ونوم از سی سال گذشته، حضور مجموعه کمیک های خودش را بهطور ویژهای در انتشارات مارول حفظ کرده است. از هنگامی که مشخص شد لباس سیاه مرموز اسپایدرمن در رویداد جنگ های مخفی (Secret Wars 1984)، در واقع بیگانهای خطرناک است که قدرت تفکر دارد؛ در طول زمان، تمرکز بسیاری از خالقان خوشذوق دنیای کمیک را به خود جلب کرده است. این سیمبیوت ونوم تا کنون، به میزبان های زیادی چسبیده و شخصیت های جدیدی را از «فرزندان خودش» به وجود آورده است. با این حال، علیرغم گذشت زمان و انتشار داستان های بسیار، ونوم هرگز موفق به جدا شدن از ریشهی خود یعنی شخصیت مرد عنکبوتی نشد. این شخصیت به ندرت به عنوان یک شخصیت مستقل دیده شده است و در اصل همواره به عنوان خبیث یا ضدقهرمان داستان های اسپایدرمن تعریف می شود.
جدیدترین مجموعه کمیک ونوم که با قلم دانی کیتس و تصویرسازی رایان استگمن در حال انتشار است، روی وجود این مشکل تاکید دارد و راهی مناسب و طولانیمدت را برای حل آن مطرح می کند. در طول چند شمارهی اول مجموعه، کیتس و استگمن اصل و نسب بیگانهی ونوم را مجدداً به تصویر کشیدند و کاراکتر را با مجموعهای از قدرت ها و انگیزه های جدید و متنوع ارائه دادند. آن ها فقط یک بازسازی ساده از شخصیت را پیشنهاد نمی دهند، بلکه می خواهند جایگاهش را در کمیک های مارول از ابتدا تعریف کنند. با توجه به آنچه که تا کنون رخ داده، درست است بگوییم که اسپایدرمن به عنوان یکی از ریشه های کاراکتر ونوم، دوباره مورد ارزیابی قرار گرفته است. این نه تنها برای ونومِ کیتس و استگمن، بلکه برای کاراکتر ونوم نیز به مدتی طولانی موثر خواهد بود.
زیر سایه اسپایدرمن
ابرقهرمانان زیادی وجود دارند که برای اولین بار در لا به لای داستان های کاراکتری دیگر حضور یافتهاند و بعدها به چیزی که امروز هستند، تبدیل شدهاند. پانیشر مثال خیلی خوبی برای این موضوع است. او برای اولین بار در شمارهی ۱۲۹ مجموعه کمیک مرد عنکبوتی شگفتانگیز (The Amazing Spider-Man, Vol. 1 #129) حضور یافت که توسط جری کان وی و جان رومیتا سینیور خلق شده بود؛ اما تقریباً هیچ یک از طرفداران دنیای کمیک، پانیشر را به عنوان یکی از خبیث های دنیای اسپایدرمن یا حتی عضوی از شخصیت های مکمل آن به حساب نمی آورند. او خیلی زود داستان ها و طرفداران خود را به دست آورد و بدین صورت به عنوان کاراکتری مستقل شناخته شد و خود را از مجموعهای که برای اولین بار در آن ظاهر شده بود، جدا کرد.
البته ماجرای پانیشر با قضیهی ونوم کمی متفاوت است. اقتباس های قابل توجه از این شخصیت، از کارتونها گرفته تا فیلم، ونوم را به عنوان دشمن یا دوست ظاهریِ اسپایدرمن معرفی می کنند. فیلم ونوم از کمپانی سونی اولین تلاش برای شکستن این سلطه است، و حتی با این وجود، بیشتر گزارش های اطراف این فیلم به فرنچایز کنونی اسپایدرمن و انتخاب اینکه آیا دو جهان مورد نظر جدا از یکدیگر هستند، ارجاع داده می شود. در حالی که پانیشر تنها در یک شماره به عنوان شخصیت خبیث حضور داشت، ونوم برای سالیان دراز به عنوان بخشی از داستان های پیتر پارکر ظاهر شده و تا امروز لباسی الهام گرفته شده از لباس مرد عنکبوتی را پوشیده است. میزبان های ونوم نیز در درجهی اول افرادی با روابط نزدیک با اسپایدرمن یا پیتر پارکر بودهاند. اولین میزبان او، ادی براک، یک عکاس حسود بود و بعلاوه برای مدتی طولانی به مک گارگن، ملقب به اسکورپین، و فلش تامپسون، بچه قلدر دبیرستان پیتر پارکر، پیوند خورد.
سرآغاز ونوم و نمادنگاری ها، جدایی این دو شخصیت را تقریباً غیرممکن کرده است و این شخصیت را همواره مجبور به بازگشت می کند. حتی هنگامی که تامپسون و ونوم به فضا سفر کردند و به نگهبانان کهکشان ملحق شدند، جای مُهرِ اسپایدرمن به عنوان بخشی از داستان باقی ماند. همچنین خوانندگان کمیک بوک و مخاطبان دیگر، این دو را جدایی ناپذیر و درهم تنیده می دانند.
ریشه و ماجرایی جدید
شمارهی چهارم سری جدید ونوم حتی به آن دسته طرفدارانی که داستان های ونوم را از دههی ۱۹۸۰ میلادی دنبال کردهاند، اطلاعات جدید و برجستهای دربارهی این ضدقهرمان ارائه می دهد. برای مدتی نسبتاً طولانی، ونوم به عنوان عضوی از نژاد عظیم سیمبیوت ها شناخته می شد که از سیارهی کلینتار آمدهاند، اما در سری جدید، طبیعتِ گونه ها و سیاره به طرز غافلگیرکنندهای تغییر یافت. کیتس و استگمن از سیمبیوت ها چیزی فراتر از «صرفاً یک نژاد فضایی دیگر از نژاد های دنیای مارول»، ساختند. این دو در فرایندی که داشتند دشمنان مهم و جدیدی را خلق کردند که خوانندگان را متقاعد می کند این کشمکش بین کاراکتر ها، ادامهدار است و پتانسیلی برای تبدیل شدن به جنگی مقدس را دارد، و انگیزه هایی احساسی را شرح می دهد.
اکنون برای وجود سیمبیوت ها هدفی وجود دارد که به میزبانان یا کینخواهی این موجودات علیه قهرمانان، گره نخورده است. این داستان جدید بهطور مستقیم تمرکزش را بر روی سیمبیوت های بیگانه و میزان خودآگاهی آن ها گذاشته است، به همراه حضور ادی براک که نقشش را همانند ماهی بیرون افتادهای از آب، به عنوان شخصیتی درد کشیده و کم توان ایفا می کند و یار و یاور سیمبیوت است.
بزرگترین مشکلی که باقی می ماند عنکبوت بزرگ سفیدی است که بر سینهی ونوم قرار دارد. مهم نیست که چقدر همه چیز تغییر کند، این علامت چیزی را باقی می گذارد که کاملاً مربوط به اسپایدرمن است. نمادی که حاصل ملاقات سیمبیوت با اسپایدرمن در جریان جنگ های مخفی بود و هیچوقت پاک نشد. استگمن همواره سعی در اصلاح نمادنگاری بصریای که ونوم را احاطه کرده، داشته و نشان می دهد که نماد عنکبوت ممکن است حتی متعلق به این دنیا نباشد. تا اینجای داستان، علامت مارپیچ قرمز شیطانی بسیاری از سیمبیوت های رقیب را از پای درآورده است و افزایش تمایل ونوم برای آزمایش قدرت هایش و ظاهر او، ما را به سمت کاری جسورانه پیش می برد؛ یعنی اصلاحی پسا-عنکبوتی از ظاهر ونوم.
آیندهای (و کهکشانی) از احتمالات مختلف
ارزیابی ونوم و آیندهی قهرمانانهی او ممکن است زود بهنظر برسد، اما با پیشرفت فوقالعادهای که طی این مجموعه و خصوصاً شماره های ابتدایی آن اتفاق افتاده، دیدن آیندهی ونوم که توسط این رویداد ها تعریف می شود، چندان دشوار نیست. بخش عظیمی از آن به این حقیقت باز می گردد که در گذشته جایگاه ونوم با المان هایی خارج از شخصیت خودش تعریف می شد؛ چه به عنوان یکی از ویلن های اسپایدرمن، چه به عنوان عضوی از تیمی واقعی، یا چه به عنوان تودهای جذاب از قدرت های مختلف، هرگز داستانی از ونوم وجود نداشته که بتواند عنوانی قطعی و متمایزکننده را برای این شخصیت بسازد. این مجموعه به روشنی در جستجوی داستانی است که به هیچ قهرمان دیگری در دنیای مارول تعلق نداشته باشد. حتی حضور مایلز مورالِز به عنوان ستارهی مهمان، تاکید بر اهمیت شخصیت های مرتبط با اسپایدرمن که از میراث الهامات اولیهی خود فاصله گرفتهاند، دارد.
همچنین کیتس، استگمن و دیگر همکارانشان، در همین مدت کوتاه و در میان انتشار آرک های نخستین داستان خود، برنامه های زیادی را با منتشر ساختن دو مجموعهی فرعیِ ونوم آغاز کردند. عناوین Venom: First Host و Web of Venom: Ve’Nam، هر دو به دنبال ارائهی پیشینهای برای سیمبیوت هایی هستند که بسیار قدیمیتر از ونوم اند، چه برسد به این که ارتباطی با اسپایدرمن داشته باشند. این مجموعه ها، در کنار سری اصلیِ ونوم که در جریان می باشد و خصوصاً رویداد جدید کارنیج مطلق، پیشینه و شخصیتی بسیار غنیتر را برای این بیگانه فضایی که رابطه تنگاتنگی با ادی براک دارد، ارائه می دهند.
در این میان، ادی و ونوم داستانی با احتمالات گسترده را در پیش روی خود می بینند. آن ها با اژدهایان می جنگند و بال های خود را گسترش می دهند. این که داستان به چه سمتی پیش می رود نامشخص است، در یک زمان، می توان داستانی فضایی یا در زمانی دیگر داستانی با زمینه های عرفانی را شاهد بود، اما این لذتی است که این ونومِ جدید به ما می دهد. این داستانی می باشد که برای اولین بار متعلق به نقش اول آن و سیمبیوت همراهش است و دارد شخصیت آن ها را بدون حضور عنکبوتی مزاحم تعریف می کند.