سال ۲۰۱۵ بود که فصل اول سریال جسیکا جونز از روی شخصیتی به همین نام در کمیک های مارول ساخته شد که به دلیل سبک متفاوت خود و فضای دارک و جذابش توانست توجه مخاطبان فراوانی را به خود جلب کند؛ اکنون با نقد فصل دوم این سریال (البته با کمی تاخیر) همراه سایت کمیک اسکواد باشید!
- هشدار: این نقد حاوی اسپویلر های جزئی می باشد.
بدون شک مهم ترین بخش مورد توجه مخاطبان در فصل اول، شخصیت پردازی بی نظیر جسیکا جونز به عنوان زنی با مشکلات اجتماعی فراوان و البته گذشته ای سخت و دردناک بود؛ به جرات می توان گفت این موضوع همچنان هم در صدر فهرست بهترین موارد فصل دوم این سریال قرار دارد. در واقع فصل دوم سریال جسیکا جونز بر روی شخصیت جسیکا تمرکز بیشتری می کند؛ مساله ای که باعث می شود شخصیت او بیش از پیش قابل همذات پنداری شود. علاوه بر این، تصمیم نویسندگان بر روی شخصیت اصلی خود در طول داستان، باعث می شود که نگرانی هایی که پیش از پخش این فصل مبنی بر تغییر فضا و لحن آن وجود داشت از بین برود و حقیقتاً باید اذعان داشت که مخاطب به هیچ وجه خود را در فضایی بیگانه نسبت به فصل اول این سریال حس نخواهد کرد.
داستان فصل دوم سریال جسیکا جونز، هر چند پیشرویِ آهسته تری نسبت به فصل اول این سریال دارد اما در عوض معمای بزرگ تری را طرح می کند. البته باید معترف بود که پاسخ آن به مذاق همه خوش نخواهد آمد. در واقع، فصل دوم سریال جسیکا جونز در پیشروی داستانک ها در ابتدای فصل و قسمت های اولیه بسیار عالی عمل می کند؛ داستانک هایی مانند تکامل شخصیت پردازی مالکوم، تداخل زندگی شخصی تریش واکر دوست صمیمی جسیکا جونز با زندگی پر ماجرای او و البته اضافه شدن شخصیت هایی مثل گریفین و حضور سازمانی پنهانی که در به وجود آمدن فراانسان ها نقش دارد، همه و همه در کنار هم، پیوستگی مناسبی دارند و مخاطب را برای پاسخِ این داستانک ها مشتاق می کنند. اما این اشتیاق تقریباً در هیچ یک از داستانک های فیلم به نتیجه خوبی منجر نمی شوند، به جز داستانک اصلی که حول محور شخصیت جسیکا جونز می گردد و جستجوی او را برای یافتن پاسخ سوال هایش در مورد گذشته به نمایش می گذارد. در واقع این سریال در به پایان رساندن داستانک ها بسیار ضعیف عمل می کند و حتی بعضی از آنها مانند نامزدی تریش و گریفین و پایان رابطهی آن ها عملاً در نیمهی راه، رها می شود.
این مساله باعث می شود تا یکی از اصلی ترین نکات مثبت فصل اول که شخصیت پردازی خوبِ شخصیت های کمکی بود از سریال حذف شود؛ موضوعی که در ادامه موجب تنزل شخصیتیِ کاراکتر های کمکی اصلی سریال مانند تریش واکر می شود و سوال مخاطبان در مورد چگونگی تغییر ناگهانی شخصیت پردازی او بی پاسخ می ماند.
ایراد دیگری که بر فصل دوم این سریال وارد است شخصیت خبیث آن است. تقریباً تمام مخاطبینِ سریال های کمیک بوکی به این مساله اذعان دارند که تاکنون بهترین شخصیت خبیثی که در سریال های کمیک بوکی حضور یافته است، ویلن فصل اول سریال جسیکا جونز یعنی کیلگریو است. شخصیت خبیثی بی نظیر و سمپاتیک با نقش آفرینی خارق العادهی “دیوید تَنِنت” که با همان ۱۳ قسمت حضور در سریال، توانست توجه بسیاری از منتقدین را به خود جلب کند و البته که نقش بسیار پر رنگی در موفقیت فصل اول سریال جسیکا جونز داشت. اما حالا در فصل دوم این سریال و با حذف شخصیت خبیثی همچون کیلگریو، جای خالیِ یک شخصیت خبیث مناسب به شدت احساس می شود؛ احساس نیازی که البته با پاسخی بسیار ناامید کننده همراه می شود. آن پاسخ این است: فصل دوم سریال جسیکا جونز عملاً شخصیت خبیثی ندارد. هر چند می توان گفت این مساله باعث می شود تا کریستین ریتر بتواند بهتر در نقشش بدرخشد و این موضوع که مناسب ترین بازیگر برای این نقش است را به بهترین شکل ممکن اثبات کند، اما از سوی دیگر، عدم وجود یک شخصیت خبیث مناسب در کنار عدم شخصیت پردازی مناسب شخصیت های کمکی در قسمت های پایانی دست به دست هم می دهند و باعث می شوند تا داستانِ سریال بسیار قابل پیش بینی و البته کسل کننده شود.
حتی با وجود این موارد، می توان قسمت ۱۱ را با حضور افتخاری “دیوید تَنِنت” از این قاعده مستثنی دانست؛ قسمتی که بدون شک، عنوانِ بهترینِ قسمتِ فصل دومِ سریالِ جسیکا جونز را از آن خود می کند. با این حال، یک قسمت نمی تواند جلوی به نفس نفس افتادنِ سریال در قسمت های پایانی و به سر انجام رسیدن داستان اصلی را بگیرد و باید به این موضوع اعتراف کرد که فصل دوم سریال جسیکا جونز نسبت به فصل اول آن افت قابل توجهی داشته است.
البته هرگز نباید از این موضوع غافل شد که این سریال هرگز از رسیدن به هدف اصلی خود باز نمی ماند؛ یعنی به تصویر کشیدن مشکلات اجتماعی و مشقت های دنیای زنان و افراد پایین دست جامعه که با بودن در جامعهی مدرن و امروزی ما برای زندگی کردن تقلا می کنند. این سریال در نشان دادن چنین موارد سیاسی-اجتماعی به خوبی حسن مطلب را ادا کرده است.
بسیاری از اتفاقات روی داده در فصل دوم سریال جسیکا جونز، درست همانند فصل نخست این سریال استعاره های ظریفی از مشکلات اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه امروز هستند و با قطع یقین می توان این سریال را یکی از بهترین سریال ها در بخش رساندن محتوا و پیام های اجتماعی نامید.
به طور کلی می توان گفت که فصل دوم سریال جسیکا جونز با وجود تمام افت هایی که نسبت به فصل اول داشته، هنوز هم می تواند روایتی جذاب و دوست داشتنی باشد؛ روایت یک کارآگاه بی پروا که به دنبال گذشته خود می گردد.