شخصیت «جوکر» طی دهههای گذشته، بر چهرههای بسیاری نشسته است و بازیگران زیادی سعی کردهاند این شخصیت محبوب و تاثیرگذار را به بهترین شکل ممکن وارد دنیای سینما کنند. برخیها حتی صدای خود را به بزرگترین دشمن «بتمن» قرض دادند تا بلکه به او جان بدهند. وقتی که حرف از چنین کاراکتر پیچیده و عمیقی به میان میآید که خود یک نماد فرهنگی میباشد، چه بازیگران و چه صداپیشگان، تمام سعی خود را میکنند تا او را به بهترین شکل عرضه کنند. در این میان نام دو تن شاید بیش از بقیه بر سر زبانها باشد؛ «واکین فینیکس» و «هیث لجر».
با تماشای بازی ظریف و فوقالعادهی لجر در فیلم شوالیهی تاریکی (Dark Knight)، تصور آنکه بازیگری بتواند پا به پای او پیش برود و جوکر را با این شدت از جذابیت به تصویر بکشد، برای هواداران سخت بود. اما با اکران شدن فیلم اختصاصی این شخصیت، و تماشای بازی بینظیر فینیکس، هواداران اطمینان پیدا کردند که فینیکس جایگزین قدری برای لجر میباشد. با این وجود، دو دستگیهایی میان هواداران پیش آمده و به این علت که بعضیها بازی فینیکس در نقش جوکر را ستایش میکنند، برخی افراد دیگر او را در حد و اندازهی جوکرِ لجر نمیبینند. همین موضوع بهانهای برای بررسی و مقایسهی نقشآفرینی این دو بازیگر توانا در نقش جوکر میباشد. در ادامه به نکات قوت بازیِ هرکدام از این هنرمندان نگاهی خواهیم داشت.
فینیکس: ارائهی جوکری واقعگرایانهتر
تا مدتها هیث لجر به عنوان واقعگرایانهترین جوکرِ تاریخ سینما شناخته میشد. او به گونهای این کاراکتر را به تصویر کشید که تا پیش از این حتی «جک نیکلسون» هم نتوانسته بود. با این وجود، جوکری که فینیکس ارائه میدهد به مراتب واقعگرایانهتر است. شاید یکی از دلایل موضوع فوق، این باشد که فیلم جوکر (Joker) تماماً به خود او اختصاص دارد. ما زندگی آدمی تهیدست را مشاهده میکنیم که در جامعهای مشابه با جامعهی امروزیِ ما زندگی میکند. ما دوستان، خانواده و زندگی شغلی او را مشاهده میکنیم و با تمایلات او به عنوان یک انسان آشنایی داریم. ما او را به چشم مردی میبینیم که قصد دوام آوردن در دنیایی را دارد که هیچچیز برای ارائه به او نداشته است جز بدبختی، فلاکت و تمسخر. مشکلاتی که او با آنها دست و پنجه نرم میکند آنچنان برای ما غریبه نیستند و اگر خودمان آنها را تجربه نکرده باشیم، بدون شک کسانی را دیدهایم که با چنین مشکلاتی زندگی کردهاند. تمامی اینها باعث بهوجود آمدن مردی میشوند که تصمیم میگیرد دیگر ساکت نماند و تلافی همهچیز را در بیاورد. و اینگونه او با انگیزهای قابل درک به جوکر داستانهای بتمن تبدیل میشود.
لجر: جنونی بیبهانه
یکی از ویژگیهای بارز و برجستهی جوکر، دیوانگی و جنون اوست. او مردم را به چشم وسیله میبیند، نه موجوداتی زنده و دارای حق و حقوق. او به هیچچیز و هیچکس اهمیت نمیدهد، چرا که هدف نهاییاش فقط ایجاد هرج و مرج است. اخلاقمداری و توافقات انسانی جایی در فرهنگ لغات او ندارند.
لجر این خصوصیت جوکر را با اعمال دیوانهوار خود نشان میدهد. او به یک بانک دستبرد میزند، تنها برای اینکه پولهایی برای آتش زدن داشته باشد. او نوچههای خودش را میکشد و هردفعه که کسی را میبیند، یک داستان متفاوت از پیشینهاش تعریف میکند. جوکرِ لجر هیچ بهانهای برای دیوانه بودنش نمیآورد و همین موضوع او را وحشتناکتر جلوه میدهد؛ او قابل درک نیست.
فینیکس: تغییرات فیزیکی سنگین
واکین فینیکس از آن دسته بازیگرانی است که برای نقشهایش زحمت بسیاری میکشد و بهخاطر شیوهی متد اکتینگی که دارد، خود را تا جای ممکن در نقشاش فرو میبرد. او با پیش گرفتن یک رژیم غذایی فرساینده و طاقتفرسا، وزن خود را بهشدت پایین آورد و قصد داشت بازتاب ناسلامتی ذهنی جوکر را حنی در میان اندامش نشان دهد.
متاسفانه بسیاری از بیماریهای ذهنی قابل رویت نیستند. یعنی بدون آنکه شخص بیمار را از نظر فیزیکی مریض جلوه دهند، تاثیر خود را میگذارند. همین موضوع باعث میشود جامعهی پزشکی آنها را در اولویت دوم قرار دهد و وقت خود را به بیمارانی اختصاص بدهد که بیماریهایی قابل رویت دارند. در ادامه بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.
لجر: آمادگی روانی بینظیر
سختیهایی که هیث لجر برای ایفای نقش خود در فیلم شوالیهی تاریکی کشیده است، دیگر دارند به بخشی از اطلاعات عمومی مردم بدل میشوند. به نقل از پدر او، هیث خود را به مدت یک ماه در اتاقی حبس کرده بود تا به خوبی از پس شاهزادهی جرم و جنایت برآید. گفته میشود که او حتی یک دفترچهی مخصوص نیز همراه خود داشت که در آن همهچیز را از زاویهی دید جوکر مینوشته است. این دفترچه دارای مضامینی همچون نوزادان درهمآمیخته، مینهای جنگی، ایدز و حیوانات خانگی کشته شده در حوادث بوده است. این یادداشتها، ممکن است منبع الهام دفترچهای باشند که «آرتور فلک» در فیلم جوکر با خود حمل میکند.
فینیکس: تحسین منتقدان
هیچ شکی در این موضوع نیست که واکین فینیکس به استادانهترین شکل ممکن از پس نقش خود برآمد و به زیبایی تمام بدل شدن شخصی چون آرتور فلک را به پلیدترین آدم گاتهام به نمایش گذاشت. با این وجود، پیش از اکران فیلم جوکر، بسیاری از منتقدان شک داشتند که حتی بازیگری چون فینیکس نیز بتواند به زیبایی لجر از پس این نقش بربیاید. اما او به همگان ثابت کرد که تمامی شک و شبههها بیدلیل بودهاند. وی نهتنها نظر منتقدان جهانی را به سوی خود جلب کرد، بلکه با تصاحب جایزهی بهترین بازیگر مرد از جشنوارههایی چون گلدن گلوب، بفتا و اسکار نشان داد که نباید او را دست کم گرفت.
لجر: به خطر انداختن زندگی شخصی
متاسفانه هیث لجر آنقدرها زنده نماند تا شخصاً شاهد تمام این تعریف و تمجیدها باشد. غرق شدن در نقش جوکر، منجر به جدایی او از همسرش، میشل ویلیامز شد. او همچنین به مشکلات ریوی دچار شد و مجبور بود برای خوابیدن دارو مصرف کند. گمان میرود که مصرف بیش از اندازهی همین قرصها بوده است که بهطور تصادفی جان او را گرفته است. لجر در ۲۲ ژانویهی سال ۲۰۰۸، درحالی که تنها ۲۸ سال داشت، از دنیا رفت. او در شرف ایجاد یک کارنامهی کاری استثنایی بود و به عقیدهی بسیاری آیندهی روشنی پیش روی خود داشت.
فینیکس: اشاره به مشکلات اساسی جامعه
ژانر کمیکبوکی عمدتاً توجهی به مشکلات بزرگ و جدی انسانی ندارد، اما فیلم جوکر از این قاعده مستثنی است. شهر گاتهام در این فیلم، یادآور وضعیت نابسامان نیویورک در دههی ۸۰ میلادی است. پر از آشفتگی و مشکلات داخلی که از نابرابری و اعیانسازی حاصل، و به بحرانی بزرگ ختم میشوند.
آرتور نمیتواند آنطور که باید خود را از نظر ذهنی درمان کند. او مورد آزار و اذیت قرار میگیرد و رفاهی را مشاهده میکند که قشر فقیر به زحمت از آن برخوردار است. چنین مشکلاتی معمولاً در آثار کمیکبوکی به چشم ما نمیآیند؛ مشکلاتی که یادآور جوامع واقعی هستند. اما فیلم جوکر این مشکلات را به بخشی پررنگ از خود تبدیل میکند و واکین فینیکس نیز تا جای ممکن، با هنرنماییاش آنها را به مخاطب یادآوری مینماید. فینیکس هنگام دریافت جایزهی بهترین بازیگر مرد در گلدن گلوب و بفتا نیز سخنرانیهایی در رابطه با اینگونه مشکلات به زبان آورد.
لجر: آنارشیستی غیرقابل پیشبینی
یکی از دلایلی که جوکر میتواند از پس بتمن بر بیاید و شخصیتی مهارنشدنی دارد، غیرقابل پیشینی بودن اوست. هیث لجر با به نمایش گذاشتن این ویژگی، به ما یادآوری میکند که چرا جوکر یکی از زیرکترین و البته برترین ویلنهای تاریخ محسوب میشود. او ممکن است بتمن را در یک اتاق بازجویی به پرخاشگری و زد و خورد تحریک کند، در حساسترین لحظات با تشویق کردن گوردون او را بترساند و یا یک بیمارستان را با لباس پرستارها منفجر کند. حرکت بعدی او، هرچه هم که باشد، قابل پیشبینی نخواهد بود. تمام حرکات، شیوهها و یا حتی صدایی که با آن حرف میزند نیز ممکن است لحظهای بعد تغییر کنند.
فینیکس: نمایش مشکلات ذهنی
خوشبختانه بیماریهای روانی و سلامت ذهن طی دههای که گذشت بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. ولی داستان فیلم جوکر در اوایل دههی ۸۰ میلادی رخ میدهد؛ دورهای که مبحث بیماریهای روانی هم دایرهی لغات کوچکی داشت، و هم مایهی ننگ و تمسخر بود. با اهدای یک بیماری روانی واقعی به آرتور فلک (Pseudobullbar Effect یا همان ناخویشتنداری عاطفی) و توجیه خندههای معروف دلقک گاتهام، فینیکس نهتنها مبحث بیماریهای ذهنی را پررنگتر جلوه میدهد، بلکه به مخاطب یادآوری میکند که چه مشکلاتی باعث میشوند یک عضو نادیده گرفته شدهی جامعه به موجودی چون جوکر تبدیل شود.
لجر: حس شوخطبعی تاریک
درست همانند رمان گرافیکی بتمن: جوک کشنده (Batman: The Killing Joke)، در فیلم جوکر نیز بزرگترین آرزوی این شخصیت شناخته شدن به عنوان یک استندآپ کمدین است (یا لااقل قبلاً چنین بوده). تماشاگران طی تماشای فیلم با مردی روبرو میشوند که حتی با وجود رنجهای بسیاری که میکشد، تنها مقصودش خنداندن مردم و دیده شدن است. مشکل اینجاست که او در این کار ناتوان میباشد و با اینحال، باز هم آرزوی تحسین مخاطبان را در سر دارد.
اما جوکری که هیث لجر نقش آن را بازی میکند اهمیتی به نظر مخاطبینش نمیدهد. اعمال او نقطهی اوج لطیفههایش میباشند و خود شخصاً از آنها لذت میبرد. به عنوان مثال، صحنهی غیب کردن مداد در برابر رؤسای مافیای گاتهام را در نظر بگیرید. هیث لجر به درخشانترین شکل ممکن این حس شوخطبعی تاریک، منزجرکننده و دوستنداشتنی را بروز میدهد.
فینیکس: خلق شخصیتی پیچیده
هواداران هیچگاه نخواهند توانست از پیشینهی جوکرِ هیث لجر سر در بیاورند. با اینحال، فیلم اختصاصی جوکر تماماً حول محور پیشینهی این کاراکتر، یا حداقل یکی از پیشینههای احتمالیِ وی میچرخد. فینیکس با نقشآفرینیِ پخته و چندلایهای که به نمایش میگذارد، کاراکتری را به مخاطب نشان میدهد که میتوان با او احساس همذاتپنداری و همدردی کرد. آرتور فلک شخصیتی شوربخت و واقعگرایانه است؛ همین موضوع جوکرش را پیچیده و چندلایه میکند و او را از تکبُعدی بودن دور میسازد.
او به همراه مادر بیمارش در یک آپارتمان درب و داغان زندگی میکند و دچار افسردگیِ مزمن است. آرتور شغلی نامناسب با حقوق پایین دارد. تمام آنچه که او میخواهد دوست داشته شدن و عشق ورزیدن، در جهانی سرد و بیرحم است؛ با اینحال، او بهخاطر بیماری ذهنیاش از طرف جامعه طرد شده و به آنچه که میخواهد نمیرسد. چنین شخصیتپردازیِ ظریفی، به تنهایی چندلایه بودن کاراکتری که فینیکس به نمایش گذاشته است را به رخ مخاطب میکشد.
لجر: ارائه حس خطر و وحشت
اگر جز جنون و دیوانگی، چیز دیگری باشد که نام جوکر به آن پیوند خورده است، آن چیز «خطر» است. حضور جوکرِ لجر کماکان حسی شوم و خطرناک را منتقل میکرد. وی با کمال میل و بدون توجه به مسائل اخلاقی دست به خشونت میزد و آسیبهایی که وارد مینمود معمولاً ابعاد وسیعی داشتند. او نیازی به اسلحهی گرم نداشت تا کسی را بکشد. میتوانست با یک مداد ناقابل این کار را انجام دهد و یا حتی دیگران را وادار کند تا برای او دست به قتل بزنند. همین حد از خطر و خوفناکی بود که او را به اولویت اولِ بتمن تبدیل کرد.
فینیکس: بینیازی به بتمن
همانطور که پیشتر اشاره شد، فیلم Joker فیلم اختصاصی خود اوست و حتی کاری با دیگر فیلمهای اخیر دی سی هم ندارد. در اینجا بتمن تنها یک پسربچه است و خطری برای شاهزادهی جرم و جنایت محسوب نمیشود. از همین رو، سرگذشت جوکرِ فینیکس شاید با والدین وی در ارتباط باشد، اما خود «بروس وین» هیچ نقشی در آن ندارد. دیگر نسخههای جوکر در دنیای رسانه، بهخاطر حضور بتمن است که وجود دارند. یا وجود دارند که چالشی برای بتمن باشند، یا حتی دلیل بهوجود آمدنشان به بتمن مرتبط است (انیمیشن بتمن: جوک کشنده و فیلم بتمن ۱۹۸۹). دلیل این موضوع، نمادین بودن رابطهی بین بتمن و جوکر است. یک موش و گربه بازیِ بیپایان بین دو روی یک سکه. اما دشمن اصلی جوکرِ فینیکس نه بتمن، بلکه جامعهای است که در آن زندگی میکند؛ جامعهای پر از ظلم و نابرابری.
لجر: بیتوجهی به قواعد اخلاقی
اگر جوکرِ فینیکس دغدغهی دیده شدن و شناخته شدن را داشت، در عوض جوکرِ لجر هیچ دغدغهای ندارد. جوکرِ فینیکس فرق بین درست و غلط را میداند، اگر اشتباهی مرتکب شود، به آن پی میبرد و مرزهای اخلاقی مشخصی دارد (تا وقتی که آنها را فراموش کند). اما این مسئله در رابطه با جوکرِ لجر صادق نیست، چرا که او نه وجدان دارد و نه اخلاقیات سرش میشود. او مثل کودکی است که تولهسگها را در آتش میاندازد تا از شعلهها لذت ببرد. وی بدون درنگ دست به قتل میزند و شاید اگر هارلی کوئین در شوالیهی تاریکی حضور داشت، او را هم میکشت. جامعه و فساد آن، او را بهوجود نیاورده، او تمام مدت آنجا بوده است!
واکین فنیکس و هیث لجر هر دو نامهای بزرگی در تاریخ شخصیت جوکر محسوب میشوند. انتخاب میان این دو بازیگر، سخت و چه بسا غیرممکن است؛ و در آخر به سلیقهی شخصی مخاطب برمیگردد که کدام یک را ترجیح میدهد. با وجود تمام این مسائل، چیزی که در آن نمیتوان شک کرد، شگفتانگیز بودن نقشآفرینیِ هر دو بازیگر است. لجر و فینیکس با تمام تفاوتهایشان، یک نقطهی اشتراک انکارنشدنی دارند؛ هر دوی آنها امضای خود را در تاریخچهی شخصیت جوکر حک کردهاند و هواداران هیچگاه این دو را فراموش نخواهند کرد.