و بالاخره پس از دو سال صبر، مزدور وراج دوست داشتنی با دومین فیلم اختصاصی خود به سینماها بازگشت! دومین فیلم اختصاصی شخصیت ددپول در کنار خیل عظیمی از شخصیت های جدیدش، چند وقت پیش به اکران درآمد و این سوال را برای مخاطبان مطرح کرد که آیا قسمت دوم فیلم ددپول می تواند کیفیت فیلم قبلی را حفظ کند و چیز جدیدی را به تماشاگران تحویل دهد یا خیر؛ و حالا با نقد و بررسی فیلم ددپول ۲ همراه ما باشید تا به این سوال پاسخ دهیم.
عناصر زیادی وجود داشتند که هواداران را شیفتهی نخستین فیلم اختصاصی شخصیت ددپول کردند؛ از شوخی های بی پروا و بازی خوب رایان رینولدز گرفته تا شیمی بی نظیر رابطهی بین وید ویلسون و ونسا؛ با این حال اما تقریبا تمام هواداران سر این موضوع توافق دارند که مهمترین فاکتور موفقیت فیلم ددپول سنت شکنی آن بود؛ دیدن شخصیتی همچون ددپول که پشت سر هم الفاظ رکیکی را به زبان میاورد و هر کسی را که دوست داشته باشد میکشد میان تمام فیلم های کمیک بوکی دیگر حس جدید و البته شیرینی را به مخاطب القا میکرد و نشان میداد تم و فضای فیلم های اقتباس شده از روی کمیک تا چه اندازه میتواند متفاوت باشد، حتی به جرات میتوان موفقیت نخستین فیلم اختصاصی شخصیت ددپول را یکی مهمترین عواملی نامید که کمپانی فاکس قرن بیست و یکم را به سمت ساختن فیلم لوگان با درجهی سنی R سوق داد!
به همین دلیل از همان ابتدای فیلم دوم واضح است که کارگردان فیلم، دیوید لیچ سعی دارد تا دوباره از فاکتور سنت شکنی بهره ببرد و داستانی خلق کند که متفاوت از فیلم نخست باشد و بخش جدیدی از زندگی وید ویلسون را برای مخاطبین به تصویر بکشد؛ با این حال باید اعتراف کرد که دیوید لیچ در انجام این امر موفق نیست و نه تنها صحنه های به یاد ماندنی چندانی خلق نمیکند بلکه در راه بیان یک داستان جدید تعدادی از عوامل موفق و دوست داشتنی فیلم نخست را نیز از دست میدهد که از میان آنها میتوان به رابطه ی دوست داشتنی وید و ونسا و به حاشیه کشیدن شدن شخصیت های دوست داشتنی قسمت نخست اشاره کرد به خصوص شخصیت نگاسونیک با بازی برایانا هیلدبرند که پس از درخشش در فیلم نخست بسیاری دوست داشتند شاهد حضور پر رنگ تر او در قسمت دوم باشند، موضوعی که البته عملی نشد و حتی میتوان گفت حضور این شخصیت در فیلم تا حدی اضافی نیز جلوه میکرد!
درست است که دیوید لیچ موفق می شود ظاهر پر زرق و برقی را برای فیلمش خلق کند و با مبارزات هیجان انگیز همه را به وجد آورد یا به کمک نویسندگان و بواسطهی شوخی های ددپول، گاه و بیگاه، مخاطب را بخنداند، اما با یک نگاه عمیق تر می توان دید که برخلاف فیلم نخست، در پشت پوستهی جذاب فیلم ددپول ۲ چیزی جز فضای خالی نیست! در فیلم نخست، عشق خاص ونسا و وید ویلسون تقریباً تمام المان های داستان را به یکدیگر پیوند می داد و باعث می شد فیلم با مفهومی رضایت بخش و دوست داشتنی به پایان برسد.
اما فیلم دوم روایت متراکم تری داشت و به جز رایان رینولدز که در نقش ددپول می درخشد، تعدد شخصیت ها، فرصت هنرنمایی دیگر بازیگران را می گیرد و باعث می شود آن ها از رسیدن به پتانسیل واقعی خود باز بمانند؛ زازی بیتس در نقش دومینو هر چند دوست داشتنی ظاهر می شود اما عملاً هیچ فرصتی برای شخصیت پردازی عمیق تر ندارد و از او صرفاً به عنوان یک فاکتور سرگرمی استفاده می شود؛ در کنار دومینو، کاراکتر جاگرنات و جهش یافته های گروه ایکس فورس نیز به همین سرنوشت دچار می شوند.
در این میان شاید بزرگ ترین افسوس هواداران برای شخصیت کیبل باشد که با نقش آفرینی بازیگر توانمندی همچون جاش برولین می توانست بسیار بهتر مورد پرداخت قرار بگیرد؛ مخصوصاً با توجه به اینکه او در کمیک های انتشارات مارول بخاطر گذشتهی غنی و البته قابل همذات پنداریاش، به عنوان یکی از محبوب ترین جهش یافته های دنیای مارول بین مخاطبان شناخته می شود؛ اما او هم در فیلم قربانی سرگرم کردن مخاطبان می شود، و از رسیدن به پتانسیل واقعی خود باز می ماند. هر چند که با تمام این اوصاف شخصیت کیبل هنوز یک سر و گردن بالاتر از دیگر شخصیت های کمکی فیلم ددپول ۲ قرار دارد.
اما در فیلم دوم همچنان نکات مثبتی نیز در مورد شخصیت ها و داستان وجود دارند که از میان آنها میتوان به تقابل و تعامل شخصیت ددپول با کودک جهش یافته ای به نام راسل اشاره کرد. موضوعی که یکی از بهترین نکات مثبت فیلم و حتی شاید بزرگترین نکته ی مثبت آن است؛ و تلاش های وید ویلسون برای نجات جان یک کودک در نوع خود ستودنی است و در انتهای فیلم یکی از احساسی ترین سکانس های فیلم را رقم میزند؛ در این میان اما بی شک بازی بی نظیر رایان رینولدز جای تحسین دارد؛ او در فیلم ددپول ۲ به خوبی موفق میشود نشان دهد که حتی یک مزدور وراج همچون ددپول نیز نقاط ضعف و عواطف خودش را دارد و به خوبی بار احساسی فیلم را در کنار تمام شوخی ها و لحظات خنده دار فیلم به دوش میکشد.
از داستان و شخصیت پردازی که بگذریم فیلم در مسائل فنی و به خصوص موسیقی بسیار قوی ظاهر میشود. موسیقی فیلم نه تنها بسیار گوش نواز است بلکه با صحنه های فیلم نیز هماهنگ است، به خصوص موسیقی زیبای Ashes از سلن دیون در تیتراژ فیلم که حس غم انگیز مورد نیاز پس از اتفاق تلخ ابتدای فیلم را به خوبی منتقل میکند این موضوع در ادامه ی فیلم نیز تکرار میشود و در تمام صحنه ها موسیقی ها متناسب با فضا پخش میشود از هیپ هاپِ مبارزه های انتهای فیلم گرفته تا موسیقی هایی با ریتم آرام در دیگر بخش های احساسی فیلم.
اکشن فیلم نیز بسیار خوب و فوق العاده است و تک تک مبارزات میتوانند برای مخاطب جذاب باشند؛ البته چیزی به جز این نیز از کارگردانی همچون دیوید لیچ انتظار نمیرود، کارگردانی که پیش از این کارگردانیِ فیلم هایی با اکشن فوق العاده همچون جان ویک و اتمیک بلوند را بر عهده داشته است؛ جلوه های ویژه نیز در حد قابل قبول و خوبی ظاهر میشوند و در بعضی بخش ها همچون ظاهر کیبل نیز بسیار خوب عمل میکنند.
در پایان باید گفت هر چند فیلم ددپول ۲ هنوز هم یک فیلم سرگرم کننده با فان فوق العاده است اما اگر بخواهیم واقع بین باشیم، این فیلم چیز جدیدی را به مخاطب معرفی نمی کند و به درستی از پتانسیل های خود بهره نمی گیرد؛ هر چند که کمپانی فاکس قرن بیست و یکم اعلام کرده بود قرار است در راستای دو فیلم ددپول فیلم ایکس فورس را بسازد، اما به نظر می رسد که حالا بعد از توافق نهایی کمپانی های دیزنی و فاکس ادامهی این مجموعه در هالهای از ابهام قرار گرفته است.