکیل” ترور شد.

کری: نژادی شبیه انسان با دو گونۀ متفاوت که پوست بدن یکی از آنها صورتی و دیگری آبی است. کری ها دشمن اصلی اسکرول ها به شمار میروند و مدام با آنها در جنگ هستند. “هوش عالی” رهبر کری هاست که از انباشتۀ ذهن های برترین کری ها در طول میلیون ها سال تشکیل شده است.

شی آر: یکی از مهمترین نژادهای جهان، که بیشتر در داستان های افراد ایکس حضور پیدا کرده اند. رهبر گارد امپراتوری شی آر، گلادیاتور بود.

پس از این نژادهای فضایی، میرسیم به نیروها و موجودات کیهانی، که از جمله جالب توجه ترین ویژگی های جهان مارول به شمار میروند و پایه و اساس جهان را تشکیل میدهند. با وجود دشوار بودن معرفی کامل تک تک آنها به دلیل بیشتر بودن تعدادشان، میتوان به طور خلاصه وار گفت این مخلوقات که قدرتشان غیرقابل تصور است، وجود و ادامه دار شدن موجودیت جهان مارول را میسر میسازند و توازن اصلی قدرت در جهان مارول را برقرار میکنند. آنها تقریباً هیچ توجهی به انسان ها و ابرقهرمان ها که نقش مهمی در امور کلی جهان ندارند نمیکنند.

و اما این مخلوقات کیستند؟

برخی از آنها تجسم یک سری “مفاهیم” در جهان هستند. اگر جهان ابدی باشد، مخلوقی به نمایندگی از ابدیت پیدا میشود. اگر در جهان موجودات زنده ای باشد، مخلوقی به نمایندگی از مرگ پیدا میشود. و … این مفاهیم مهم ترین وجه این موجودات کیهانی را شکل میدهد. در عین حال، موجودات دیگری نیز وجود دارد که به عنوان عنصر توازن در بین این موجودات مفهومی قرار میگیرند. و در مرحلۀ آخر، موجودات دیگری نیز وجود دارد که علی رغم آنکه برای ایجاد توازن و امنیت در جهان خلق نشده اند، در صف موجودات کیهانی قرار میگیرند.

حال نگاهی می اندازیم به این موجودات:

والای همگان (One Above All)

نقش: خدا

او خدای همه چیز، و خالق و قدرتمندترین موجود در جهان مارول است. با اینکه در داستان های مختلفی از والای همگان اسم برده شده است اما خودش هیچوقت ظاهر واقعی اش را نشان نداده است و قاطی اتفاقات نمیشود.

 

دادگاه زنده (Living Tribunal)

نقش: قاضی کیهانی

یک موجود کیهانی با سه سر که فقط در جریان اتفاقاتی قرار میگیرد که در سرنوشت جهان و حتی مالتی ورس تاثیرگذار باشد. او مستقیماً برای والای همگان کار میکند و بعد از او قدرتمندترین موجود در جهان مارول به حساب می آید.

 

ابدیت (Eternity)

نقش: مفهوم

ابدیت، موجودی با قدرت نامحدود است که نماد بی پایان بودن زمان در جهان به شمار میرود. او همزمان به همراه بینهات، مرگ و فراموشی، ارباب نظم و ارباب هرج و مرج و گالاکتوس سروکله اش پیدا شده است.

 

بینهایت (Infinity)

نقش: مفهوم

بینهایت، موجودی با قدرت نامحدود که نماد بی حد و مرز بودن جهان از نظر فیزیکی به شمار میرود. ابدیت و بینهایت، به طور کلی نماد ابعاد مختلف یک مفهوم هستند.

 

گالاکتوس (Galactus)

نقش: عنصر توازن

موجودی که توازن را در بین ابدیت و مرگ برقرار میکند. او موجودی است که مانع نابودی ابدیت به دست ابرکساس شد. گالاکتوس، موجودی که غذایش سیارات دارای زندگی است و یک عنصر بینهایت مهم برای موجودیت جهان محسوب میشود.

 

مرگ (Death)

نقش: مفهوم

موجودی با قدرت نامحدود که نماد مرگ در جهان مارول به شمار میرود. مفهومی که نقطۀ مقابل ابدیت است.

 

فراموشی (Oblivion)

نقش: مفهوم

موجودی به نمایندگی از نابودی که نماد فراموشی و نابودی در درون زمان به شمار میرود. مفهومی که نقطۀ مقابل بینهایت است.

 

ارباب هرج و مرج (Lord Chaos)

نقش: مفهوم

موجودی که نماینده و نماد هرج و مرج، عدم توازن و بی معنایی است.

 

ارباب نظم (Master Order)

نقش: مفهوم

موجودی که نماد نظم و اتحاد در جهان است و نقطۀ مقابل ارباب هرج و مرج به شمار میرود. ارباب هرج و مرج بدون ارباب نظم، و ارباب نظم بدون ارباب هرج و مرج قادر به ادامۀ زندگی نیستند.

 

این بیتوینر (In-Betweener)

نقش: عنصر توازن

موجودی که توازن را در بین ارباب هرج و مرج و ارباب نظم برقرار میکند.

 

ابراکساس (Abraxas)

نقش: مفهوم

ضد ابدیت. موجودی که در نتیجۀ نابودی و یا مرگ گالاکتوس، خود را نشان میدهد و جهان را نابود میکند.

 

نیروی فونیکس (Phoenix Force)

نقش: مفهوم/ قدرت خالص

یک نیروی کیهانی که در طی دورۀ قبلِ تشکیل جهان مارول سروکله اش پیدا شد. موجودی کیهانی که نمایندۀ زندگی هنوز متولد نشده است.

نابودی نیروی فونیکس، در عین حال به معنای نابودی جهانی است که نیروی فونیکس در آن قرار دارد.

 

بانوی عشق (Mistress Love)

نقش: مفهوم

یک موجود کیهانی که تجسم و نماد عشق است.

 

ارباب نفرت (Sire Hate)

نقش: مفهوم

نقطۀ مقابلِ بانوی عشق. موجودی کیهانی که تجسم و نماد نفرت است.

 

غریبه (The Stranger)

نقش: مخلوق کیهانی

این موجود کیهانی که در هیبت یک آدم پیر در فضا سرگردان است. علی رغم آنکه قدرت های نامحدودی دارد، دقیقاً معلوم نیست که نقش او در جهان چیست و قدرت های خود را برای انجام چه کاری دریافت کرده است.

این ها اطلاعات پایه در مورد قدرتمندترین موجودات جهان مارول هستند.

حال چندین اطلاعات کلی دیگر نیز به آنها اضافه میکنیم.

  • علی رغم آنکه در کمیک بوک ها، این شخصیت ها نشان داده شده اند، در اصل این موجودات هیچگونه فرم و یا شکلی ندارند. همۀ آنها در شکل و شمایلی متناسب با بینندگانشان فرو میروند. یعنی مثلاً گالاکتوس شبیه یک آدم غول پیکر نیست، در واقع ما انسان ها او را به چشم یک انسان میبینیم. همانند ما، یک اسکرول نیز او را در ظاهر یک اسکرول میبیند.

 

  • تمامی موجوداتِ مرتبط با جهان که در بالا از آنها اسم برده شد، در تک تک دنیاها وجود دارند. فقط والای همگان و دادگاه زنده هستند که در تمام مالتی ورس فقط یک نسخه از آنها موجود است. کمی پایین تر در مورد مالتی ورس نیز برایتان خواهیم گفت.
  • علی رغم آنکه در جهان، مخلوقاتی در سطح این ها متولد نشده است، شخصیت هایی بوده که به مرور زمان خود را به سطح این ها رسانده باشند. شخصیت هایی که از ابزارهایی چون مکعب کیهانی و دستکش ابدیت استفاده میکنند و صاحب قدرتی تقریباً بینهایت میشوند، میتوانند خودشان را به سطح این نیروهای کیهانی برسانند. یک نمونۀ کاملاً آشنا در این خصوص شخصیت تانوس است.
  • این نیروهای کیهانی، کاملاً اِیمورال هستند. یعنی تنها چیزی که برای آنها مهم است، ادامۀ حیات جهان و خودشان است. مفاهیم خوب و بعد برای این موجودات هیچ معنایی ندارد. در این مورد فقط یک استثنا وجود دارد و آن هم گالاکتوس است که مدام احساساتی شبیه احساسات انسان از خود بروز میدهد. اما این نیز ممکن است به خاطر این باشد که گالاکتوس از ابتدا در قالب یک نیروی کیهانی و به عنوان عنصر توازن نشان داده نشده است، بلکه در جهان قبلِ بیگ بنگ، او به عنوان یک موجود زنده زندگی میکرد.

در بسیاری از جاها دیده شده که خیلی ها شخصیت بیاندر و مرد مولکولی را قدرتمندتر از نیروهایی چون ابدیت و بینهایت میدانند. در واقع بیاندر و مرد مولکولی را به عنوان بیاندر و مردمولکولیِ “ماقبلِ ریتکان*” معرفی میکنند که درست است.

*اصطلاح ریتکان: زمانی به کار میرود که نویسندۀ چیز جدیدی را به داستانی که قبلاً روایت شده است اضافه کند و اغلب هم داستان اصلی را تغییر داده و داستان جدیدی را روایت میکند و برگشت پذیر است.  

داستان بیاندر و مرد مولکولی از این قرار است:

جیم شوتر که در یک دوره ای نویسندۀ رخداد اصلی مارول بود، در کراس آوری به اسم جنگ های پنهان، شخصیتی به اسم بیاندر با قدرتی بینهایت خلق کرد و به عنوان قدرتمندترین مخلوق جهان مارول معرفی کرد. اما دیگر نویسندگان وقتِ مارول با این طرز فکر جیم شوتر موافق نبودند و در نتیجه، پس از به پایان رسیدن کار شوتر در مارول، حکایت بیاندر به دست فراموشی سپرده شد و به همراه آن، از قدرت های شخصیت مرد مولکولی که به عنوان تنها شخصیت قادر به رقابت با بیاندر معرفی شده بود، کاسته شد. بیاندر در حال حاضر به شکل رسمی کارکتر چندان قدرتمندی نیست. به همین خاطر است که طرفداران کمیک بوک به هنگام معرفی بیاندر به عنوان قدرتمندرین شخصیت مارول، از واژۀ ماقبلِ ریتکان استفاده میکنند.

 

جهان مارول و ماورای آن

تا بدین جا سعی کردیم دنیا و جهان مارول را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار دهیم. اما همانطور که همه به این موضوع واقف هستند، وقایع کمیک های مارول فقط شامل حال دنیای واحد نمیشود. در ماورای این جهان بزرگ و پیچیده، چیزهای به مراتب بزرگتر و پیچیده تر وجود دارد که در موردشان، تحت عنوان “جهان مارول و ماورای آن” دربارۀ چیزهایی که در ماورای جهان مارول وجود دارد، و دربارۀ چگونگی عملکرد آنها به عنوان یک نظام یکپارچه برایتان خواهیم گفت.

زمین، تمام ابرقهرمانان ها، تمام مفاهیم و نیروهای کیهانی که در بالا در موردشان گفتیم، داخل این جهان مارول قرار گرفته اند. اگر یک شخصیت فناناپذیر، دارای یک سفینۀ فضایی با سرعتی ماورای سرعت نور، قصد سفر در تمامیت ارضی جهان مارول را داشته باشد، علی رغم بزرگی و بی حد و مرز بودنش، میتواند در هر طرف “جهان فیزیکی” مارول گشت بزند، اما خط هایی که جهان را دوره کرده است در واقع همان حد و مرزهایش هستند. هرچند به غیر از جهان مارول که مکان های فیزیکی را شامل میشود، واقعیت ها، بُعدها و دنیاهای موازی بسیاری وجود دارد.

اما این سیستم چگونه کار میکند؟

تفاوت بین یک بُعد و دنیای موازی در چیست؟

منظور از اینکه در یک بُعد متفاوت، در یک دنیای موازی متفاوت، اتفاقات مستقل رخ میدهد چیست؟

ابتدا از بُعدها (Dimension) و از عالم پاکت/جهان میکرو شروع میکنیم. همانطور که گفتیم، “جهان” حد و مرز مکان هایی را مشخص میکند که به لحاظ فیزیکی قابل دسترس هستند. اما در ماورای جهان، برخی جاهای دیگر نیز وجود دارد که به جهان مارول وصل هستند و به عنوان بخشی از آن فعالیت میکنند، اما به لحاظ فیزیکی غیرقابل دسترس بوده و در واقع خارج از جهان مارول قرار دارند.

مثال بسیاری در این خصوص میتوان مطرح کرد. خدایانی اسکاندیناوی که از ازگارد می آیند، خدایان یونانی که از الیمپوس می آیند، منطقۀ منفی که آقای شگفت انگیز کشف کرده است، جهان میکرو، جهان موجو، عالم پاکت که فرانکلین ریچاردز در دورۀ تولد دوبارۀ قهرمانان آفرید. تمامی اینها مثال هایی برای مفاهیمی هستند که به جهان مادر مارول وصل هستند و در عین حال خارج از آن قرار دارند.

عبارت دنیاهای موازی، برای معرفی دنیاهایی به کار برده میشود که به طور کلی شبیه به جهان مارول بوده، اما از یک یا چند جهت متفاوت هستند و برخلاف بُعدها و دنیای ها زیرین، کاملاً مستقل بوده و ربطی به جهان اصلی مارول ندارد.

مفهوم “احتمال”، بهترین چیز برای تجسم مفهوم “دنیاهای موازی” است. چرا که برمبنای تئوری دنیاهای موازی، هرچیزی که احتمال رخ دادنش باشد، قابل رخ دادن است. و این یعنی چی؟ یعنی انجام یک سری کارها که در جهان اصلی مارول غیرممکن است. مثلاً: چه میشد اگر قهرمانانِ دارای قدرت مافوق بشری، هیچ قدرتی نداشتند؟ اگر عمو بن نمیمرد جریان زندگی پیتر پارکر چگونه رقم میخورد؟ و کلی احتمالات دیگر که در دنیاهای موازی تبدیل به واقعیت میشوند.

شاید به این دقت کرده باشید که انتشارات مارول سری کمیک های دنیاهای موازی خود را اکثراً تحت عنوان “چه میشد اگر؟ (What If?) منتشر میکند. و از دنیاهایی برایمان میگوید که یک سری چیزها درمورد شخصیت ها و یا با منطق جهان اصلی مارول مغایرت دارد. در عین حال، مفهوم دنیاهای موازی به نویسندگان کمک میکند تا داستان هایی روایت کنند که وقوع دادنشان در جریان کمیک بوک های مرتبط با جهان اصلی مارول امری غیرممکن است. مثل ددپول دنیای مارول را میکشد.

و میرسیم به مفهوم مالتی ورس.

در واقع درک مفهوم مالتی ورس بسیار ساده تر از چیزهایی است که بالاتر ذکر کردیم. مالتی ورس، شامل جهان های نامحدودی میشود که حوادث رخ داده در یکی از آنها روی دیگری تاثیر نمیگذارد و در یک سری مزیت های اساسی مشترک هستند. به همین خاطر، مفهوم یا عبارت مالتی ورس، برای معرفی مفهومی به کار میرود که تمام این دنیاهای موازی را شامل میشود. تمام این دنیاهای مستقل از یکدیگر، زیر مجموعۀ مالتی ورس هستند.

اما برای مارول، مفهومی که بینهایت جهان را شامل میشود و حتی مفهوم دنیاهای بینهایت هم کافی نیست. چرا که خود مالتی ورس نیز تمام واقعیت ها را شامل نمیشود. نکتۀ مهم در اینجا این است: با اینکه تعداد جهان های داخل مالتی ورسِ مارول نامحدود است، اصولاً باید تمام جهان ها باید یک ویژگی مشترک داشته باشند.

اما آیا احتمال بودن مالتی ورس های دیگر که دارای جهان های کاملاً مستقل بوده و هیچ ربطی به جهان مارول نداشته باشد هم وجود دارد؟

جهان هایی که هیچ شباهتی به جهان های مالتی ورس مارول ندارند، اما کاملاً مستقل از آن نیستد* و ترکیب آنها میتواد باعث پدید آمدن مگاورس شود.

*جهان هایی که در کمیک های منتشر شده توسط مارول وجود دارند اما شخصیت های اصلی مارول در آنجا حضور ندارند. مثل “اولترا ورس” و “عالم جدید” که برای زیرمجموعه های مارول هستند.

اگر فکر میکنید امکان ندارد بزرگتر از مگاورس هم جهانی وجود داشته باشد باید بگوییم سخت در اشتباهید. جوابش در کمیک بوک هایی است که انتشارات مارول و دی سی به طور مشترک چاپ میکردند و شخصیت های این دو شرکت با یکدیگر درگیری داشتند.

این شخصیت ها چگونه میتوانستند به جهان های یکدیگر سفر کنند؟ یا مثلاً کراس ورهایی که بین شخصیت های دو شرکت شاهد هستیم چگونه رخ میدهد؟

پاسخ این سوالات در اُمنی ورس نهفته است. جهان ما، جهان مارول، مالتی ورس ها، مگاورس، هر چیزی که وجود دارد و هرچی که ممکن است به ذهنتان خطور کند و یا اصلاً خطور نکند، زیرمجموعۀ مفهومی به نام اُمنی ورس هستند.

بدین ترتیب با معرفی جهان اُمنی ورس که شامل همه چیز میشود به پایان این مقاله میرسیم.

امیدواریم مورد پسند شما واقع شده باشد.

25 دیدگاه
Inline Feedbacks
View all comments