به جرئت میتوان ادعا کرد که در همان اواخر دههی ۶۰ میلادی، جایگاهِ «جک کربی» در تمامی تالارهای مشاهیر کمیکبوکی، پیشاپیش تضمین شده بود. چندین دهه فعالیت در عرصهی کمیکبوک و خلق (یا مشارکت در خلق) شخصیتهایی مثل چالشگرانِ ناشناختهها (Challengers of the Unknown)، «کاپیتان آمریکا»، «چهار شگفتانگیز»، «هالک»، «انتقام جویان»، «افراد ایکس»، «پلنگ سیاه» و… دلایلی برای اثبات این ادعا هستند. این را هم در نظر بگیرید که او و «جو سایمون» از بنیانگذاران ژانر کمیک عاشقانه (Romance Comic) به حساب میآیند. هنر او تا پایان سال ۱۹۷۰ (سالی که در آن، مارول را به قصد دی سی ترک کرد) به چنان درجهای از استاندارد و کیفیت میرسد که دیگر هرگز نظیر و همتایی پیدا نکرد؛ این در حالی است که هنوز بزرگترین اثرش در شرف خلق شدن بود: «حماسهی دنیای چهارم»!
مسلماً نام بردن از حماسهی دنیای چهارم به عنوان «بهترین اثر جک کربی»، بحث و مناقشهی بیشماری را بین طرفداران او به راه خواهد انداخت؛ مخصوصاً زمانی که آن را با سایر آثار پیشین او مقایسه کنیم. چهار عنوان مهم و اصلی دنیای چهارم، یعنی New Gods و Forever People و Mister Miracle و رانِ کوتاه جک کربی در سری رفیق سوپرمن، جیمی اولسن (Superman’s Pal, Jimmy Olsen)، به آسانی در زمرهی جاهطلبانهترین آثار جک کربی و حتی تاریخ کمیکبوکهای ابرقهرمانی قرار میگیرند. همهی آنها عناوین پرمحتوایی هستند که حتی با گذشت حدود نیم قرن از خلقشان، هواداران و نویسندههایِ نسلهای گوناگون را به سمت خود کشاندهاند تا این آثار را بازخوانی و بازنگری کنند و بر گستردگی و جزئیات دنیایشان بیافزایند.
«دن ابنت»، نویسندهی مجموعه کمیکهای Justice League Odyssey، میگوید:
دنیای چهارم، با اون مفاهیم بینظیر و شگفتآورش، جلوهی نبوغِ ناب و والای جک کربی هستش. این دنیا با فراهم آوردن افسانههای حماسی، به محکمتر کردن پایههای دنیای دی سی هم کمک کرده.
او همچنین میافزاید:
دنیای دی سی مملو از افسانهها و اسطورههای مختلفه و بسیاری از اونها برگرفته یا مشتقشده از زندگی واقعی بشر هستن؛ اما دنیای چهارم رو میتونیم نوعی از اسطورهشناسی کهن قلمداد کنیم که تنها محدود به تخیلات جک کربی هستش. دنیای چهارم منحصراً برای دی سی خلق شده و با اینکه ممکنه یهکم جهانشمول و باستانی بهنظر برسه، اما همچنان خصیصههای دنیای دی سی رو در خودش داره.
حماسهی دنیای چهارم از برخی جهات، شکل توسعهیافته و بازنگری شدهی ثور در دنیای مارول به حساب میآید. این حماسه، افسانهی جدیدی را برای دنیای مدرن خلق میکند که در آن، جنگ میان دو سیارهی نیو جنسیس و آپوکالیپس روایت میشود؛ جنگی میان خدایان جدید که زمین و ساکنان آن را درگیر خود کرده است. «مستر میراکل» بزرگترین استادِ فرار در جهان، «لایتریِ» مثبتاندیش و پرنشاط، «دیسادِ» سادیسمی و «گلوریس گادفریِ» خوشسخن و شیطانصفت، از جمله شخصیتهای رنگارنگ و متنوع این حماسه هستند که برای هر سن و سالی جذاب و هیجانانگیز بهنظر میرسند. با این حال، عامل کلیدی و مهمی که به حماسهی دنیای چهارم اهمیت بخشیده، مفاهیمی هستند که در لابهلای صفحات این کمیکها جا خوش کردهاند.
جک کربی قصد داشت که با دنیای چهارم، از چیزی فراتر از داستانهای ابرقهرمانی مرسومی که هوادران به آنها عادت داشتند، سخن بگوید. مضامین نهفتهای که در کمیکهای او وجود داشتند، به خوبی نشان میدهند که کربی قصد دارد تا دنیا را از دید خودش برای ما شرح دهد؛ مثلاً دارکساید را در نظر بگیرید که استعاره و نمادی از فاشیسم مطلق است (هدف او این است که ارادهی آزاد را از میان ببرد) و یا مثبتاندیشی و امید جوانیِ نهادینه شده در گروه Forever People که به جنبش Flower Children اشاره میکند؛ پویش فرهنگیای که در دههی ۶۰ میلادی در آمریکا آغاز شد و جک کربی شیفتهی آن بود.
جک کربی گاهاً پایش را از مضامین نهفته و اشارات غیرمستقیم فراتر میگذاشت: در یکی از زیباترین داستانهای دنیای چهارم، به اسم The Glory Boat، شخصیتهای داستان از جنگ ویتنام و بزرگواری و شرافتِ یک سرباز مخالف جنگ با یکدیگر حرف میزنند. در واقع، جک کربی مخالفت خودش با جنگ ویتنام را ابراز میکند. بد نیست بدانید که بسیاری از قهرمانها یا همان پروتاگونیستهای دنیای چهارم، سعی کردهاند که از جنگ میان سیارهی نیو جنسیس و آپوکالیپس بگریزند. مشکل اینجاست که این جنگ هرگز رهایشان نمیکند.
عمدهی کسانی که در چند سال اخیر به صف طرفدارن دی سی پیوستهاند، اصولاً از طریق مینیسری مستر میراکل (Mister Miracle) به نویسندگی «تام کینگ» و Female Furies (خلق شده توسط «سیسیل کاستیلوکسى» و «آدریانا ملو») با دنیای چهارم آشنایی پیدا کردهاند. احتمالاً، برخی از آنها به اشتباه گمان میبرند که عمق و پیچیدگی احساسی نهادینه شده در این شخصیتهای قدیمی، محصول نویسندههای اخیر است؛ اما اینطور نیست. لازم است بدانید که این ویژگیهای اساسی از همان ابتدا وجود داشتند. دنیای چهارم، همانطور که مد نظر جک کربی بود، داستانی دربارهی دنیای امروز ماست که با نگاهی مبالغهآمیز تفسیر شده است. سیسیل کاستیلوکسى میگوید:
زمانی که کلیهی کمیکهای به هم پیوستهی دنیای چهارم رو میخونین، حقیقتاً در ادامه پی میبرید که پشت این داستانها، یه دنیاساز ماهر وجود داره. فکر میکنم که دلیل ماندگاری و دلنشینی داستانهای حماسهی چهارم، انعطافپذیری اونهاست. این داستانها مثل سایر افسانهها و قصههای بزرگ، تغییرات زمونه رو تاب آوردن. ما میتونیم اونها رو بازآفرینی کنیم و از زوایای گوناگون به تفسیرشون بپردازیم و از این طریق، دربارهی دنیای امروزمون حرف بزنیم.
دن ابنت نیز میافزاید:
میشه ادعا کرد که درونمایه و مضمون این داستانها، حتی بیشتر از گذشته، با دنیای امروز عجین شدن. مضامین عظیمی که از دل اونها، درام خلق میشه.
متاسفانه، دنیای چهارم حتی دو سال هم دوام نیاورد و فروش پایینتر از حد انتظار سبب شد تا تمامی عناوین اصلیِ دنیای چهارم کنسل شوند. از سال ۱۹۷۵ (سالی که کربی انتشارات دی سی را ترک کرد) تا به امروز، دنیای چهارم توسط افراد زیادی احیا شده است؛ از جمله خود جک کربی که در سال ۱۹۸۵ با رمان گرافیکی نهچندان شناخته شدهی The Hunger Dogs به دنیای چهارم بازگشت تا فصل پایانی داستانِ خدایان جدید را روایت کند. همهی این نویسندگان، کمیکهای اولیهی جک کربی را بنای کار خود قرار دادند، هرچند داستانهای آنها، از نظر عمق و پیچیدگی، به پای کمیکهای جک کربی نمیرسند.
به هر حال، برداشتهای متفاوت، این مجال را به طرفداران داده است که از نسخههای مختلف کمیکهای دنیای چهارم لذت ببرند؛ برای مثال، کمیک Return of the New Gods (۱۹۷۷)، اثر «جری کانوی» و «دان نیوتون»، حال و هوایی ابرقهرمانی دارد، در حالی که مجموعه کمیکهای Orion (۲۰۰۰)، اثر «والت سایمونسون»، حس و حال اساطیری به خود گرفتهاند. کمیکهای «جان بیرن» در اواخر دههی ۹۰ (با عنوان Jack Kirby’s Fourth World) مضمون و اسطورهشناسی خاص خود را داشتند و مینیسری تام کینگ و میچ جرادز نیز به مکانی برای نقد و تفسیر موضوعات اجتماعی تبدیل شد. این بازآفرینیهای متعدد، جدا از اینکه بر گستردگی دنیای چهارم افزودهاند، به یک حقیقت بسیار مهم نیز اشاره میکنند: کمیکهای اولیهای که جک کربی برای دنیای چهارم خلق کرد، چندلایه و پرمحتوا هستند.
با خواندن مجموعه کمیکهایی که در آن، شرورهای داستان، خود را «نیروی مرکزی و مهار نشدنی کائنات» میخوانند (نقل قول از دارکساید) و به معنای واقعی کلمه از یک «امداد غیبی»، به اسم مادر باکس (Mother Box)، بهره میبرند، خواهید فهمید که دنیای چهارم، بسیار عجیبتر و پیچیدهتر از آن چیزی است که در ابتدا گمان میرفت. شاید دنیای چهارم یک محصول جانبی باشد که از دل نیروی محرز هنرِ جک کربی در دههی ۷۰، خلق شده است؛ هنری که با جوهرزنی «مایک رویر» جلوهی بیشتری پیدا کرده است.
چرا دنیای چهارم پس از گذشت حدود نیم قرن به قوت خود باقی مانده است؟ چه چیزی آن را به شاهکار هنریِ مردی تبدیل کرده که پیش از این، پایههای دنیای انتشارات مارول را بنا نهاده بود؟ پاسخ این پرسش در این حقیقت نهفته است که هیچکس جز جک کربی، قادر نیست که مجموعهای از مضامین مختلف را در دنیای داستانی خود بگنجاند. دنیای چهارم از هر موضوعی سخن میگوید و همیشه چیزی برای عرضه کردن به مخاطبین خود دارد. مهم نیست که آن مخاطب در پی چیست، دنیای چهارم هرچه را که او بخواهد برایش فراهم میکند. در نهایت، میتوان ادعا کرد که دنیای چهارم، یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخ کمیکبوکهای آمریکایی محسوب میشود.
اینکه شخصیتی به اسم Orion برای مخفی کردن هویت واقعیاش، خود را O’Ryan معرفی میکند، اتفاق غیرمنطقیای در کمیکبوک، که تنها از تصویر و کلمات تشکیل شده است، محسوب نمیشود. به هر حال، این شخصیت نمیداند که هردوی این اسامی تلفظ کاملاً یکسانی دارند و در نتیجه، استفاده از چنین لقبی، دردی را دوا نمیکند.