واضح و مبرهن است که بسیاری از فیلمهای سوپرمنمحورِ انتشارات دی سی، مستقیم یا غیرمستقیم با مرگِ «سوپرمن» سروکار داشتهاند. خیلی از طرفداران داستانهای ابرقهرمانی به سختی میتوانند با یک قهرمانِ بیشازحد محجوب و قدرتمند ارتباط برقرار کنند. از این رو، چنین فیلمهایی سعی کردهاند تا با قرار دادنِ مرد پولادین در خطر مرگ و یا به چالش کشیدن تناسبِ حقیقت، عدالت و راه و روش آمریکایی، این کمبودِ همذاتپنداری را جبران کنند. یک نکتهی دلگرمکننده در خصوصِ رویکردِ اتخاذ شده در این فیلم وجود دارد. دیگر خبری از داستان تکراریِ سیارهی کریپتون نیست. سوپرمن: مرد فردا (Superman: Man of Tomorrow) سرگذشتِ یک پسر تنهای اهل کانزاس است که سعی دارد به قهرمانی که شهرش به آن نیاز دارد تبدیل شود.
عنوان سوپرمن: مرد فردا نخستین پروژهی خانگی (Direct-to-Video) مشترکِ دی سی و وارنر از زمان انتشار فیلم «لیگ عدالت تاریک: جنگ آپوکالیپس» در اوایل سال ۲۰۲۰ است؛ فیلمی که به دنیای مشترک انیمیشنهای دی سی پایان داد. بازگشت به نقطهی شروع و شرح دوبارهی خاستگاهِ سوپرمن، اقدامی مناسب برای آغاز احتمالیِ یک دنیای انیمیشنی جدید است. مردِ فردا، ماجرای نخستین روزهای حرفهی ابرقهرمانی کال-ال (با صداپیشگی دارن کریس) را برای ما روایت میکند؛ آن هم در زمانی که کال-ال، نه لباس نمادینش را بر تن کرده و نه کاملاً با میراث کریپتونیاش مواجه شده است. تقلای او برای آشتی دادن ماهیت انسانی و فرازمینیاش، جوهرهی اصلی نزاعِ درون فیلم را تشکیل میدهد.
سوپرمن: مرد فردا، اکثر شخصیتهای مهم و کلیدیای را که به ذهن هواداران سوپرمن خطور میکند در خود جا داده است: لکس لوثر (با صداپیشگی زاکاری کوئینتو)؛ لوییز لین (با صداپیشگی الکساندرا داداریو)، آقا و خانم کنت (با صداپیشگی نیل فلین و بلامی یانگ) و پاراسایت (با صداپیشگی برت دالتون) که به عنوان اولین حریفِ این ابرقهرمان نوپا ظاهر میشود. تنها کسی که به طرز غیرمنتظرهای در این فیلم حضور ندارد، «جیمی اولسن»، دوست دیرینهی سوپرمن است. ظاهراً، مرد فردا قصد دارد که پایههای یک دنیای مشترک انیمیشنی جدید را پیریزی کند. حضور پررنگ مارشن منهانتر (با صداپیشگی ایکه اِمادی) و لوبو (با صداپیشگی رایان هرست) و سایر اشارات و نشانههای موجود در فیلم، از یک دنیای گستردهتر خبر میدهند.
خوشبختانه، مرد فردا در روایت خاستگاه سوپرمن، به ندرت از مسیر اصلیاش خارج میشود. طبیعتاً این رویکردِ محافظهکارانه مزایا و معایب خودش را دارد. طرح داستان، بسیار ساده و عاری از جاهطلبی است. اگر یکی از اوریجینهای کلاسیک سوپرمن مثل کمیکهای Superman: The Man of Steel و Superman: Birthright را خوانده و یا فیلمِ سال ۱۹۸۷ را دیده باشید، کمابیش خواهید فهمید که باید چه توقعی از ماجراجویی «کلارک کنت» داشته باشیم. به عبارت دیگر، اصول ساخت یک داستان از شخصیت کلارک کنت را یاد خواهید گرفت. خوشبختانه این فیلم به قصهی سیارهی کریپتون و کودکی سوپرمن دخول نمیکند. بیشتر حوادث انیمیشن در یک بازهی زمانی مشخص رخ میدهند و این رویکردِ ساده سبب شده تا مرد فردا از کلیشهها و مجازهای خستهکننده دوری کند و تمرکزی که برای ساختهای چنین فیلمهای نسبتاً کوتاهی لازم است را حفظ نماید.
مهمترین مزیت این رویکردِ محافظهکارانه و سنتی این است که لحن و اتمسفر بسیار متفاوتی را برای شخصیت سوپرمن و متعاقباً دنیای دی سی خلق کرده است. بسیاری از این پروژههای خانگی، بدون هیچ دلیلی لحن خشونتبار و تاریکی را به خود گرفته بودند. دنیای مشترک انیمیشنهای دی سی به جای گرامیداشتِ امید و مثبتاندیشیِ نهادینه شده در این شخصیتها، بیشتر تمرکزش را بر روی الهام گرفتن از لحن تیره و صد البته مصنوعیِ کمیکهای دوران The New 52 گذاشته بود (البته این مشکل تنها مختص به انیمیشنهای دی سی نبود و دنیای سینمایی دی سی نیز از آن رنج میبرد). بنابراین، نکتهی دلگرمکننده دربارهی این فیلمِ نسبتاً ساده و کمریسک از سوپرمن این است که بهجای پافشاری بر صحنههای خیرهکننده، تمرکزش را بر روی مردی قرار داده که پشت لباس سوپرمن قایم شده است.
مشکل بزرگ دیگری که در آثار اینچنینی وجود دارند، زمان کوتاه و فشردهی آنهاست. زمانِ ۸۰ دقیقهایِ فیلم، هیچ خدمتی به داستان نمیکند. درست است که فیلمنامهی «تیم شریدن»، روابط بین شخصیتهای کلیدی را به خوبی به تصویر میکشد، اما او میتوانست در بیشتر موارد با بهرهگیری از یک یا دو صحنهی اضافی، عمق بیشتری به این روابط بدهد. در رابطه و برهمکنشِ میان سوپرمن و لکس لوثر، این کاستی بیشتر به چشم میآید. متاسفانه تنها در سکانس پایانی فیلم به این رابطهی ویژه پرداخته میشود و در طول این اثر، خبری از شرح و بسط دادن آن وجود ندارد. البته جای امیدواری است که در انیمیشنهای آیندهی دی سی، بار دیگر این نسخههای جدید از شخصیتهای دنیای سوپرمن را خواهیم دید.
انیمیشن سوپرمن: مرد فردا جدا از جان بخشیدن به یک دنیای انیمیشنی جدید، از سبک انیمیشنی نسبتاً تازه و متفاوتی بهره گرفته است. سبک انیمیشنی رایجی که در آثار پیشین استفاده میشد، جایش را به سبک سایهزنی طلقی (Cel-Shaded Style) داده که در آن، پیرامون شخصیتهای فیلم، خط سیاه زخیمی کشیده شده است. این سبک از انیمیشنسازی در تصاویر ثابت چندان جذاب به نظر نمیرسیدند، اما پس از پخش انیمیشن ثابت شد که این سبک جدید، یک ترقی و حرکتِ رو به جلو برای دی سی و وارنر است. رنگهای مسطح و خطوط زخیم بهکار رفته در انیمیشن، فضای کمیکبوک را به بیننده القا میکند. ترکیبِ اشکال دوبعدی با ساختمانها و وسایلِ کامپیوتری (CG)، نوعی حس دره وهمی* ناخوشایند را در مخاطبینِ اینگونه انیمیشنها ایجاد میکند. خوشبختانه، رویکرد جدیدی که دی سی و وارنر برای ساخت این انیمشن بهکار گرفتهاند، سبب شده تا شخصیتها به شکل بهتر و نامحسوستری در محیط پیرامونشان جا خوش کنند. در واقع، این شیوهی جدید سبب شده تا شخصیتها و محیط پیرامونشان کمی طبیعیتر به چشم بیایند.
عموم صداپیشههای این انیمیشن، قوی ظاهر شدهاند و کوئینتو (لکس لوثر) و اِمادی (مارشن منهانتر) نیز گل سرسبد آنها محسوب میشوند. پس از چندین و چند بار گوش دادن به صدای تودماغی و نقنقوی رین ویلسون (صداپیشهی پیشین لکس لوثر)، دیدنِ یک اجرای چند وجهی و در عین حال مملو از تکبر و غرور، حال آدم را جا میآورد. دارن کریس نیز ثابت میکند که در صداپیشگیِ یک سوپرمن جوان که تجربه و اعتماد به نفس کمتری نسبت به نسخههای پیشین دارد، از مهارت قابل توجهی برخوردار است. حتی تُنِ صدایی که فلین برای شخصیت جاناتان کنت انتخاب کرده، بینظیر است، هرچند حضور او در فیلم، تنها محدود به چند صحنه است. متاسفانه الکساندرا داداریو بزرگترین نقطهی ضعف در صداپیشگی این انیمیشن به حساب میآید. صدای بیروح و بیرمق این بازیگر سبب شده تا رقابت کاری و دوستانهی بین کلارک و لوییز به چشم نیاید.
*اثر دره وهمی (Uncanny Valley Effect): حس واهمه و اضطرابی است که از دیدن یک موجودِ انساننما (مثلاً یک ربات) به ما منتقل میشود.
سوپرمن: مرد فردا برداشتی محافظهکارانه و قابل پیشبینی از خاستگاه نمادین مرد پولادین است. با اینکه از کمبود جاهطلبی در داستانسرایی رنج میبرد، اما به هرحال، حتماً دلیلی وجود دارد که این داستان پس از گذشتِ چند دهه، همچنان خریدار دارد. مرد فردا به قلب کلارک کنت رسوخ کرده و او را راهی ماجراجوییای میکند که قبل از تبدیل شدن تمام و کمالش به سوپرمن، به آن نیاز دارد. سبک بصری جدید و صداپیشگیهای فوقالعاده؛ سبب شدهاند تا مرد فردا شروع نسبتاً خوبی برای یک دنیای مشترک جدید باشد.
Superman: Man of Tomorrow
با اینکه به ندرت از مسیر خودش منحرف میشود، اما «سوپرمن: مرد فردا» را میتوان یک اقتباس خوشایند از خاستگاه سوپرمن به حساب آورد.