جوکر مسلماً روانپریش ترین شخصیت خلق شده در تاریخ کمیک بوک می باشد. کسی که دارای خاستگاهی نامعلوم است بنابراین او می تواند هر کس یا هر چیزی باشد. جوکر، بزرگ ترین دشمن بتمن است که اغلب با کشیدن نقشه های خبیثانه، وحشت و حیرت را به دل خوانندگان می آورد و دیوانگی و جنون را در گاتهام گسترش می دهد و خشم بتمن را بر می انگیزد.
اما چیزی که او را در مقایسه با سایر شخصیت های خلق شده بی همتا می کند، نداشتن یک خاستگاه یا اوریجین مشخص است! از دید بعضی ها او یک کمدین بود که از اجرا برای تماشاگر های بی نزاکت خسته شده بود و در نهایت به جنایت رو آورد. بعضی دیگر معتقدند که شخصیت جوکر حاصل یک تربیت خشن است که بواسطهی سواستفاده قرار گرفتن توسط افراد خانوادهاش و کسانی که به آنها اعتماد داشته به وجود آمده است. فرد جاه طلب دیگری (به نام جف جانز) بیان می کند که جوکر تنها یک فرد نیست؛ بلکه سه جوکر وجود دارد که با کارهای پنهانی خودشان گاتهام را به زانو در آوردهاند.
شخصیت پیچیده و مجذوب کنندهی جوکر دارای اوریجین های مختلفی است که شاید بعضی از آن ها از بعضی دیگر تاثیرگذار تر باشند. هر کدام از شما ممکن است یکی از اوریجین های ذکر شده را بپذیرید. با این وجود برای شناخت زوایای جدیدی از شخصیتِ این شاهزادهی جرم و جنایت، نیاز است که تمام احتمالات موجود در مورد اوریجین او را بدانید.
۱۰ – او فقط خسته شده بود
هیچ چیز خسته کنندهای در جوکر وجود ندارد. چه شخصیت دیوانهاش، چه خنده های جنون آمیزش و چه موهای سبز نامتعارفش. شاهزادهی جنایت سال هاست که در ذهن خوانندگان باقی مانده و طرفدارانی را برای خود جمع کرده است. هر چند که سال ها پیش یکی از بدترین داستان ها در مورد خاستگاه او نوشته شد. چرا که نشان داد، خستگی عامل به وجود آمدن این خبیث بی نظیر است.
او یک سارق به اسم جک بود که سرقت از بانک برایش خسته کننده شده بود. در نتیجه سعی می کند با ترتیب دادنِ یک سری سرقت های زنجیرهای و بزرگ، بتمن را مورد چالش قرار دهد و او را عصبانی کند. در یکی از سرقت ها، بتمن صورت او را با بترنگ زخمی می کند. جوکر به درون یک منبع اسید سقوط می کند. پس از بیرون آمدن، صورت سفید و رنگ پریده اش با لب های خندان و قرمز، او را به یک موجود بسیار وحشتناک تبدیل کرده بود.
دلیل رتبه بندی: هر چند عامل خستگی در پیدایش دیوانگی ممکن است کمی جالب به نظر برسد؛ اما این باور که جوکر خسته شده بود کمی غیر منطقی است. او همیشه می تواند راهی برای جلوگیری از یکنواختی پیدا کند و وجود این توانایی در او حتی قبل از تبدیل شدنش به جوکر، باورپذیر تر می باشد.
۹ – وجود سه جوکر!
هنوز اطلاعات زیادی در مورد این فرضیه موجود نیست؛ اما در کمیک جهان دی سی تولدی دوباره گفته شد که تنها یک جوکر وجود ندارد بلکه سه جوکر وجود دارد واین سه نفر با ایجاد ویرانی در سطح شهر، گاتهام را به زانو در آوردهاند.
البته این موضوع در آینده بیشتر توضیح داده خواهد شد. به گفتهی اسکات اسنایدر: «جف [جانز] خیلی خوب ما رو در جریان برنامهای که برای داستان مورد انتظار سه جوکر داره، قرار داده و فضا رو برای ما و داستانی که می خواستیم شرح بدیم (یعنی رویداد متال)، باز گذاشت.
البته برای شفاف سازی باید بگم که این داستان (متال) به معمای ایجاد شده در مورد وجود سه جوکر جواب نمیده. چونکه این داستان متعلق به جف جانز ــه–اون براش برنامه های بزرگی داره–اما چیزی که در واقع این داستان (متال) قراره نشون بده اینه که جوکر مثل داستان هایی که من برای بتمن نوشتم همیشه به عنوان یه راوی کتاب ها حضور داره و به طریقی به بتمن گوشزد می کنه که “این کارت درسته” یا “این کارت غلطه” یا “این اتفاقیه که باید بیفته” و یا اینکه “این خود واقعی توئـه.”»
این نکته را هم اضافه کنم، چند ماه پیش اعلام شد که جیسون فابوک در حال طراحی این کمیک است.
دلیل رتبه بندی: دلیل اختصاص این رتبه پایین برای این اوریجین، این است که هنوز جوابی به آن داده نشده است. هر چند انتظار می رود که این داستان، بعداً رتبهی بهتری را به خود اختصاص دهد.
۸ – آواز عاشقانه برای هارلی کویین
جوکر به ندرت با دیگران شریک می شود. او ترجیح می دهد که از دیگران فاصله بگیرد و آن ها را وادار به انجام کارهایش بکند. ظاهراً تنها کسی که اندکی برای او اهمیت دارد، هارلی کویین است که اولین حضور سینماییاش را در فیلم ضعیف جوخهی خودکشی دیدیم.
هر چند این فیلم وارد جزییات اوریجین جوکر نمی شود اما در دنیای کمیک، جوکر در تلاشی برای به دست آوردن عشقِ هارلی و تحت تاثیر قرار دادن او، یک داستانِ نسبتاً عجیبی را برایش تعریف می کند. او در تیمارستان آرکام به هارلی می گوید که رفتن به سیرک با پدرش، برایش بسیار لذت بخش بود و هنگام پایین افتادن شلوار دلقک ها، از خنده روده بر میشد. هر چند، یک روز وقتی شلوار پدرش از پایش افتاد، جوکر جوان به شدت مورد ضرب و شتم توسط پدرش قرار گرفت که منجر به شکستن دماغش شد و در نهایت راه جوکر برای یه زندگی پر از هرج و مرج و خشونت را هموار کرد.
دلیل رتبه بندی: دلیل اینکه این داستان این رتبه نه چندان جالب رو کسب کرد این بود که یک مقدار غیر قابل باور و مسخره است. بدون شک با تعریف کردن این داستان به شخص مورد علاقه تان، تاثیری که بر هارلی داشت را نخواهید دید.
۷ – او از اول یک شرور بود
یک باور عموم بر این است که افراد شرور، بد ذات زاده شدهاند. در تعداد متعددی از ماجراجویی های جوکر نشان داده شد که شاهزادهی جنایت، به دلیل پرورش تمایلات شیطانی در اوایل زندگی خود، به یک خبیث (Villain) تبدیل شده است.
باز هم پدرش نقش مهمی در این کار دارد. او سال ها به جوکر و مادرش زور می گفت و آنها را مجبور به خندیدن می کرد. پدر جوکر با این سو استفادهی روانی، تاثیر مخربِ شدیدی بروی جوکر گذاشت. این جوکر جوان، حیوانات را شکنجه می داد و می کشت، هم چنین با بقایای بدن آن ها آثار هنری نامأنوسی خلق می کرد. این امر نشان می دهد که جوکر تحت تاثیر رفتار بدِ پدرش به تباهی کشیده شد و در نهایت تبدیل به خبیثی که امروز می شناسیم شد.
دلیل رتبه بندی: جوکر یک خبیث خاص است. خباثت شدید او لایق اوریجین بهتریست. هر چند، زورگوییِ پدر می تواند راه را برای خبیث شدن هموار کند اما برای شروری تا این حد ترسناک کافی نیست. با این وجود، این داستان می تواند توضیحی برای وجه جامعه گریزِ شخصیت جوکر باشد.
۶ – خالهاش (یا عمهاش) در خباثت او نقش داشته است
بیایید رو راست باشیم. با وجود اینکه چیزی در مورد گذشتهی جوکر نمیدانیم، اما حتماً اتفاقی جنون آمیز در گذشتهی جوکر رخ داده که باعث شده او این رفتار را پیش بگیرد و مردم گاتهام را با ذات خبیث و شرورانهی خود بترساند. به نظر نمی رسد که دیوانهای مانند جوکر، کودکی خود را در آغوش محبت والدین و یا همراه با دوستان خوب گذرانده باشد.
در داستان Time To Monkey Shine، جوکر قصهای ناخوشایند در مورد خالهاش، Eunice تعریف می کند. طبق داستانی که جوکر تعریف کرد، او در گذشته با خالهاش زندگی می کرد. خالهاش مرتب او را کتک میزد و به او گرسنگی میداد، و بالاخره یک روز که کاملاً عقل از سرش پریده بود، جوکر را با سفید کننده شست. این داستان، علاوه بر ریشهی تمایلات روانپریشانهی جوکر، دلیل سفید بودن پوست او را نیز توضیح می دهد.
دلیل رتبه بندی: در مجموع، این داستان سفید شدن پوست، جالب است و می تواند منشا ظاهر جوکر و تشنگی او برای خباثت را توضیح دهد. اما به هر حال این داستان نمی تواند دلیل حیله گری شدید او را توجیه کند. این داستان، یک جوکر درمانده و ضعیف را نشان داد؛ ویژگیای که در آیندهی جوکر دیده نمی شود.
۵ – دسته ردهود
به نظر میرسد که دو چیز در اوریجین جوکر همواره ثابت است؛ اول اینکه ظاهر خاص او به دلیل افتادن در مواد شیمیایی است. و دوم اینکه او تنها یک عضو معمولی در دستهی ردهود نبود، بلکه رهبر آن بود. (هر چند در کمیک جوک کشنده این موضوع صحت ندارد.)
با وجود تفاوت در جزئیات این داستان، به نظر میرسد که جوکر، رئیس این سازمان بود و جرائم این سازمان را برنامه ریزی می کرد. بتمن، او را هنگامی که یک کلاه خود قرمز بر سر داشت، تعقیب کرد. جوکر تعادلش را از دست داد و به درون یک منبعی از مواد شیمیایی سقوط کرد. با این که گمان می رفت او در این حادثه مرده است اما پس از بیرون آمدن، با ظاهری بدشکل و میلی شدیدتر به جنایت، فعالیت های خود را ادامه داد.
دلیل رتبه بندی: داستان ردهود بسیار خلاقانه است و یک دلیل منطقی برای ظاهر جوکر ارائه می دهد. اما دلیل اختصاص این رتبه آن است که در سالیان بعد داستان های بهتر و جسورانه تری برای جوکر نوشته شد.
۴ – او همانند یک اهریمن، مدام در گاتهام ظاهر می شود
درد برای جوکر بی معنی است و او به آن توجهی ندارد. او در حالی که کتک می خورد، به صورت دشمنانش می خندد و از ضربه های پی در پی بتمن جان سالم به در می برد. آتش، حوادث و موارد دیگر هرگز موفق نشدند جان او را در این سال ها بگیرند. در یکی از داستانک های آرک Endgame، دلیل زنده ماندن او به این شکل توجیه شد که جوکر یک شیطان نامیرا به نام مرد رنگ پریدهی گاتهام (The Pale Man) است.
گفته می شود که عمرِ مرد رنگ پریده حتی از شهر گاتهام بیشتر است و او بخش اعظمی از عمرش را صرف شکنجه و تحمیل حکومت شیطانیاش بر مردم شهر کرده است. در همان داستانکِ آرک Endgame گفته شد که او در ابتدا یک انسان معمولی بود که پس از تماس با داینیزیوم موجود در گودال لازاروس (همان گودالی که راس الغول برای جوان شدن از آن استفاده می کند) به یکی از چندش آور ترین افراد گاتهام تبدیل شد.
دلیل رتبه بندی: اگر جوکر از این داستان تنها برای مخدوش کردن ذهن بتمن استفاده می کرد، می توانست رتبهی بهتری را به خود اختصاص دهد. به هر حال، این ایده که شاهزاده جرم و جنایت کمی فراتر از یک انسان معمولی باشد، جالب به نظر می رسد.
۳ – تمام کار های او نقش و ظاهری سازیست
حتی اگر از آن دسته افرادی باشید که با انسان های خبیث همدردی می کنید، باز هم نمی توانید منکر این شوید که جوکر، یک دیوانهی بی مغز است. در تمام مدتی که او در بیمارستان آرکام زندانی بوده، نشان داده است که حتی اگر همه چیز بر ضد خواسته های او باشند، همچنان قادر است راهی برای ایجاد آشوب پیدا کند؛ اما شاید او در حال فریب دادن ماست و زیر آن چهرهی رنگ پریده و لبخندِ وحشتناک یک انسان کاملاً عاقل پنهان شده است.
این ایده ایست که الکس راس و پائول دینی در سال ۱۹۹۶ برای داستان خود انتخاب کردند. در این داستان، جوکر برای انجام جنایات کوچک خود، هویت ردهود را درست کرد اما هنگامی که بتمن و پلیس گاتهام به دستگیری او نزدیک شده بودند، او برای فرار از مجازات مرگ، هویت خود را تغییر داد. (در آن زمان هنوز حکم اعدام توسط ایالات آمریکا لغو نشده بود) او در این کار موفق شد، چرا که هرگز به سزای اعمال زشت و پلیدش نرسید.
دلیل رتبه بندی: این اوریجین، پیچش داستانی بسیار جالبی دارد اما بعضی معتقدند که این فرضیه از جذابیت کاراکتر جوکر می کاهد. به هر حال، این ایده بسیار بکر است و این حقیقت که جنایتکار های زیادی به این روش روی آوردهاند، آن را به مراتب تاثیرگذار تر و باورپذیر تر نشان می دهد. هم چنین حیله گری و هوش بالا را به دیگر لایه های شخصیت پردازی جوکر می افزاید.
۲ – جوکر قبل از وقوع تراژدی یک کمدین متاهل بود
یکی از چیز هایی که جوکر بسیار به آن افتخار می کند، حس شوخ طبعی اوست. او مردی است که با لب های قرمزِ خندان و کشیده بیننده را می ترساند و با این وجود، گفتارش سرشار از شوخ طبعی و بذله گویی است. یکی از اوریجین های احتمالی جوکر این است که او قبل از روی آوردن به جنایت، یک کمدین ناموفق بوده است.
در داستان تحسین شدهی جوک کشنده نوشتهی آلن مور، دیدیم که جوکر بعد از کار کردن در یک کارخانهی شیمیایی تصمیم می گیرد که یک کمدین شود اما در این کار موفق نمی شود. از این رو به منظور تامین خانوادهاش، توسط دستهی ردهود اجیر می شود تا از محل کار سابقش سرقت کند؛ اما یک حادثهی اتفاقی در روز سرقت جان همسرش را می گیرد و در شب سرقت نیز به شکل غم انگیزی به درون یک منبع مواد شیمیایی سقوط می کند و با چهرهای بدشکل و از ریخت افتاده از آن بیرون می آید. این حادثه باعث خلق یکی از معروف ترین جملات جوکر شد که می گوید: تنها چیزی که [برای دیوونگی] لازمه “یه روز بد”ئـه (All it takes is one bad day).
دلیل رتبه بندی: داستانی فوق العاده که چیز های زیادی را به شخصیت جوکر اضافه کرد. این حقیقت که او یک همسر داشت، حس همدردی مخاطبان را بر می انگیزد و دانستن اینکه او در گذشته یک فرد عادی و عضو سالم جامعه بوده، بسیار جالب و هیجان انگیز است. اشاره به داستان ردهود و خراب شدن ظاهرش توسط مواد شیمیایی نیز رضایت خوانندگان را به همراه داشت. این داستان به راحتی می توانست رتبهی اول را به خود اختصاص دهد. (و برای عدهی بسیاری هم حکم رتبه اول را دارد.)
۱ – جوکر در واقع همان آلفرد بود
تنها تصور کنید که جوکر یکی از نزدیکان بتمن است. کسی که شاهد رشد بتمن از یک خوش گذران به یک قهرمان بوده است. با مرگ و نبود والدینش، این خائن کسی به جز آلفرد پنی ورث، خدمتکار بتمن نمی تواند باشد. در داستانِ چه بر سر شوالیه شنل پوش آمد (Whatever Happened to The Caped Crusader) دیدیم که آلفرد با آرایش صورت و موهایش خود را به شکل جوکر درآورد تا بروس وین سردرگم و بی هدف را از سقوط نجات دهد.
در این داستان، بتمن در تلاش است که تبدیل به یک یاغی (Vigilante) شود و آلفرد با پرداخت پول به همکارانش برای بازی در نقش افراد خبیث، این موقعیت را برای او فراهم می کند. او سپس تصمیم می گیرد با تبدیل کردن خود به جوکر، یک دشمن بزرگ برای بتمن خلق کند. کل این داستان از دید بروس وین مرده در جهانی پس از مرگ مشاهده می شود. بتمن با وجود تمامی شواهد روبرویش، باز هم این داستان را غیر واقعی و دروغ می داند و هرگز نمی پذیرد که جوکر همان آلفرد باشد.
دلیل رتبه بندی: این داستان به خاطر خلاقیت و نوآوری خالص و پیچش داستانی فوق العادهاش لیاقت رتبهی یک را دارد. تنها فکر اینکه ممکن است جوکر همان آلفرد باشد همه را شوکه خواهد کرد و مسلماً، این بزرگ ترین خیانتیست که یک دوست و یک پدر می تواند در حق فرزندش انجام دهد.