انتشارات دینامیت (Dynamite Entertainment) یکی از شرکتهای کمتر شناخته شده در صنعت کمیک است که به چاپ کمیکهایی با ژانرها و موضوعات متفاوت میپردازد. یکی از سیاستهای این انتشارات، چاپ کمیک بر اساس رمانهای محبوب است؛ سیاستی که توانسته بازار خوبی را برایش به ارمغان بیاورد و هواداران خاصی را به آن هدیه کند. از جمله کمیکهای این انتشارات که از این سیاست پیروی میکنند میتوان به A Game of Thrones و White Sand اشاره کرد که جفتشان از دو رمان معروف اقتباس شدهاند. در این مقاله به بررسی یکی از عناوین انتشارات دینامیت میپردازیم که با رمان قیام سرخ (Red Rising) به نویسندگی «پیرس براون» در ارتباط است.
نکته: از آنجایی که مقالهی پیشِ رو به بررسی پیشدرآمدِ رمان قیام سرخ میپردازد، بخشی از این رمان را اسپویل میکند. اگر مشغول خواندن جلد اول یا دوم این اثر هستید، از خواندن مقاله اجتناب کنید. در غیر اینصورت، بدون نگرانی این مقاله را بخوانید و از آن لذت ببرید.
کمیک قیام سرخ: پسران آرس (Red Rising: Sons of Ares)، پیشدرآمدی بر رمان قیام سرخ به قلم پیرس براون است. قیام سرخ، داستان پسری ۱۶ ساله میباشد که از برای عشق، غریو نبرد سر میدهد و ناممکنها را ممکن میسازد. کسی که بارها شکست میخورد و دوباره بر روی پای خود میایستد و باز هم شکست میخورد. رمان قیام سرخ، بر اساس ساختارشکنی و عشق بنا شده بود و این دو پایه، به کمیک پسران آرس نیز سرایت کردهاند.
در جهانی که فاصلهی طبقاتی، کاملاً مشهود است و حتی انسانها به ۱۴ نژاد مختلف تقسیم شدهاند و در میان هر نژاد نیز، فاصلهی طبقاتی به چشم میآید، پسری سرخ، پسری از پستترین نژادِ انسانیت، عضوی از پستترین قبیلهی سرخها، فریاد برابری سر میدهد و برای عشقِ از دست رفتهاش، نغمهای عاشقانه میخواند و از پایان حکومت زرینها سخن میگوید. کسی که عشقش را با دیگران تقسیم میکند و او را به مظهر قیام تبدیل مینماید؛ قیامی به وسعت منظومهی شمسی.
دارو از لیکوس (Darrow o’Lykos)، با فدا کردن همسر و فرزندش، قیامی را شعلهور میکند که سلطنت زرینها را زیر سوال برده و از او یک اسطوره میسازد؛ دروگر مریخ. دارو، بارها از هدف اولیهاش دور میشود، ولی هر بار با یک شکست و یا تلنگر از جانب «آرس» و دیگر دوستانش، به مسیر اصلیِ خود بازمیگردد. دارو کسی است که برای برآورده کردن آرزوی همسرِ از دست رفتهاش، خود را تبدیل به چیزی میکند که او از آن متنفر بود، یک زرین!
کمیک پسران آرس، به دارو اختصاص ندارد، حتی به یک سرخ نیز مربوط نمیشود. این عنوان، به ریشههای قیام بازمیگردد. ریشههایی که همزمان با تولد دارو و احداث سازمان پسرانِ آرس، در خاک فرو رفته و شروع به جوانه زدن کرده است. شخصیت اصلی داستان، فردی زرین میباشد؛ کسی که در آینده به آرس تبدیل میشود و به عنوان مرشد و راهنمای دارو عمل میکند. کسی که به بالاتر بودن خودش از دیگران اعتقادی ندارد و البته، کسی که عاشق زنی سرخ میشود. شخصیتی که فرزندی دورگه، از زنی سرخ دارد و برای ساختن جهانی که کودکش در آن جایگاهی داشته باشد، دست به قیامی شورانگیز میزند و به پدر قیام تبدیل میشود؛ فیچنر اییو بارکا (Fitchner Au Barca).
در عنوان پسران آرس، شاهد صحنههایی مشابه با رمان قیام سرخ هستیم. فیچنر در موسسه حاضر میشود، به استقبال مرگ میرود و بارها از چنگال آن میگریزد. او با افرادی جدید آشنایی پیدا میکند، با برخی از آنها دوست و با برخی دشمن میشود و حتی در این راه به او خیانت میشود. او همانند دارو، بر اساس عشقش، شروع به ساختارشکنی میکند. این شخصیت برخلاف قانون، دلباختهی زنی سرخ به نام بیرن از کریسوس (Byrn of Cryssos) میگردد و با او ازدواج کرده و صاحب پسری دورگه به نام سورو (Sevro) میشود؛ پسری که وجودش، برخلاف قوانین امپراطوری زرینها است.
پیرس براون و «ریک هاسکین»، دلایل تفکرات خاص فیچنر و تفاوتش با دیگر همنژادهایش را بهطور کاملاً زیبایی شرح میدهند. آنها به شکل ریشهای در گذشتهی او کندوکاو میکنند و از کودکیاش سخن میگویند. فیچنر از همان دوران کودکی، در جهانی بزرگ و خطرناک، با ظاهری متفاوت و قدی کوتاهتر رشد کرد. او خود قربانی تفاوتهای بین طبقات مختلف جامعه بود و از این رو، شروع به ساختارشکنی کرد و به برابری حقوق نژادهای مختلف ایمان آورد، ولی این تفکرِ متفاوت او، منجر به رفتار متفاوتش نشد. این کاراکتر همانند دنیای پیرامونش، بیرحم بار آمد و هیچگونه رحمی را در دل خود راه نداد، اما به مرور زمان، قلبِ او جایگاه خاصی را برای آن اختصاص داد و او را تبدیل به یک رهبر و پدر واقعی کرد.
من یاد گرفتم و جنگیدم… و اون درس، ملکهی ذهنم شد. دوباره و دوباره و باز هم دوباره. تا جایی که تنها چیزی که توی ذهنم بود همون درس بود: برای دوام آوردن، برای رشد کردن و برای زندگی، هیچوقت نباید متوقف بشی و همیشه باید برنده باشی.
_ فیچنر اییو بارکا
فیچنر در طول داستان، به بررسی روابط خود با دیگران میپردازد. روابط خود با دوستانِ هم نژادش؛ مانند همان کسانی که او را رها کردند و به او در هنگام مشکلات یاری نرساندند و دوستان پست رنگش، کسانی که برای او ارزش قائلاند، آن هم نه بهخاطر رنگ و نژادش، بلکه بهخاطر کارها و اعمالش در مقابل آنها. همین موضوع و کنار هم قرار دادن رفتارهای مردمِ نژادهای مختلف، او را به این باور رساند که زرینها آنطور هم که ادعا میکنند، افرادی بیعیب و نقص نیستند، آنها هم مانند دیگر نژادها، اشتباه میکنند و خوبیها و بدیهایی دارند. حتی نسبت به برخی رنگها و برخی افراد، بسیار معیوب و پر از ایراد هستند.
در طول کمیک، دو داستان بهطور موازی روایت میشود. یکی داستان گذشته و نحوهی بزرگ شدنِ فیچنر، آشناییاش با همسرش و شرایط خاص زندگی با او، و دیگری زمان حال و جایی که فیچنر اسلحه بهدست شده تا همسر و فرزند گمشدهاش را بیابد. هر دو خط زمانیِ داستان به بهتر درک شدن شرایط فیچنر، کمک بسزایی میکنند و هنگامی که دو خط زمانی به یکدیگر میرسند، مخاطب درک کاملی از فیچنر، احساساتش و فضای پیرامون او به دست میآورد.
نقطهی اوج داستان جایی است که فیچنر باید بین همسر و فرزندش یکی را انتخاب کند، ولی عشقی که به آنها دارد، مانع از اتخاذ تصمیمی در آن لحظه میشود. او حاضر است بمیرد ولی هرگز یکی از آن دو را از دست ندهد؛ تفکری که او را بعدها به رهبر قیام تبدیل کرده و از او یک مرشد، پدر و اسطورهای فراموشنشدنی میسازد. کسی که جرقههای اولیهی قیام را رقم میزند و سپس مواد لازم برای شعلهور کردن آنها را بهدستِ دارو و سورو میرساند تا آن دو راه نیمهتمام او را به پایان برسانند.
در نگاه اول، تصاویر و طراحیهای «الی پاوِل»، کمی دور از جهانسازیهای واقعگرایانهی پیرس براون است و نمیتواند جهانی در ۷۲۰ سال آینده را به خوبی نمایش بدهد، ولی به مرور زمان، همین شلخته بودن و حالتِ به دور از نظمِ طراحیها، به نماد جهانی مملو از فساد و بهدور از انسانیت تبدیل میشود. رنگآمیزیِ این عنوان نیز، حس وحشت و ترس را در این جهان القا میکند و به خوبی از فضای حاکم در این دنیای خطرناک سخن میگوید. همچنین نحوهی دیالوگنویسی و تفاوت قائل شدن میان حبابهای هر نژاد به درک بیشتری از این جهان میانجامد و موجب آشنایی با لحنهای مختلف و نحوهی سخن گفتن هر کدامِ آنها میشود.
من آرس هستم.
_ فیچنر اییو بارکا
این داستانی درمورد یک قیام است. داستانی دربارهی عشق، رفاقت و خیانت. داستانی دربارهی جهانی که مسیرش را گم کرده است؛ جهانی به دور از امید، برابری و عدالت. قیام سرخ: پسران آرس داستان جوانی است که تبدیل به امید میشود و خودش امید را میسازد. کسی که دروگر را خلق میکند و میان رنگها و طبقات مختلف جامعه، صلحی پایدار ایجاد مینماید. تکتک صفحات و دیالوگهای این عنوان، برای کسانی که رمان قیام سرخ را خواندهاند حکم طلا را دارد و برای کسانی که تازه با این جهان آشنا شدند، همچون پنجرهای کوچک به جهانی به وسعت منظومهی شمسی عمل مینماید.