«استن لی»، معمار دنیای کمیکهای مارول، به همراه طراح افسانهای، «جک کربی»، در سال ۱۹۶۲ «ثور» را رسماً بهعنوان یک شخصیت مهم و تاثیرگذار وارد دنیای مارول کردند و آزگارد را جزئی از جهان گستردهی این انتشارات قرار دادند. این زوج، با اضافه کردن عناصر کمیکبوکی به افسانهها و اساطیر اسکاندیناوی و همچنین دادن عمق بیشتر به آن، توانستند داستانهایی جذاب و حماسی برای ثور و دیگر اهالی آزگارد خلق کنند. در این مقاله، ۱۰ مورد از بهترین داستانهای ثور در دنیای کمیکبوک را معرفی میکنیم؛ پس اگر قصد دارید که خواندن کمیکهای این شخصیت را شروع کنید، مطلب پیشِ رویتان را از دست ندهید.
نکته: این مقاله ترجمه است و رتبههای آن لزوماً انتخاب کمیک اسکواد نمیباشند.
۱۰ – Whom the Gods Would Destroy
-
شمارههای ۱۲۶ تا ۱۲۸ از سری اول کمیکهای ثور
یکی از اولین نمونههای رفتار تندِ «اودین» با ثور، منجر به مصیبت و بدبختی قهرمانِ ما شد و او باید بر این امر غلبه میکرد. در این داستان که میان عصر نقرهای توسط استن لی و جک کربی خلق شد، اودین تصمیم گرفت تا ثور را بهخاطر فاش کردن هویت خود برای معشوقهاش، یا همان «جین فاستر» و برگشتن به میدگارد (زمین)، تنبیه کند. هنگامی که ثور با هرکولِ قدرتمند مبارزه میکرد، اودین نیمی از قدرت پسرش گرفت. در نتیجه هرکول، ثور را کتک زد و او را تحقیر نمود.
در داستانهای اولیهی استن لی، در حالی که ثور آنقدر طرفدار نداشت، پیروزی هرکول در برابرش او را به شهرت رساند. این کاراکتر که در بدبختی و فلاکت غلت میزد، حس ترحم و دلسوزیِ جین فاستر را جلب کرد. به هر حال، او این فرصت را بهدست آورد که در نظر اودین خوب جلوه کند و سرانجام قدرتش را پس بگیرد. حتی هنگامی که داستان به اتمام میرسد، هرکول حاضر میشود که به ثور احترام بگذارد.
روی هم رفته، این آرک یک نمایش بزرگ از جوهره و تم اصلی سری استن لی و جک کربی است. ظاهراً هرگاه که کمیکهای ثور دربارهی ماجراهای خانوادگیِ خدایان هستند، در بهترین حالت قرار دارند.
۹ – The Mighty Avenger
-
ثور: انتقامجوی قدرتمند
طرفدارانی که داستانهای بانشاط و بامزهتر را دوست دارند، بدون شک مجذوب این مینیسری ۸ قسمتی به نویسندگی «راجر لنگریج» و طراحی «کریس سمنی» (منتشر شده در سالهای ۲۰۱۱-۲۰۱۲) میشوند. لنگریج و سمنی در این سریِ کوتاه، برداشتی از شخصیت ثور را نشانمان دادند که بسیار شبیه به همتای این کاراکتر در دنیای سینمایی مارول بهنظر میآید؛ فردی سبکمغز اما جذاب که به زمین و وسط اوکلاهما تبعید شده است.
این کمیک، با تمرکز بر روی رابطهی عاشقانهی ثور و جین فاستر واقعاً میدرخشد. چنین پویاییِ شخصیتی و همینطور صفا و صمیمیتی که هنگام کنار هم قرار گرفتن این دو شخصیت در داستانِ راجر لنگریج جریان دارد، بیسابقه است.
۸ – The God Butcher & Godbomb
-
شمارههای ۱ تا ۱۱ از سری کمیک ثور: خدای رعد
«جیسون آرون» و «ایساد ریبیچ» مجموعهی ثور را بهعنوان بخشی از دورهی Marvel Now در سال ۲۰۱۲ ریبوت کردند و این سری را با این داستان ۱۱ قسمتی آغاز نمودند که خبیثی هولناک بهنام گور (Gorr, The God Butcher) را معرفی میکند. بخشی از این داستان، پیرامون قتلی مرموز و بخشی دیگر، در مورد جهش در میان جریان زمان میباشد. طراحی ریبیچ، سه نسل از ثورها و وحشیگری و بیرحمیِ گور را به شکلی پر زرق و برق نمایش میدهد.
جدا از این، اگر دوست دارید که ثور را با تبر جنگی ببینید، این آرک پر از پنلهای مهیج و جذابی است که اثرِ داستان آرون و ریبیچ را بهعنوان نگاهی هوشیارانه به کارکتر ثور دوچندان میکند. با پخش کردن ثور در سه جریان مختلفِ زمان، ما یک ثورِ از خودراضی اما خوشقلب، ثور کنونی یا همان انتقامجوی همیشگیِ کمیکها و در نهایت، ثوری که درست شبیه به پدرش (اودین) میباشد را شاهد هستیم. با وجود تفاوتهای واضح میان این سه شخصیت، همهی آنها دوستداشتنی و قابل تحسین هستند و نقش خود را بهدرستی ایفا میکنند.
۷ – The Midgard Serpent
-
شمارهی ۳۸۰ از سری اول کمیکهای ثور
یکی از زیباترین و مهیجترین قسمتها در تاریخِ کمیکهای ثور! «والت سایمونسون» در یکی از آخرین داستانهای سری نمادین خودش، کمیکی را نوشت و طراحی کرد که در آن، ثور با مار کشندهی میدگارد روبهرو میشود. در این داستان، استخوانهای ثور بهوسیلهی نفرینِ هل (دنیای مردگان) ضعیف شدهاند و این باعث میشود تا شکست دادن این مار بزرگ، ظاهراً غیرممکن بهنظر برسد.
این کمیک بهطور معمول بهخاطر ریسکی که سایمونسون برای خلق آن با چنین سبک استثنائیای متحمل شد، در تمام تاپلیستهای داستانهای ثور وجود دارد. سایمونسون نهتنها کاری میکند که شمارهی ۳۸۰ از کمیک ثور خوب بهنظر برسد، بلکه یک داستان کلاسیک و سرگرمکننده از ابرقهرمانی خلق میکند که برخلاف انتظار، پیروز میشود.
۶ – Thor Disassembled
-
شمارههای ۸۰ تا ۸۵ از سری دوم کمیکهای ثور
هنگامی که وقایع تجزیهی انتقامجویان (Avengers Disassembled) به آزگارد کشیده شد، سری دوم کمیکهای ثور به شکلی کاملاً حماسی به پایان رسید. در این داستان، «مایکل اومینگ» و «آندرا دیویتو»، ثور و آزگارد را با راگناروک (یا همان پایان دنیا در اساطیر اسکاندیناوی) مواجه ساختند. البته این اولین بار نبود که خدایانِ آزگارد با چنین تهدید بزرگی را روبهرو میشدند، اما مسئلهی آگاهیِ داستان از چرخهی پیشگوییها و وقایع پایان دنیاست که این داستان را از داستانهای ماقبلِ خودش متمایز میکند.
در این داستان، ثور انتخابِ پایان دادن به این چرخه و آغاز آسایش ابدیاش را پیشِ رو دارد. نمایشِ انتخاب ثور و شاخههای آن برای خودش و جهان، مستقیماً منجر به رقم خوردن یکی از مهیجترین پایانبندیهای کمیکهای ثور میشود؛ همچنین رقم خوردن یکی از مهیجترین پایانبندیهای تاریخ مارول!
۵ – Mangog
-
شمارههای ۱۵۴ تا ۱۵۷ از سری اول کمیکهای ثور
این داستانِ چهار قسمتی که اوج سری تحسینشدهی استن لی و جک کربی در عصر نقرهای محسوب میشود، به لطف معرفی مانگوگِ (Mangog)، یک سناریوی قیامت متفاوت را برای ثور و اهالی آزگارد ارائه میدهد. مانگوگ از کینه و نفرت میلیاردها موجود که درون او زندگی میکنند، قدرت میگیرد و این موجودات که حکم اولاد مانگوگ را دارند، ادعا میکنند که اودین آنها را کشته است و در صدد انتقام هستند. ثور با وجود قدرت بیحد و اندازهاش، فقط برای مدت کوتاهی میتواند مانگوگ را متوقف کند. با این حساب، سرنوشت جهان در خطر است تا زمانی که اودین بتواند خویشاوندان این موجود را زنده کند و در نتیجه، جثه و قدرت مانگوگ که با کینه و نفرت تغذیه میشود آرام بگیرد و تقلیل یابد.
این داستان نمونهی خوبی است از اینکه استن لی و جک کربی چگونه میتوانستند دشمنی جالب و جذاب را خلق کنند و همچنین در کنار جذابیت، نشان دهند که غلبه بر او چقدر دشوار است، تا بتوانند پرداختی راضیکننده را در کشمکشها و نبردها به نمایش بگذارند.
۴ – The Ballad of Beta Ray Bill
-
شمارههای ۳۳۷ تا ۳۴۰ از سری اول کمیکهای ثور
والت سایمونسون اولین آرک خود را با معرفی یک بیگانهی صورتاسبی بهنام بتا ری بیل (Beta Ray Bill) آغاز کرد؛ شخصیتی که بر چشمانداز کمیکهای ثور و دنیای مارول تاثیر ماندگاری گذاشت. سایمونسون علاوهبر معرفیِ کاراکتر جدیدش بهعنوان بهترین ثور، در اولین حضورِ او مخاطبان را شوکه کرد و نشان داد که این کاراکتر لیاقتِ کافی برای بهدست آوردن میولنیر را دارد و در ادامه، مشغول اضافه کردن لایههایی از ظرافت و پیچیدگی به کاراکتر بتا ری بیل شد و به محبوبیت این بیگانه در نزد هواداران افزود.
در طی این آرک، میفهمیم که بتا ری بیل یکی از آخرین بازماندگانِ نژاد خود است و صرفاً به این دلیل که معتقد بود نژادش توسط جادوی آزگاردیها از بین رفته، به ثور حمله کرد؛ اما بیل سریعاً به راستی و درستیِ ثور پی برد و حتی با اینکه فرصت کشتن او را داشت، از این کار امتناع میکند؛ چون ثور را فردی لایقِ احترام میدانست. در نتیجهی اثبات شرافتِ بتا ری بیل، اودین پتک مخصوصی بهنام Stormbreaker را به او اعطا نمود. بتا ری بیل به منظور کمک به آزگاردیها در جنگ با سورتور (که در ادامه دربارهی آن توضیح خواهیم داد) در سری سایمونسون حضورهای متعددی داشت.
۳ – Thor (2007 Series)
-
شمارههای ۱ تا ۶ از سری سوم کمیکهای ثور
با گذشت سه سال از غیبت ثور، «جی. مایکل استرازینسکی» و «اولیور کویپل» او را دوباره در دنیای مارول احیا کردند. استرازینسکی که از نویسندگان فیلم ثور ۲۰۱۱ هم بود، داستان فوقالعادهای خلق نمود که موضوع اصلی آن، گردهمایی است. اولین آرکِ استرازینسکی پر از لحظات جالب و به یاد ماندنی است، مانند شناور کردن آزگارد بر روی اوکلاهاما بهعنوان وسیلهای برای جلوگیری از تجاوزات منطقهای، و یا جستجوی ثور برای پیدا کردن «لیدی سیف» که به لطف حیلهی لوکی، ناخواسته در بدن یک زن سرطانیِ رو به موت گیر افتاده بود، و حتی بهترین لحظهی آن، بعد از اینکه «تونی استارک» با همگروه قدیمیاش یعنی ثور در مورد ثبت هویت او در دولت فدرال وارد گفتگو میشود و ثور به پیشنهاد استارک، تن میدهد!
استرازینسکی و کویپل به کمیکهای ثور شور و هیجانی دادند که بعد از روزهای طلاییِ والت سایمنسون تا آن زمان دیده نشده بود.
۲ – Skurge’s Last Stand
-
شمارهی ۳۶۲ از سری اول کمیکهای ثور
اگر فهرستی از بهترین داستانهای تکقسمتیِ تاریخ کمیکبوک داشته باشیم، شمارهی ۳۶۲ از سری اول ثور، معروف به آخرین مقاومت اسکرج (Skurge’s Last Stand)، بدون شک در ۱۰ رتبه اول قرار دارد. باز هم یکی دیگر از داستانهای سری شگفتانگیز والت سایمونسون در اواسط دههی هشتاد؛ این کمیک یکی از وحشتناکترین لحظات تاریخ ثور را به نمایش میگذارد.
در این داستان، ثور و گروهی از آزگاردیها برای نجات تعدادی از ارواحِ زمین به هل (یا همان جهنم) سفر میکنند. در این راه، اسکرجِ جلاد (Skurge, The Executioner) هم در گروه ثور حضور دارد؛ یک خبیثِ درجه سه و کودن که تا قبل از این شماره، بهخاطر دنبال کردنِ ساحره (Enchantress) بهعنوان یک حیوان دستآموزِ معروف بود.
هنگامی که یکی از اهالیِ آزگارد مجبور شد پلِ آزگارد به طرف هل را بهروی نیروهای شرورِ هلا ببندد، جایگاه اسکرج در مارول به سرعت تغییر کرد. اسکرج موفق شد و بهخاطر صفحاتِ داستان فوقالعادهی سایمونسون، به یکی از افسانههای آزگارد و مارول بدل گشت.
این کمیک، دلیل اثبات چیزی است که سری سایمونسون را نمادین ساخت. متریال خاصی که میان تمام شخصیتهای این سری پخش شده بود، از ثور گرفته تا لوکی و اودین و الی آخر؛ اینکه شخصیت متوسطی مانند اسکرج توانست بهطور باورنکردنیای ترفیع پیدا کند، استعداد سایمونسون را در شخصیتپردازی نشان میدهد.
۱ – The Surtur Saga
-
شمارههای ۳۴۰ تا ۳۵۳ از سری اول کمیکهای ثور
طبیعتاً این لیست با یکی دیگر از جواهراتِ والت سایمونسون به انتها میرسد. در این مورد بهخصوص، نویسنده و طراحِ داستان در طی دو سال اول حضورش در سری ثور، آرامآرام در حال خلق آن بود. سایمونسون خوانندگان را کمکم با تصاویرِ سورتور آزار میداد، زیرا که تماماً با صدای شوم «مجازات» همراه بودند. هنگامی که این موجود به بالاترین سطح قدرتش رسید، سایمونسون داستانش را به پایانی میرساند که در آن، سرنوشتِ تمامی آزگارد و میدگارد در معرض خطر قرار دارد.
این آرک داستانی، بهویژه در شمارهی ۳۵۳، پر از تصاویر نمادین است. از جمله اتحاد ثور، اودین و لوکی! البته گرچه ثور، اودین و لوکی شانه به شانه کنار هم میایستند، اما هرکدام چیزی را میگویند که برایش میجنگند؛ اودین: برای آزگارد، ثور: برای میدگارد و لوکی: برای خودم! (عکس) که تضاد اهداف آنها را در عین اتحادشان به نمایش میگذارد.
هشدار اسپویل: یا بهعنوان مثالی دیگر، در یکی از آخرین صفحاتِ کمیک، اودین جانش را فدا میکند تا سورتور را مقلوب سازد و پسرانِ خود و تمام دنیاها را نجات دهد. (عکس) بهخاطر فشار سنگین این خط داستانی بر روی کمیکهای ثور، اودین برای مدتی طولانی مُرده فرض میشد. همینطور این مسئله موجبِ آغاز یک خط داستانی مداوم شد؛ داستانی مبنیبر دو برادر یعنی ثور و لوکی که در یک جنگ سرد کاذب بر سر اینکه چه کسی باید بر آزگارد حکومت کند حاضر میشوند.
با این حال، «حماسه سورتور» برای ساختن بخشی از دنیای سینمایی مارول مناسب است و ساختار آن تمام شرایط لازم را برای یک فیلم کلاسیک دارد. البته ناگفته نماند که تمامی اینها تنها بخش کوچکی از عظمت این شاهکار را توصیف میکنند.