«میزگرد» بخش جدیدی در کمیک اسکواد است که در آن به بررسی حواشی دنیای کمیک و انتشار مطالب آموزشی و سرگرمکننده از جمله معرفی و نقد کمیکها و… میپردازیم. در دومین قسمت از میزگرد، غیر از برخی اخبار مهم اخیر، نگاهی خواهیم داشت به بخش دوم دی سی فندوم و کنفرانس سونی که در آن از گیمپلی بازی «اسپایدرمن: مایلز مورالز» رونمایی شد. سپس به سراغ معرفی «چیپ زدارسکی» و کمیک کمتر شناختهشدهی «رفیق سوپرمن، جیمی اولسن» به قلم «مت فرکشن» میرویم و در آخر، سری جدید مرد آهنی به نویسندگی کریستوفر کنتول را زیر ذرهبین خواهیم برد و نقاط قوت و ضعفِ قسمت اول آن را بررسی میکنیم.
مارک وید در راه دی سی!
- نویسنده: عادل اسلامی
اگر چند سال قبل را به یاد بیاوریم، به یک تیتر جالب برخواهیم خورد: «بندیس در راه است!» این تیتر، جملهی تبلیغاتی و شعارگونهای بود که از ترک مارول توسط «برایان مایکل بندیس» و آغاز فعالیتش در انتشارات دی سی خبر میداد. به یاد دارم که در آن زمان همگان سر از پا نمیشناختند و منتظر بودند تا برداشت این نویسنده از شخصیتی که بسیار با نوع بینش او همخوانی داشت را ببینند. بندیس نخست با نویسندگی یک مینیسری تحت نام مرد پولادین (The Man of Steel) مصالح رانِ خودش برای شخصیت «سوپرمن» را فراهم آورد و پس از آن نیز، بهطور رسمی وظیفهی نویسندگی دو کمیک اختصاصی سوپرمن، یعنی کمیکی به همین نام و سریِ «کمیکهای اکشن» را عهدهدار شد. اما همانگونه که در مقالهی بررسی عملکرد برایان بندیس بر روی سوپرمن ذکر گشته، عملکرد بندیس با گذر زمان به ضعیفترین حد خود رسید.
اکنون پس از گذشت حدود دو سال، سرانجام رانِ این نویسنده نیز دارد به پایان راه خودش نزدیک میشود؛ رانی که با افرادی چون «پاتریک گلیسون» در جایگاه طراح آغاز شد و با کسانی چون «جان رومیتا جونیور» به پایان میرسد! حال، دروازههای ورودی دی سی باز شدهاند و از میان آنها نویسندهای قدیمی و با سابقه وارد گشته که «مارک وید» نام دارد. طرفداران دی سی احتمالاً او را با نویسندگی کمیک Kingdom Come میشناسند و طرفداران مارول نیز با رانِ محبوبش برای شخصیت «دردویل» و دیگر آثار شاخص از او یاد مینمایند. مارک وید اما یک تفاوت اساسی با شخصی چون برایان مایکل بندیس در خود دارد؛ این نویسندهی ۵۸ ساله، برعکس بندیس، در گذشته بسیار میان دی سی فعال بوده و آثارش اکثراً محبوبِ همیشگی طرفداران این انتشارات به حساب میآمدهاند. اما بازگشت وید در این زمان دلیل قابل توجهی نیز در خود دارد؛ عدم حضور «دن دیدیو». مارک وید از جملهی چندین هنرمندی است که بهطور جدی با بخش ادیتوریالِ دی سی و خصوصاً دن دیدیو به مشکل خوردهاند و همین موضوع سبب دوری کردنشان از این انتشارات بوده است. به همین خاطر است که زمزمههای بازگشت این نویسنده به دی سی، از همان روزهای اولیهی اخراج دیدیو به گوشمان میرسید.
مارک وید حضور دوبارهاش را در یکی از عناوین مرتبط با رویداد شبهای تاریک: دث متال (Dark Nights: Death Metal) تجربه میکند و هیچ خبر رسمیای از ادامهی کارش در این انتشارات موجود نیست. اما همچون رسم همیشگی، شایعات همهجا را محاصره کردهاند. بزرگترین شایعهی مرتبط با مارک وید، ادامه یافتن ماجراجوییهای شخصیت سوپرمن توسط اوست. این نویسنده در گذشته حتی کمیکی تحت نام Superman: Birthright را خلق نمود که از آن به عنوان یکی از آثار خوب این شخصیت یاد میشود. حتی اگر این شایعه صحت داشته باشد، بسیار جالب میشود که ببینیم عملکرد مارک وید باری دیگر برای شخصیتی چون سوپرمن چگونه خواهد بود. حتی اگر خبری از سوپرمن هم نباشد، جایگاه بعدی این نویسنده در دی سی میتواند طرفدارانش را هیجانزده کند.
جمعبندی بخش دوم دی سی فندوم
- نویسنده: عادل اسلامی
دی سی فندوم در دومین بخش خود کمستارهتر ظاهر شد. به علت تعلق داشتن این بخش به دنیای کمیک و تلویزیون، دیگر در آن نه خبری از فیلم «بتمن» بود و نه دیگر فیلمهای دنیای سینمایی دی سی. حتی برخی طرفداران که منتظر حضور سورپرایزکنندهی سریال لیگ عدالت تاریک (Justice League Dark) بودند، با ناامیدی این مراسم را به پایان رساندند و موضوعی نبود که بتواند همانند چند هفتهی گذشته، سبب هیجانزده شدن آنها شود. در بخش تلویزیونی، دریافتیم که سریالهای دووم پاترول (Doom Patrol) و عدالتجویانِ جوان (Young Justice) برای یک فصل دیگر تمدید شدهاند و حتی دومین موردمان، نام Young Justice: Phantoms را به عنوان اسم رسمیاش صاحب شد.
بخش مرتبط با کمیک اما مقداری بهتر عمل نمود. در پنل مربوط به مینیسری رورشاک (Rorschach)، «تام کینگ» از علاقهاش به کمیک نگهبانان (Watchmen)، آثار «دیمون لیندلوف»، و دلیل پذیرفته شدن پروژهی رورشاک توسط خودش سخن گفت. همانند یکی از مصاحبههای پیشین، کینگ نخست به هیچ عنوان خواهان قبول کردن مسئولیت برای نویسندگی چنین کمیکی نبوده و آن را کاری بهشدت مسخره و اشتباه میدانست. اما با گذشت زمان، فرق کردن اوضاع و به گفتهی او، پخش سریال نگهبانانِ دیمون لیندلوف، همزمان سبب گشتند تا کینگ نیز برای نویسندگی این کمیک گام بردارد. او همچنین در این پروژه به سراغ طراحی رفت که در گذشته میان سری اختصاصی بتمن با او همکاری کرده بود و از برخی لحاظ، یکی از بهترین گزینههای موجود برای رورشاک میباشد: «حورحه فورنز». شاید طی این پنل، مهمتر از بخش اعظم سخنان سه هنرمندمان، این نکته باشد که سرانجام حضور شخصیتهای اصلی کمیک نگهبانان در مینیسری رورشاک به تایید رسید و حتی یک تصویر با حضور آنها انتشار یافت. اگر به یاد داشته باشید، در پست مرتبط با پنل رورشاک، ذکر نمودیم که احتمالاً همه یا اکثرِ بخشهای مرتبط با این افراد، در گذشته و قبل از وقایع اصلی کمیک نگهبانان جریان دارد و اکنون پس از گذشت چند روز، خبری که این فرضیه را نقض کند منتشر نشده است. تنها سوالی که باقی میماند این است که آیا تام کینگ قادر خواهد بود تا در حد انتظارات ظاهر شود و داستانی قوی را به نمایش بگذارد؟
هواداران و مخالفان نسل پنجم قهرمانان دی سی نیز این مراسم را بدون پاسخ به اتمام نرساندند. «جیم لی» در پنل خودش، به یکباره تمامی اخبار پیرامون نسل پنجم را کذب دانست و اذعان داشت که این اخبار هیچ زمان رنگ واقعیت به خود نخواهند گرفت. همچنین لی در ادامهی سخنانش، به نوعی تصمیماتشان دربارهی دورهی The New 52 را مورد انتقاد قرار داد و پیرامون جدیدترین برنامهها به شکلی مطمئن سخنانش را ذکر کرد. او اعتقاد دارد که با عملی شدن برنامههایی نظیر نسل پنجم، برای مدتی میتوانند بازار فروش دنیای کمیک را در دست داشته باشند، اما روند این سوددهیِ یکشبه، با کوچکترین تغییراتی بههم خواهد خورد و سبب سقوط دی سی میشود. همانگونه که همانند روز روشن است، اخراج «دن دیدیو» از انتشارات دی سی، سبب لغو برنامهی رویاییِ او یا همان نسل پنجم قهرمانان شد. با کنار هم قرار دادن تمامی این مسائل، تنها راه چاره صبر کردن برای اتفاقات آینده است؛ جایی که بتوانیم به درستی، نکات مثبت و یا منفیِ عدم اجرای پروژهی نسل پنجم را تشخیص دهیم.
حواشی فصل دوم سریال The Boys
- نویسنده: عادل اسلامی
بیایید روراست باشیم، سریال The Boys به هیچ عنوان بهترین اثر سریالیِ اقتباسشده از یک کمیک نیست. به لطف وجود آثاری چون سریال واعظ (Preacher)، لژیون (Legion) و نخستین فصل سریال دردویل (Daredevil)، حتی قادر نیست چنین ادعایی داشته باشد و محبوبیت زیادش، برعکس تلاشهای سازندگان، ارتباط خاصی با جنبشهای فعلی ندارد. سریال The Boys اثری است که در زمان درست و به شکلی صحیح طرحریزی شد و با اولویت قرار دادن موضوعِ سرگرمکننده بودن، کار خود را به بهترین نحو ممکن به ثمر رسانده و چه بسا، نتیجهاش را هم دیده است. کانسپتِ شرور بودن ابرقهرمانان و ماجرای پروپاگاندا و جنگهای اقتصادیای که دور تا دور آنان را فرا گرفته، در دنیای تلویزیون و سینما ایدهای جوان است و تا آن زمانی که تکراری نشود و توسط سیل عظیم فرصتطلبان، به اشغال در نیاید، به اندازهی کافی جا برای ایدهپردازی و تنوعطلبی دارد.
همهی اینها به اضافهی شخصیتهای دوستداشتنی، روابط بامزه، و صد البته ویلنهای جذاب، دلیلی بر محبوبیت این سریال و همینطور به هدف رسیدن آن است. به لطف سرویس استریم آمازون، فصل اول این سریال همچون دیگر آثارِ شبکه، بهطور کامل عرضه شد و همگان نیز از این موضوع استقبال کردند. به همین علت است که طرفدارانی بیشمار از سرتاسر دنیا چشم به انتظار میمانند تا بلکه با انتشار دومین فصل از این سریال، همان تجربهی بینظیر فصل نخستِ خود را تکرار کنند؛ و در اینجاست که مشکلِ بینندگان با عوامل این سریال آغاز میگردد. این مشکل از جایی شروع میشود که اعلام شد دومین فصل این سریال، همانند فصل نخستش به نمایش درنمیآید و طرفداران میبایست بهجز سه قسمت نخست، بهطور هفتگی در انتظار سایر قسمتها باشند. پس از این ماجرا است که میبینیم دو دستگی میان مخاطبان بیداد میکند. جمع کثیری از منتقدان لب به تحسین این فصل گشوندند و به همان میزان، تعدادی از مخاطبان به علت این تصمیمِ بهظاهر اشتباه، شروع به دادنِ نمرات پایین و گاهاً صفر به این فصل کردند.
همین اعتراضات فراوان، سازندگان را مجاب به پاسخگویی کرد و آنان نیز اعلام نمودند که این تصمیم، توسط خودشان گرفته نشد و خواست سرویس استریم آمازون بوده است. البته بهنظر میآید اینچنین عذرخواهیها برای مخاطبینِ پرانتظارِ امروزی ناچیز باشند. امید است که این فصل بتواند از پس انتظاراتی که از کیفیت آن نشأت میگیرند برآید، در غیر اینصورت، این ماجرا قطعاً ادامه مییابد و هر روز نیز مضحکتر میشود.
نمایش جدید بازی Marvel’s Spider-Man: Miles Morales
- نویسنده: ارشیا بشیری
در جریان نمایش سونی در روز پنجشنبه، ساعت ۰۰:۳۰ بامداد، طی یک حرکت غیرمنتظره ویدیویی از گیمپلی بازی Marvel’s Spider-Man: Miles Morales پخش شد و چه هوادارانِ کمیک و چه مخاطبان بازیهای ویدئویی را مبهوتِ خود کرد. بازی اسپایدرمن: مایلز مورالز یک سال پس از اتفاقات قسمت قبلی رخ میدهد و اینبار «مایلز مورالز»، «اسپایدرمنِ» جدید شهر است که باید جا در پای مرشدش یعنی «پیتر پارکر» بگذارد و جلوی وقوع جنگی بین شرکت فاسد رکسان انرژی (Roxxon Energy) و جنایتکاران زیرزمینی که محلهی او را تهدید میکنند بگیرد.
در ابتدای نمایش میبینیم که مایلز به همراه دوستش نِد (که در واقع همان «ند لیدز» در دنیای سینمایی مارول است) بهسمت محل برگزاری یک دورهمی در محلهی هارلم میروند؛ چرا که مادر مایلز (ریو مورالز)، امسال یکی از داوطلبان ریاست جمهوری آمریکاست و یک تجمع انتخاباتی را میگرداند؛ اما در طی یک حرکت انتحاری، سروکلهی گروهی از یاغیها به نام زیرزمینیها (The Underground) پیدا میشود و به کمک تکنولوژی عجیب و پیشرفتهای که دارند با نیروهای شرکت رکسان انرژی درگیر میشوند.
در ادامه، جریان این درگیری به پل معروف نیویورک کشیده میشود و شرایط مایلز را مجاب میکند که سریعاً وارد عمل شود. با تعویض لباس مایلز در حین تعقیبوگریز و رسیدن به محل درگیری، اینجاست که گیمپلی خیرهکنندهی بازی آغاز میگردد و ما شاهد سبک مبارزهی جدید و خاصِ مایلز هستیم که با پیتر پارکر تفاوتهای بسیاری دارد؛ از قدرت نامرئی شدن گرفته تا تکنیک «انفجار ونوم» و مهمترین آنها، حس عنکبوتی پیشرفتهی او که با حس عنکبوتی پیتر تا حدودی متفاوت است. طبق گفتهی کارگردان خلاق بازی (برایان هورتون) تمامی این قدرتها نهتنها از لحاظ بصری بلکه حتی توسط کنترلر PS5 قابل حس خواهند بود و شما همانند مایلز، اصابت ضربهها و استفاده از قدرتهایش را حس خواهید کرد.
نمایش همینطور ادامه پیدا میکند و ما دوباره (!) شاهد سکانس بینظیری از نجات مردم توسط اسپایدرمن در پل نیویورک هستیم. از لحاظ بصری بهقدری صحنههای پل در این تریلر قوی و هیجانانگیز کار شدهاند که شاید بتوان گفت بهترین نسخه از سکانس پل در تمام اقتباسهای ساخته شده از اسپایدرمن را در همین بازی شاهد خواهیم بود. گیمپلی بینظیر و جذابیت بصری فوقالعادهی این بازی، نفس همگان را بند میآورد و مسلماً با این میزان هیجان، صبر خیلیها تمام شده است. البته جای نگرانی نیست، زیرا بازی جدید اسپایدرمن با محوریت مایلز مورالز همگام با عرضهی جهانی پلی استیشن ۵ منتشر میشود که در واقع تعطیلات زمستانی امسال مورخ ۱۲ نوامبر ۲۰۲۰ (۲۲ آبان ۱۳۹۹) میباشد.
چهرهی میزگرد: چیپ زدارسکی
- نویسنده: عادل اسلامی
نویسنده و طراحی خوب، طنزپرداز، فاقد لایهای جدی در شخصیت، گندالفِ خاکستری، اسطورهی زیبایی! درحال حاضر میان صنعت کمیک، تمام این القاب را بهطور همزمان تنها به یک فرد میتوان اهدا نمود و آن فرد نیز همانی است که فکرش را میکنید. چیپ زدارسکی یا بر مبنای نام واقعیاش، «استیو موری»، در تاریخ ۲۱ دسامبر ۱۹۷۵ به دنیا آمد. محل تولد او ادمنتونِ کانادا بود و پس از آن، در شهر بری بزرگ شد. او برخلاف اکثر انتظارات، در کودکی فردی نحیف، قد کوتاه و تنها بود و در همه حال مورد آزار و اذیت قلدرهای مدرسهاش قرار میگرفت. با گذشت زمان، دریافت که استعداد خوبی در نقاشی و طراحی دارد و از همین موضوع برای کمرنگتر کردن عدم مقبولیتش میان دیگر دانشآموزان استفاده نمود. به همین علت، بر روی دست و صورت تماشاگران و بازیکنانِ فوتبالِ مدرسه طراحیهای دلخواهشان را درج مینمود و سعی میکرد تا از شدت آزار این دسته افراد کم کند.
این هنرمند اما برعکس اکثر همکارانش در صنعت کمیک، نخست به کاری نچندان مرتبط با آن رو آورد. استیو موری در سالهای آغازین فعالیت خود، برخی آثار را برای نشریات و روزنامهها، همانند روزنامهی The Globe and Mail طراحی مینمود و در میان آنها نیز، از اسم واقعیاش استفاده میکرد. اگر بخواهیم از دورهی اولیهی کاری این هنرمند بهطور سریع گذر کنیم و به سراغ اصل مطلب برویم، نیازمند آن هستیم که به سال ۲۰۰۰ بپردازیم؛ همان سالی که چیپ زدارسکی خلق شد!
موری قصد داشت آثاری که قرار است تا در دنیای کمیک خلق کند، با هویتی جدا از خودش عرضه شوند و به همین ترتیب، اسم چیپ زدارسکی را برای فعالیتش در دنیای کمیک برگزید. نخستین آثار او در صنعت کمیک، چند اثر مستقل و کمترشناختهشده بودند که از میانشان میتوان به دو عنوان Prison Funnies و Monster Cops اشاره کرد. در موازات این دسته از آثار، هنوز استیو موری وجود داشت و حتی به مدت یک دهه تا سال ۲۰۱۴، در روزنامهی National Post به عنوان تصویرگر و فردی فکاهینویس مشغول به فعالیت بود.
میتوان بخش مهم و تاثیرگذار او در زمینهی شغلیاش را از سال ۲۰۱۳ دانست؛ در این سال، چیپ زدارسکی با همکاریِ نویسندهی محبوب، «مت فرکشن»، پس از مدتی طولانی و پر از گفتگوها و ایدهپردازیها، شروع به خلق اثری برای انتشارات ایمیج کرد که S.e.x Criminals نام داشت. این اثر با ایدهای جنجالی تبدیل به کمیکی باکیفیت و محبوب شد که افتخاراتی نظیر دریافت جایزهی آیزنر به عنوان بهترین سری کمیکِ جدید را کسب نمود. حتی از این سال به بعد، او جوایز مختلفی را برای آثار خودش بهدست آورد که از میانشان میتوان به چندین جایزهی آیزنرِ دیگر در بخشهایی متفاوت، چند جایزه از مراسم هاروی و همینطور، یک جایزه از جوایز شوستر را مثال زد. طبق گفتههای زدارسکی، چیزی که او را بیش از پیش به سمت دنیای کمیک و برقراری ارتباطش با دیگر هنرمندان، همانند مت فرکشن، هدایت نمود، فرومِ معروف «وارن الیس» بوده است که میتوان آن را اولین مکان مجازیای نامید که توانست ارتباط پایداری میان خالقین و مخاطبان ایجاد نماید.
نصیحتی که من میتونم به کسی که میخواد وارد صنعت کمیک بشه بکنم، اینه که، حتی این جرئت رو به خرج نده که شغل من رو بدزدی! برو به یه کار دیگه برس. کاری بکن که کمکحالِ ملت باشه. از قلمروی من فاصله بگیر!
_ چیپ زدارسکی
زدارسکی اکنون بسیار با استیو موری تفاوت دارد. فردی است که از او به عنوان یکی از برترین استعدادهای مارول یاد میشود و در عین حال، به عنوان هنرمندی فریلنسر، با مکانهای مختلفی اعم از انتشارات مارول، آرچی، ایمیج و جدیداً دی سی در همکاری است. حتی رفتهرفته اخلاق دلنشین و شوخِ او، تبدیل به نمادی برایش شده است. همانگونه هم که احتمالاً میدانید، رانِ او برای شخصیت دردویل، جزء بهترین سریهای درحال انتشار مارول میباشد و توانسته باری دیگر این شخصیت را به اوج خودش بازگرداند. همینطور این نویسنده و طراحِ ۴۴ ساله، زمان بسیاری را دارد تا آثار دیگری را خلق کند و هماکنون که برخی عناوین و داستانکهای کوچک را برای دی سی به ثمر رسانده، زمزمههای خلق آثار بیشترش برای این انتشارات به گوش میرسد.
معرفی کمیک: Superman’s Pal Jimmy Olsen
نویسنده: مت فرکشن
طراح: استیو لایبر
منتقد کمیک اسکواد: عادل اسلامی
گاهی اوقات در میانهی انتشار آثار ابرقهرمانی شخصیتهایی صاحب مجموعه کمیکی اختصاصی میشوند که شاید در نگاه اول بهایی به آنان داده نشود، اما طولی نمیانجاد که این شخصیتها رو به خوانندگان کنند و بگویند برای یک بار هم که شده، تنوعطلب باشید و از شخصیتهای موردعلاقهی همیشگیتان مدتی دوری کنید. حال چه بهتر که نویسندهای صاحب سبک و مورد قبول در پشت عنوان مربوطه باشد. چنین اتفاقی برای مینیسری رفیق سوپرمن، جیمی اولسن رخ داده است. مت فرکشن که فارغ از عناوین مستقلش، از بهترین نویسندگان عصر مدرن انتشارات مارول بوده، اینبار دست بر روی شخصیتی نهاده که بیشتر از هر چیزی با سبک کاری او همخوانی دارد.
مت فرکشن با نوشتن سری اختصاصی شخصیت «هاکای» ثابت کرد که لزوماً ترسی در به رخ کشیدن سادهترین موضوعات دمدستی به خارقالعادهترین شکل ممکن ندارد. سلسلهمراتب و نحوهی برخورد او با شخصیتها و قصهها، بسیار دوستانه است و همین مسئله سبب روی کار آمدن استانداردهایی جدید برایش میشود. در سری رفیق سوپرمن، جیمی اولسن نیز همین موضوع با مقداری تغییر باری دیگر خود را نشان میدهد. جیمی اولسن که از نوادگان خانوادهای بسیار مهم در شهر متروپلیس است، همواره فرصتطلب بوده و از هیچ تلاشی برای دوستی و یا همکاری با اشخاصی چون سوپرمن سر باز نزده است، اما او نیز میبایست مسیر خود را در زندگی رنگارنگش پیدا کند. داستانی که فرکشن برای جیمی اولسنِ دوستداشتنی قرار است روایت کند دقیقاً به همین سادگی است.
در این ماجرا، جیمی اولسن را در قامت لاکپشتی غولپیکر خواهید دید و مقداری بعد نیز او را به عنوان قربانی یک ترور خواهید شناخت، یا چه بهتر است بگوییم که چیزی جلودار فرکشن در انجام خواستههای بیشماری که در قصهی سرخوشانهاش دارد نخواهد بود. فرکشن اما در این مجموعه کمیک تنها به جیمی اولسن نمیپردازد. او به شیوهای چند وجهی، نسل خانوادهی اولسن از زمانهای بسیار دور را زیر ذرهبین میبرد و تاریخچهی اعمال آنان را در شهری که امروزه نام آن متروپلیس است، بازگو میکند. بدینصورت داستان در هر شماره به چند بخش متنوع با خطهای زمانی متفاوت تقسیمبندی میشود که از نظر رخ اصلی داستانشان گاهی با یکدیگر تفاوت دارند. داستان و فضای این کمیک به لطف تیم خالقش و همچنین سابپلاتهای فرکشن ترکیبی بینظیر میان کمیکهای کلاسیک آمریکایی و فرانسوی را به ارمغان میآورند. حتی در این کمیک قسمتهایی را مشاهده خواهید کرد که راویِ داستان با استفاده از کلماتی پرانرژی که انگار از میان حبابهای آثار کلاسیک دنیای کمیک بیرون آمدهاند، مقدمهای بر داستان را تعریف میکند.
طراحی «استیو لایبر» همان چیزی است که این مینیسری به آن نیاز دارد. لایبر با سبک خود که بهترین فرمت در روایت چنین داستانِ شادابی است، مجموعهای از صحنههای بامزه و کمدی را پدید میآورد که کاملاً در راستای داستان قرار میگیرند و آن را کامل مینمایند. مخاطب در طراحی این کمیک نبایست درگیر موضوعاتی چون کیفیتِ جزییات و یا بود و نبود صفحات واید در میان آن شود، بلکه باید به یک موضوع توجه کند و آن هم میزان هماهنگی بین نویسنده و طراح است که یکی از اساسیترین نقشها را میان این اثر برعهده دارد.
با وجود اشباع شدن صنعت کمیک با عناوین ابرقهرمانی، مینیسریای چون رفیق سوپرمن، جیمی اولسن جزء آن دسته از آثاری قرار میگیرد که همیشه برای زدن حرف تازهای در این حوزه حضور پیدا کردهاند و مانند کمیکهایی چون Gotham Central، سعی دارند مضامینی که در نگاه نخست میان آثار پر زرق و برق ابرقهرمانی عجیب و نامتعادل بهنظر میرسند را به شیوهای جذاب ارائه دهند. مسلماً جیمی اولسن بهترین کار فرکشن نخواهد بود، اما به عنوان نقطهی شروعی برای فعالیت او در دی سی، اثری مورد توجه است که ارزش خوانده شدن را دارد؛ اثری با شور و نشاط عصر نقرهایِ دنیای کمیک که داستان جیمی اولسن را از متروپلیس آغاز و او را تا گاتهام و فراتر از آن رهسپار میکند.
یادداشتی بر قسمت اول سری جدید مرد آهنی
نویسنده: کریستوفر کنتول
طراح: کافو
تاریخ انتشار: ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۰ – ۲۶ شهریور ۱۳۹۹
منتقد کمیک اسکواد: ارشیا بشیری
سری جدید مرد آهنی به نویسندگی کریستوفر کنتول (نویسندهی سری دکتر دووم) و با طراحی کافو (طراح سری جین فاستر: والکری) در هفتهی گذشته منتشر شد که در واقع سومین ریلانچ این شخصیت در طی سه سال اخیر بهشمار میرود. از سری «مرد آهنی شکستناپذیر» و «تونی استارک: مرد آهنی» که بگذریم، اکنون عنوان مرد آهنی (با تعجب بدون پس-پیشوندی) باید مسیر جدیدی را پیشِ روی این کاراکتر محبوب دنیای مارول قرار دهد؛ اما کنتول با شمارهی اول خود چقدر توانست موفق عمل کند؟
در قسمت اول مرد آهنی مشاهده میکنیم که «تونی استارک» بهخاطر خرابکاریهایی که در طی دو سری گذشته (تونی استارک: مرد آهنی و رویداد مرد آهنی ۲۰۲۰) پیش آمده، اکنون تصمیم گرفته است بخش اعظمی از پروژههای مربوط به مرد آهنی را به حالت تعلیق دربیاورد و تمامی زرههای آهنی خود را مصادره کند. سوای اینها، درگیریهای او و خسارتهایی که این درگیریها برای جامعهی جهانی بهوجود آورده، او را بیش از پیش مجاب میکند تا برای مدتی بازنشسته شود؛ اما مگر تونی استارک میتواند بدون ایگو و زرهی آهنین خود زندگی کند؟
جواب این سوال تنها یک چیز میباشد: غیرممکن. شخصی مثل تونی استارک هیچوقت بالغ نمیشود. او همواره درحال تلاش برای دستیابی به دو چیز است: یا تغییری را در دنیا رقم بزند یا چیزی را بر هم بریزد. دیدگاه کنتول برای شخصیتپردازی تونی استارک یکی از بهترین دیدگاههای حاضر در بین نویسندگان اخیر این کاراکتر است. توجهای که او و کافو روی شخصیت تونی و جزئیات پیرامون او گذاشتهاند بینظیر است. از بیبندوباری تونی استارک در قبال مسئولیتها گرفته تا عطشی که برای ایجاد تفاوت در جامعه دارد و حتی پوشیدن کفشهای خرگوشی در یک مهمانی مجلسی یا نابود کردن موبایلهای تمام مهمانها، همگی شخصیتِ نوآور، کلهشق، موذی و البته خودمحور او را به نمایش میگذارند. او شاید اکنون به مشروبات الکلی اعتیاد نداشته باشد اما همچنان با ایگوی خود در کشمکش است و این کشمکش را با انجام رفتارهای پرخطر نشان میدهد.
شخصیتپردازی درست و دقیق کنتول در کنار جزئیاتی که کافو به آن در لابهلای پنلها اضافه میکند، هماهنگی این دو شخص را به معرض نمایش میگذارد که ستودنیست؛ اما برای نوشتن یک شروع خوب کافی نیست. در بخش داستانسرایی، این عنوان پتانسیلهای بسیاری برای استفاده داشت، اما کنتول این خطر را نپذیرفت و دقیقاً امنترین داستانی که میشد برای مرد آهنی نوشت را دوباره به صحنه برگرداند: مواجه شدن با یک خبیث درجه ۳ که عقاید مذهبی عجیب دارد و از طرف شخصی بالاتر از خود هدایت میشود؛ آن شخص بالاتر هم کسی نیست جز یکی از همکاران تونی استارک که میخواهد یک نوآوری جدید را رقم بزند، اما با رفتار ناشایستِ تونی استارک روبهرو میشود.
سیناپسی کاملاً کلیشهای که شاید بتوان آن را ترکیبی از داستانِ فیلمهای مرد آهنی و سری مرد آهنی شکستناپذیرِ مت فرکشن و وارن الیس دانست. سوای این، توئیستی که کنتول در پایان داستان از آن رونمایی مینماید، چنان ساده و بیرمق است که مخاطب را برای قسمت بعد مشتاق نمیکند. همچنین رونمایی از توئیست، آن هم در اولین شماره، معمولاً نشانهی خوبی نیست؛ مگر اینکه کنتول برنامههای بزرگتری در سر داشته باشد و بخواهد مخاطب را گمراه کند. در هر دو صورت، شمارهی اول یک سری نباید پایان سادهای داشته باشد، زیرا میبایست هیجان لازم برای مطالعهی قسمتهای بعدی را فراهم کند.
پنلهای کافو، با بلاکباسترهای سینمایی مو نمیزنند و بسیار زیبا کار شدهاند. گرچه عمل رنگآمیزی در این سری نسبت به سری «جین فاستر: والکری» کمی افت دارد، اما هنوز در جایگاه خوبی قرار گرفته است. میمیکهای صورت، آناتومی، ارگونومی و سایر بخشهای طراحی بهدرستی رعایت شدهاند.
در پایان اگر بخواهیم یک جمعبندی داشته باشیم، باید گفت که سری جدید مرد آهنی، داستانی است که میخواهد تونی استارک را در جدال با بحران میانسالی و ایگوی خود نشان دهد، اما این کار را با جزئیات بصری خود به انجام میرساند و اینقدر روی این موضوع مانور میدهد که وقت نمیکند بهعنوان قسمت اولِ یک سری دنبالهدار، سیناپسهای بیشتری را باز کند و برای آینده زمینه بچیند. شاید برخی دیالوگها همانند گفتگوی تونی با «هلکت»، مخاطب را نسبت به داشتن دیالوگهای بهتر امیدوار کند ولی در مقایسه با عناوین رقیب، شاهد دیالوگهای سادهای هستیم؛ البته همین دیالوگهای ساده با شخصیتها هماهنگی کامل دارند و باعث خنثی شدن اثر منفی میشوند. اشارات کنتول به سمی بودن فضای مجازی و رسانههای خبری، قابل احترام است و تا حدودی جذاب، ولی چیزی به داستان اضافه نمیکند. قسمت اول کمیک مرد آهنی اگر بهعنوان شمارهی دوم یا سوم عرضه میشد میتوانست در ردهی خوب قرار بگیرد اما بهعنوان شماره اول و با توجه به عملکرد بستهاش (یا به اصطلاح Safeاش) صرفاً یک عنوان رضایتبخش محسوب میشود.