فلش دشمنان زیادی دارد که هر کدام از آن ها در دورهای متفاوت از تاریخ کمیک های آن خلق شدهاند. با این حال، فراموش نکنیم که دشمنان فلش نیز مانند بسیاری از شخصیت های دیگر دی سی، در طول زمان بروز رسانی شدهاند و نسخهای که هم اکنون از آن ها در دست داریم، حاصل تلاش نویسنده های مختلف در دوره های مختلف است. در آخرین بخش از پروژهی فلش، به معرفی شناخته شده ترین ویلن ها (Villains) یا دشمنان این کاراکتر دوست داشتنی می پردازیم.
نکته: قسمت دوم مقاله در صفحه دوم قرار دارد؛ برای مشاهده آن در انتهای مقاله بر روی صفحه ۲ کلید کنید.
۲۰ – Fiddler
نخستین حضور: All-Flash #32, 1948
آیزاک بوئین (Isaac Bowin) ملقب به فیدلِر، از جمله دشمنان فلش است که در عصر طلایی خلق شد. او یک اشراف زادهی بریتانیایی بود که به موسیقی و سفر علاقهی زیادی داشت. آیزاک پس از ترک کشورش برای جهانگردی، دچار ورشکستگی شد و به دزدی روی آورد. سرانجام در کشور هند دستگیر و به زندان انداخته شد. او در زندان با یک استاد هیپنوتیزم آشنا شد و مهارت هیپنوتیزم با موسیقی را فرا گرفت. سپس از زندان گریخت و به کی استون سیتی (محل زندگی جی گریک) رفت و در آنجا به جرم و جنایت پرداخت. او می تواند از طریق نواختن ساز، اجسام را خرد و دیگران را هیپنوتیزم کند.
این شخصیت در سریال فلش (۲۰۱۴) نیز حضور پیدا کرد؛ با این تفاوت که او یک زن است و ایزی بوئین (Izzy Bowin) نام دارد و بعدها توسط تینکر کشته می شود.
۱۹ – Pied Piper
نخستین حضور: The Flash #106, 1959
هارتلی راثاوی (Hartley Rathaway) یک ناشنوا و فرزند یک خانوادهی ثروتمند بود. بعدها پدرش توانست با کمک تکنولوژی پیشرفته، توانایی شنوایی او را برگرداند. هارتلی پس از ترمیم یافتن قوهی شنواییاش، علاقه شدیدی به صوت می یابد و زندگیاش را صرف مطالعهی این موضوع می کند. او که از زندگی یکنواختش خسته شده بود، به جنایت روی آورد و شروع به ساخت اسلحه های پیچیدهی صوتی کرد. او همچنین فلوتی ساخت که به کمک آن می توانست دیگران را هیپنوتیزم کند. بعدها نقش او در کمیک های فلش از یک شرور به یک قهرمان تغییر پیدا کرد. او حتی با والی وست دوست شد و بارها به او کمک کرد. پاید پایپر نیز از اعضای اولیهی گروه روگز بود که بعد از ترک اعمال مجرمانهاش از این گروه جدا می شود.
۱۸ – Abra Kadabra
نخستین حضور: The Flash #128, 1962
سیتیزن آبرا (Citizen Abra)، معروف به آبرا کادابرا، یک شعبده باز بود که در قرن ۶۴ میلادی زندگی می کرد. به دلیل پیشرفت فوق العادهی علم و تکنولوژی در آن زمان، هنرنمایی او خریدار چندانی نداشت، بنابراین تصمیم گرفت تا به گذشته سفر کند؛ او به قرن بیستم می آید و با استفاده از تکنولوژی قرن ۶۴ام به اجرای نمایش می پردازد، اما رفته رفته استقبال مردم از اجراهایش کم می شود. او که شیفتهی شهرت بود، تصمیم گرفت تا با دزدی در مرکز توجه ها قرار گیرد و بدین شکل تبدیل به یک تبهکار می شود. آبرا از تکنولوژی بسیار پیشرفتهی زمان خودش (قرن ۶۴ میلادی)، که برای انسان های قرن بیستم همانند جادو است، به کار های مجرمانه می پردازد. البته بعدها معلوم شد که او توانایی جادوگری نیز دارد.
در سری تایتان ها: تولدی دوباره، مشخص می شود که آبرا کادابرا، علت اصلی غیبت والی در دوره نیو ۵۲ و گرفتار شدنش در اسپیدفورس بوده است.
۱۷ – Dr. Alchemy
نخستین حضور: Showcase #13, 1958
دکتر الکمی نام چند ابرشرور مختلف در کمیک های فلش است که اولین و معروف ترین آن ها آلبرت دزموند (Albert Desmond) بود. او یک شیمی دان معمولی است که از اختلال چند هویتی رنج می برد و همواره دارای دو شخصیت متفاوت است: یک شهروند محترم و یک مجرم خطرناک.
او در ابتدا با استفاده از دانش شیمی خود، به ساخت سلاح روی آورد و هویت مستر المنت (Mister Element) را برای خود برگزید؛ اما زمانی که فلش (بری آلن) او را به زندان می اندازد، توسط یکی از هم سلولی های خود با سنگ جادو یا سنگ فلاسفه (Philosopher’s Stone) آشنا می شود که طبق روایات، یکی از مهم ترین ابزار افسانهای کیمیاگران در زمان های پیشین بوده است. دزموند پس از فرار کردن از زندان، سنگ را پیدا و از قدرت های آن برای کار های مجرمانهاش استفاده می کند و این بار هویت جدید دکتر الکِمی را برای خود برمیگزیند.
در ران موفق جف جانز، شخص دیگری به نام الکساندر پترُو (Alexander Petrov) که یک جرم شناس حرفهای بود، سنگ دزموند را پیدا می کند و تبدیل به دکتر الکمی جدید می شود. او سپس به گروه روگز (Rogues) می پیوندد و بعدها توسط کاپیتان کولد کشته می شود.
۱۶ – Savitar
نخستین حضور: The Flash – Vol. 2 #108, 1995
پیشینهی ساویتارِ اصلی با سریال فلش (از شبکه CW) تفاوت فاحشی دارد. او یک خلبان جت جنگی بود که در دههی ۴۰ میلادی زندگی می کرد. زمانی که با آخرین سرعت در حال پرواز بود، یک صاعقه به او برخورد می کند و در نتیجه به سرعت زیادی دست می یابد و اسم ساویتار (خدای سرعت هندوها) را برای خود انتخاب می کند. ساویتار، شدیداً تشنهی سرعت بود؛ بنابراین تمام زندگیاش را صرف مطالعهی قابلیت های سرعت و توانایی هایش کرد. حتی فرقهی کوچکی را نیز تشکیل داد که طرفداران خود را داشت و در زمینه های بسیاری، او را همراهی کردند. او هنگام کشف اسرار پشت پردهی توانایی هایش با جانی کوییک روبرو شد؛ در ادامه، ملاقات آن ها به درگیری ختم می شود و جانی با کمک مکس مرکوری، او را در اسپیدفورس زندانی می کند.
دهه ها بعد، زمانی که والی وست از اسپیدفورس آزاد شد، ساویتار متوجه می شود که در طول غیبتش، فرقهای که تشکیل داده بود، گسترده تر شده و طرفداران زیادی پیدا کرده است. بنابراین تصمیم می گیرد تا قدرت تمام تندروها را از طریق فرقهاش جذب کند و آزاد شود؛ اما والی او را شکست می دهد و دوباره در درون اسپیدفورس زندانی می کند.
او باری دیگر در مینی سری فلش: تولدی دوباره (۲۰۰۹) از اسپیدفورس بیرون می آید، اما بطور غیر عمد توسط بری آلن (که به فلش سیاه، خدای مرگ تندروها، تبدیل شده بود)، کشته می شود.
ساویتار از جمله کاراکتر های داستان های فلش است که توسط مارک وید (نویسنده) و اسکار حیمنز (طراح) خلق شد. او همانند دیگر تندروها می تواند با سرعت زیادی بدود. همچنین می تواند سرعت دیگر تندروها را از آن ها جذب کند یا به عبارتی بدزدد. البته با این که دشمن خطرناکی به حساب می آید، اما یکی از زشت ترین کاستوم های کمیک بوکی را داراست.
۱۵ – (Daniel West (Reverse-Flash
نخستین حضور: The Flash – Vol. 4 #0, 2012
دنیل وست شخصیتی بود که پس از ریبوت نیو ۵۲ خلق شد. او برادر آیریس وست و پدر دومین والی وست (والاس وست) است. مادر دنیل هنگام زایمان او مُرد و این مرگ، تاثیر مخربی را بر روی پدرشان، ویلیام وست، گذاشت. ویلیام که دنیل را مقصر مرگ همسرش می دانست، همیشه با او بد رفتاری می کرد. رفتار خشونت بارِ ویلیام وست با پسرش به حدی رسید که دنیل را وادار به هل دادن پدرش از پله ها کرد. این اتفاق باعث فلج دائمی ویلیام وست شد. پس از آن، دنیل از خانه فرار کرد و بعدها به یک خلافکار معمولی تبدیل شد.
دنیل که علاقهی زیادی به خواهرش آیریس وست داشت، همواره سعی می کرد تا رابطهاش را با او بهتر کند (سر قضیهی فرار از خانه، آیریس از دست او ناراحت شده بود). او تصمیم به سرقت از یک بانک می گیرد تا با پول هنگفتی که از آن بدست می آید، خواهرش را تحت تاثیر قرار دهد؛ اما توسط فلش متوقف و به زندان انداخته می شود.
پس از آزادی، او متوجه می شود که سنترال سیتی توسط افراد گوریلا گِراد مورد حمله قرار گرفته است. دنیل در هنگام فرار، با یک باتری بزرگ حاوی اسپیدفورس تصادف می کند و تبدیل به فلش معکوس می شود. او که پدرش را مقصر بد شدن رابطهاش با آیریس می داند، تصمیم می گیرد تا به گذشته برگردد و پدرش را بکشد. دنیل به دلیل نداشتن اتصال دائمی به اسپیدفورس، از سرعت کافی برای سفر های زمانی برخوردار نبود، از این جهت به قتل و گرفتن نیروی کسانی که به اسپیدفورس متصل بودند، می پردازد. در ادامه به گذشته سفر می کند تا پدرش را به قتل برساند؛ اما بری آلن او را متقاعد می کند که با کشتن پدرش و از هم پاشیدن جریان زمان، همه چیز بدتر خواهد شد. بنابراین پس از مشاجره، هر دو به زمان حال باز می گردند. سپس دنیل قدرتش را به فلش می دهد و به زندان می افتد. زمانی که دنیل اعتراف می کند که از کار های گذشتهاش پشیمان نیست، آیریس ارتباطش را برای همیشه با او قطع می کند.
دنیل وست بعدها بار دیگر قدرتش را به دست می آورد و به جوخه خودکشی می پیوندد؛ اما در یکی از ماموریت ها، جانش را برای نجات چند کودک فدا می کند و توسط یک بمب زمان کشته می شود. پس از تولدی دوباره مشخص می شود که او پدر دومین والی وست است.
۱۴ – Godspeed
نخستین حضور: The Flash: Rebirth #1, 2016
آگوست هارت (August Heart)، دوست و همکار بری آلن بود. چندین سال قبل، برادر آگوست توسط یک مجرم به قتل رسیده می رسد اما مظنون پرونده به دلیل نبود مدارک کافی، تبرئه و آزاد می شود. در یکی از ماموریت هایی که بری و آگوست به دنبال افراد Black Hole بودند، یکی از اعضای باند به آگوست شلیک می کند؛ اما قبل از رسیدن گلوله به بدنش، طوفان اسپیدفورس شکل می گیرد و یک صاعقه به او برخورد می کند. آگوست تبدیل به یک تندرو می شود و پس از آن که بری هویتش را برای او فاش می کند، تبدیل به همکار فلش می شود.
بار دیگر در سنترال سیتی، طوفان اسپیدفورس بوجود می آید و عدهی زیادی را به تندرو تبدیل می کند. بری و دوستانش تصمیم به آموزش این تندروها می گیرند، اما در همین هنگام، شروری به نام گاد اسپید (Godspeed) پیدا می شود که با گرفتن سرعت تندروها ، آن ها را می کشد.
پس از کشته شدن بیلی پارکس (اولین مظنونِ قتل برادر آگوست) توسط گاد اسپید، بری به همکارش شک می کند و متوجه می شود که گاد اسپید در واقع همان آگوست هارت است که به دلیل ناامیدی از اجرا نشدن عدالت، تصمیم به قتل بیلی پارکس و دیگر تندروهای خلافکار گرفته است تا خودش قانون را به اجرا در آورد. آگوست توسط بری و والاس وست متوقف می شود و به زندان می افتد. در زندان، آگوست پی می برد که فرد دیگری برادرش را کشته و او واقعاً یک مظنون بی گناه را به قتل رسانده است. بعدها گاد اسپید از زندان فرار می کند و در حال حاضر یک ضد قهرمان است.
۱۳ – The Top
نخستین حضور: The Flash #122, 1961
راسکو دیلون (Roscoe Dillon) از کودکی علاقهی زیادی به فرفره داشت و کل زمانش را صرف بازی با آن ها می کرد. در بزرگسالی، تبدیل به یک خلافکار معمولی شد که به راحتی دستگیر می شد. او به دلیل علاقهی زیادی که به فرفره داشت، زمان زیادی را صرف مطالعهی اصول علمی این وسیله می کند و موفق به ساخت اسلحه های فرفرهای می شود. او یاد می گیرد که خود را نیز همانند یک فرفره بچرخاند و بعدها متوجه می شود که این قدرت جدید، ضریب هوشی او را نیز بالاتر برده است. در نتیجه به یک خلافکار حرفهای تبدیل می شود و اسم تاپ (Top یا همان فرفره) را برای خودش انتخاب می کند. تاپ از اولین اعضای گروه روگز در هنگام تاسیس بوده است.
۱۲ – Shade
نخستین حضور: Flash Comics #33, 1942
ریچارد سوئیفت (Richard Swift) ملقب به شِید نیز از ویلن های خلق شده در عصر طلایی است که بعدها در داستان های والی وست و بری آلن نیز حضور پیدا کرد؛ به نوعی می توان گفت که او در حال حاضر دشمن هر سه فلش محسوب می شود و پیشینهی او، بارها در طول تاریخ بازنویسی شده است.
او تا قبل از رویداد جنجالی ساعت صفر (Zero Hour, 1994) یک دزد ساده بود که با کمک چوب دستی جادویی خود می توانست سایه را کنترل کند. بعد از رویداد ساعت صفر، گذشتهی او و منشأ قدرت هایش از نو روایت شد. این بار ریچارد سوئیفت، یک فرد انگلیسی در قرن نوزدهم بود که به دلیل حادثهای جادویی و نامعلوم به قدرت های فراطبیعی و جاودانگی دست پیدا کرده بود. نقش او نیز بارها بین خبیث و ضدقهرمان در حال تغییر بوده است؛ به خصوص در سری Starman که پس از سال ها مبارزه با تد نایت (استارمنِ دوره طلایی) به مربی جک نایت (استارمنِ دهه ۱۹۹۰ و پسر تد نایت) تبدیل شد و به او در انجام اعمال ابرقهرمانی کمک کرد. لازم به ذکر است که شید از شخصیت های محوری سری کمیک های استارمن نیز به شمار می رود.
شید از طریق کنترل سایه می تواند اجسام سایه شکل مختلفی را بسازد و دیگران را در بُعد تاریکی زندانی کند. او همچنین می تواند به کمک قدرت های خود، مسافت های طولانی را در کمترین زمان طی کند.
۱۱ – Thinker
نخستین حضور: All-Flash #12, 1943
در طول تاریخ دی سی، چندین تینکر (Thinker) وجود داشته است که اصلی ترین و معروف ترین آن ها، کلیفورد دیوو (Clifford DeVoe) نام دارد. او یک وکیل بدنام بود که اکثراً وکالت خلافکاران را بر عهده می گرفت اما در حرفهاش شکست سختی می خورد و به این نتیجه می رسد که تنها دلیل ناکامی خلافکاران، نداشتن هوش کافی است. در نهایت، او به مغز متفکر پشت جرایم تبدیل می شود و رفته رفته رشد می کند و حتی بعدها به یکی از بنیان گذاران مجمع بی عدالتی (Injustice Society) تبدیل می شود. تینکر کلاه معروفی به نام Thinking Cap دارد که به کمک آن، می تواند سطح هوش خود را بالاتر ببرد و اجسام را با فکر خود جا به جا و ذهن دیگران را نیز کنترل کند.
-
توجه: موارد ۱-۱۰ در صفحه ۲