«قضاوت و عدالت» مفاهیمی هستند که بیش از هر چیز می توان راجع به آن ها توضیح داد و انواع و اقسام روش های بهدست آوردنشان را ذکر کرد؛ اما تصور کنید که این دو ابزار مهم در اختیار یک فرد با مشکلات روحی و روانی قرار بگیرند و طبق چیزی که او درست می داند اعمال شوند. مجموعه کمیک ۲۰ قسمتی بکش یا کشته شو (Kill or Be Killed) مبنای خود را بر روی چنین موضوعی قرار می دهد و جوانی را به عنوان شخصیت اصلی سری معرفی می کند که هیچ تناسبی با چیزی که از او انتظار می رود، ندارد؛ اما آیا امکان دارد که دو مفهوم مورد بحث توسط این جوان مشکلدار و جامعهی کثیفی که او در آن زندگی می کند به درستترین شکل خود بهکار گرفته شود؟ در ادامه نگاهی به مجموعه کمیک Kill or Be Killed به نویسندگی اد بروبیکر و طراحی شان فیلیپس خواهیم داشت.
بگذارید از شخصیت اصلی داستان آغاز کنیم. دیلان جوانی کاملاً مشکلدار است که بار ها دست به خودکشی زده و از رویکرد جامعهی خود بیش از هر چیز نفرت دارد. او معتقد است که جامعه بیشتر از همیشه، در مسیر رسیدن به ماتریالیسم است و این موضوع درصد ارزش های اخلاقی و انسانی را به صفر می رساند. طی جریانات کمیک، دیلان پس از خودکشی، با یک دیو آشنا می شود و آن دیو به دیلان می گوید تنها به شرطی جانش را باز می گرداند که او با کشتن ماهانهی یک انسان به دیو خدمت کند و از مرگ خود جلوگیری به عمل آورد.
کمیک از همان پنل های اول خود کاملاً بیتعارف نشان می دهد که قرار است شاهد چه نوع داستانی باشید. بروبیکر در واقع هدفش از خلق این داستان را به بررسی ابعاد زندگی یک فردِ جامعهگریز که دچار اختلالات شناختی است اختصاص داده و در طی روایت، این موضوع را گسترش می دهد. نویسنده در اصل دوست دارد قهرمانسازیِ مدرنی را انجام دهد که کاملاً متفاوت با آثار پیشین است و انحصاراً بر این موضوع تاکید می کند که چه می شود اگر تکتک افراد یک جامعه تنها به یک تکانِ جزئی برای تغییر نیاز داشته باشند و به بهانهی آن خودِ واقعیشان را آزاد کنند. بروبیکر در این مبحث با اینکه وظیفهی خود را در جهت چگونگیِ بیانِ موضوع دلخواهش می داند، نیازمند یک اهرم فشار است تا به کمک آن، شخصیت ها را به چیزی که در انتظارشان است سوق دهد، و در اینجاست که بخش اساسی داستان در قالب یک دیوِ سایهوار، نمایان می شود.
البته دیوِ داستان، بیشتر از آن که موجودیتی جسمی داشته باشد، به ضمیر ناخودآگاهی تشبیه می شود که دیلان را از چیزی که واقعاً می خواهد آگاه می سازد؛ نکتهی داستان هم در همین بخش است. دیلان در ابتدا، خودش تمام اتفاقاتی که در آینده رقم خواهد خورد را با دل و جان طلب می کند و می داند که اگر بخواهد نظارهگرِ آرمانشهر رویاییاش باشد، باید تمام مشکلات و دردسر های پیشرو را به جان بخرد؛ اما اهداف بزرگ، همیشه فجایعی را برای فرد مورد نظر به همراه می آورند. دیلان نیز پس از پذیرشِ هدف بزرگش به ناچار باید با پیامد های اعمالش مواجه شود. واژهی «پیامد» برگ برندهی نوعِ روایتی است که اد بروبیکر برای کمیک Kill or Be Killed برگزیده است؛ یعنی اگر دیلان در مسیری که پیش گرفته کوچکترین عملی را انجام دهد باید حتماً با پیامد های آن روبرو شود. پیامد هایی که تمام زندگی او را شامل می شوند و ذره ذرهی وجودش را در بر می گیرند. حال می خواهد این پیامد تنها در نتیجهی قتل یک متجاوز باشد و یا کشتن سردستهی جنایتکاران روسی؛ چندان توفیری نمی کند، جامعهای که متکی به خشونت و اعمال ناپسند باشد عادت دارد موضوعی مانند تغییر و اصلاح را تنها به چشم یک شوخی خارج از تحمل ببیند و با تمام قوا علیه آن قد علم کند.
من به سرنوشت اعتقادی ندارم، اما نمی تونی انکار کنی که گاهی اوقات، یه سری چیز های زندگی جوری کنار هم قرار می گیرن که انگار کائنات درش دخیل ان.
_ دیلان
کمی قبلتر در مقاله، در مورد قهرمانسازیِ مدرن صحبت شد. اد بروبیکر، نویسندهای است که کارنامهی موفق و عظیمی در عرصهی کمیک های ابرقهرمانی دارد؛ از کمیک های دردویل گرفته تا آثار بتمن، اما پس از خلق چندین و چند اثرِ ابرقهرمانی طی سالیانِ سال، دلزدگی او به بالاترین حدش رسید و در حال حاضر برای مدتی نامشخص از این نوع آثار دور شده است. البته چنین موضوعی به این معنا نیست که او از آثار ابرقهرمانی کنارهگیری کرده بلکه بروبیکر فردی است که دوست دارد قهرمان واقعگرایانهای خلق کند که یک بازنده باشد. او با بهرهگیری از فرم ابرقهرمانی می خواهد نشان دهد که در دنیای واقعی هیچ فردِ قهرمان و ضدقهرمانی کامل نیست و حتی اگر ابرقهرمانی وجود داشته باشد، بدون شک از مشکلات متعددی رنج می برد. این مقوله در عنوان Kill or Be Killed به اوج خود می رسد. بخش هایی را می توان یافت که بروبیکر بهصورت عمدی دست به استفاده از المان های ابرقهرمانی می زند و حتی شخصیتی را در جهت ادای احترام به استن لی خلق می کند! به همین دلایل است که شاید داستان پیشرو برای طرفداران کمیک های ابرقهرمانی بسیار متنوع و متفاوت باشد؛ زیرا در هر توئیست، داستان در لبهی برخی از کلیشه های رایجِ این آثار، راه می رود و سپس ورق را بر می گرداند و با صدایی بلند و رسا می گوید که قرار نیست در این داستان، شاهد پیروزی ها و پایان های خوش باشید، چون که دنیای واقعی همانند چیزی که در داستان دیدهاید بیرحم است و تلاش برای تغییراتِ بزرگ، دیوانگی و مرگ را برای اشخاص به ارمغان خواهد آورد.
از طرفی، داستان بیشتر از آن که با دیالوگ روایت شود، جای خود را به مونولوگ های دیلان قرض می دهد و کاری می کند که او ماجرای زندگیاش را با دید اول شخص برای مخاطب تعریف کند. استفاده بسیار زیاد از مونولوگ در روایت داستان، نکاتی مثبت و به همان اندازه، نکاتی منفی را بهوجود می آورد. برای مثال شخصیتپردازی دیلان طی هر مونولوگ بهتر و کاملتر می شود و داستان او، بُعدِ پروتاگونیستمحور خود را حفظ می کند؛ اما تعدد مونولوگ ها سبب ایجاد فضایی تکشخصیتی می شود و روند شخصیتپردازیِ کاراکتر های دیگر داستان را دچار اختلال می کند. برای مثال در کنار دیلان، دو شخصیت کمکی مهم در کمیک حضور دارند که هر کدام نقشی کلیدی را در داستان ایفا می کنند ولی نویسنده از پرداختن به آن ها غافل می ماند.
اولین کاراکتر کمکی مهم، شخصیتی است که در اوایل داستان به همراه دیلان معرفی می شود. کاراکتر کیرا که در نقش بهترین دوست و معشوقهی دیلان حضور دارد؛ اما برخلاف چیزی که مخاطب در سر دارد، روند پختگی سطح پایینی را در طول داستان طی می کند. از او بدتر، وضعیت شخصیتپردازی کارآگاه لیلی شارپ است. جدای آنکه لیلی شارپ در پایانبندی و پیشروی داستان نقش بسزایی دارد، حتی نمی تواند ذرهای از زیر سایهی دیلان بیرون بیاید و خود را به عنوان نقطهی مقابل او معرفی کند.
هنگام مطالعهی Kill or Be Killed به طور مداوم شاهد فلشفوروارد هایی خواهید بود که در شما حس تعلیق بهوجود می آورند و نشان می دهند که داستان قرار نیست به همین سادگیها طی شود. این فلشفوروارد ها علیرغم اینکه در گوشهای از ذهن مخاطب سوال هایی را مطرح می کنند، قوهی تفکرش را بهکار می گیرند و او را به سمت یافتن پاسخ راهنمایی می کنند. علاوه بر فلشفوروارد ها، یکی از نکاتی که داستانِ صاف و سادهی این کمیک را جذاب می کند، موقعیت ها و شرایطی هستند که این شخصیت ها در آن قرار می گیرند. در دیگر عناوین مشابه، هنگامی که فردی به اصطلاح پارتیزان به عنوان کاراکتر مرکزی حضور دارد، به ندرت پیش می آید که در اواسط یا هنگام پختگیِ فعالیتش، طوری برخورد کند که انگار از کرده هایش پشیمان است یا به این فکر کند که چرا به این روز افتاده است. ما در دنیای سینما، جان ویک را شاهد هستیم که یک تنه با بیشترین توان به حساب افرادی که به عنوان آنتاگونیست شناخته می شوند، می رسد و در دنیای کمیک، پانیشر حضور دارد که همواره بهخاطر تراژدی های زندگیاش، به عدالت و اصول خود پایبند است؛ اما با وجود تمامِ این تراژدی ها و افسارگسیختگی هایی که از این شخصیت ها دیدهایم، چندان سابقهای نداشته است که آنان از کردهی خود پشیمان شوند یا با طلب چیزی که خواستارش هستند یعنی عدالت، وضعیت بدتری نسبت به سابق پیدا کنند. بدین ترتیب بروبیکر وسیلهی خوبی را برای خلق موقعیت هایی برحسب اخلاقیات و عواملی چون پارانویا در دست دارد.
در میان حال و هوای تاریک داستان و مونولوگ های تأملبرانگیزِ بروبیکر، فرصتی برای شان فیلیپس و الیزابت بریتویسر ایجاد می شود که یک فضای هماهنگ را بهوجود آورند. این فضای غالباً تاریک همانند ذهن شخصیت اصلی داستان عمل می کند؛ در اوایل داستان، به صورت کاملاً سیاه و آلوده به وهم، خود را نمایان می سازد و در بخشی از داستان به دلیل اتفاقات مرتبط با حال و روزِ دیلان، رنگ سفیدی و پوشیده از برف به خود می گیرد. روند روزمرهی کمیک و قرارگیری شخصیت ها به عنوان اشخاصی که نویسنده و طراح را به جلو سوق می دهند باعث شد که شان فیلیپس از دانستن عاقبت شخصیت ها و وقایع آینده امتناع کند و همزمان با اتفاقات هر شماره پیش برود و وظیفهی خود را انجام دهد. از آن طرف، طرفداران چنین کمیک هایی بیشک انتظار اکشنی بسیار خوب را دارند. فیلیپس و بریتویسر با اینکه می دانستند کمیکی که در خلق کردنش مشارکت دارند، به هیچ عنوان کمیکی اسلشر یا خشونتمحور نیست اما در پنل های محدودی که فرصت داشتند، به خوبی استعداد خود را نشان دادند و با صفحاتی مزین با خشونتی شدید و خونریزی های بسیار به مذاق طرفداران خوش آمدند.
شاید معنای «قضاوت و عدالت» برای فردی چون دیلان مترادف با آزادی و بهانهای برای رهاییِ یک شهر از دست جنایتکاران باشد و شاید حتی به چیزی مانند آرامش و زندگی در کنار عزیزان تشبیه شود، اما واقعاً می توان در این راه قدم نهاد و تا پایان آن پیش رفت؟ فرقی نمی کند که چه نوع سبکی را بپسندید، اگر به داستان های جنایی علاقهمند هستید یا با سبک هایی چون علمیتخیلی و حتی ابرقهرمانی ارتباط برقرار می کنید؛ مطمئن باشید از مطالعهی Kill or Be Killed پشیمان نخواهید شد.