نقد فیلم بتمن – The Batman

تاریخ سینما همیشه مملو از عجایب و فراز و نشیب‌ها بوده است، فراز و نشیب‌هایی که در گذر سال‌ها بیش از هر چیز دیگری به چشم می‌آیند و می‌توان به وضوح تغییر معیارهای موفقیت و ژانرهای موفق در بازه‌های زمانی مختلف را دید؛ موضوعی که سینمای امروز نیز از آن مستثنا نیست و شاید بتوان دهه‌ی اخیر سینما را دهه‌ی سلطنت بلاک‌باسترهای ابرقهرمانی دانست. همان آثار آشنا و گاهاً نه‌چندان محبوب در میان اهالی سینما که با چاشنی تبلیغات و شاید استفاده از کلیشه‌های محبوب توانسته‌اند قله‌های موفقیت را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارند.

فیلم The Batman ساخته‌ی کارگردان محبوب و نام‌آشنای این سال‌های هالیوود، «مت ریوز»، جدیدترین محصول کمپانی وارنر در این زیرژانر است که بر اساس شخصیتی با همین نام در کمیک‌های انتشارات دی‌سی ساخته شده است. با ما در ادامه‌ی این مطلب و بررسی این فیلم همراه باشید.

اگر نگوییم نام‌آشناترین، «بتمن» قطعاً یکی از نام‌آشناترین ابرقهرمانانی‌ست که طی چند دهه‌ی اخیر با اقتباس‌های گوناگونِ خود به ماجراجویی بر روی پرده‌ی نقره‌ای پرداخته است. در میان این اقتباس‌ها، دوگانه‌ی «تیم برتون» و سه‌گانه‌ی «کریستوفر نولان» توانستند به موفقیت‌های بی‌نظیری در زمان خود دست یابند و خاطراتی فراموش‌نشدنی برای طرفداران این شخصیت خلق کنند. به همین دلیل، زمانی که کمپانی وارنر اعلام کرد قصد دارد برای سومین بار در دو دهه‌ی اخیر اقتباسی از این شخصیت با بازیگرانی جدید بسازد، دو دستگی‌ها نسبت به این تصمیم زیاد بود. در یک‌ سو افرادی وجود داشتند که موافق ریبوت شدن این شخصیت و ساخت یک فیلم مستقل از آن بودند و در سمت دیگر، عده‌ای که معتقد بودند موفقیت فیلم‌های قبلی قابل تکرار نخواهد بود.

اما طولی نکشید که با انتخاب مت ریوز به عنوان کارگردانِ این اقتباس جدید، دیدگاه‌ها نسبت به این پروژه مقداری متحول شد. ریوز کارگردانی بود که پیش از این، با سه‌گانه‌ی Planet of the Apes مهارت و سبک خاص خود را به همه ثابت کرده و علاقه‌اش به ساختن فیلم‌هایی با فضای تاریک و رازآلود او را به انتخابی عالی برای ساخت یک اقتباس از بتمن تبدیل می‌کرد. در نهایت نیز، این مت ریوز بود که از چالش‌های پیش‌ِ رو با موفقیت گذر کرد و توانست فیلمی جذاب را تحویل مخاطبین شخصیت بتمن بدهد.

فیلم The Batman از همان ابتدا شروع به سنت‌شکنی می‌کند، جایی که داستانِ «بروس وین» نه با صحنه‌ی تکراری تیر خوردن «مارتا» و «توماس وین»، بلکه با بتمنی آغاز می‌شود که اکنون دو سال است فعالیت ابرقهرمانی خود را شروع کرده و در مقابل جرم و جنایتِ گسترده‌ی شهر گاتهام ایستاده است. در نگاه اول، شاید بارزترین نکته، موفقیت مت ریوز در فضاسازی شهر گاتهام باشد. شهری که در منجلاب فساد دست‌وپا می‌زند و گوشه‌به‌گوشه‌ی آن جای تبهکارانی‌‌ است که از تاریکی شب برای جنایت‌های خود بهره می‌جویند، فضایی که آکنده از ترس و ناامنی‌ست، عواطفی که انباشته شدن آن‌ها در نهایت منجر به حس انتقام می‌شوند؛ حسی که بیش از همه در بتمنِ «رابرت پتینسون» تبلور یافته و او را به نمادی برای انتقام در میان ساکنین گاتهام تبدیل کرده است.

مت ریوز برای این فیلم تصمیم به استفاده از روایت محدود گرفته است، به این معنا که در سرتاسر فیلم، به‌‌جز صحنه‌های مربوط به «ریدلر»، تقریباً صحنه‌ای وجود ندارد که بتمن یا بروس وین در آن حضور نداشته باشد، همین موضوع در کنار رمز و رازهایی که حول محور ریدلر و اعمال او شکل می‌گیرند جذابیتی غیرقابل انکار برای مخاطب به‌وجود می‌آورند و می‌توانند علی‌رغم صحنه‌های اکشنِ کم، به نسبت مدت زمان سه ساعته‌ی فیلم او را با خود همراه کند. علاوه بر این، همراه بودن دوربین با بتمن در اغلب سکانس‌ها و دیدن صحنه‌ها و وقایع از لنز او به تثبیت فضای فیلم نیز کمک شایانی می‌کند و اجازه می‌دهد محیط، رویدادها و شخصیت‌ها همه با نگاه بتمن همراه شوند، فراز و نشیب‌های او را به نمایش بکشند و در نهایت، قهرمانی با شخصیت بسیار ملموس‌تر نسبت به آنچه در اغلب فیلم‌های ابرقهرمانی می‌بینیم خلق می‌شود. می‌دانیم که چقدر این روایت محدود به داستانِ بتمن و شخصیت او سود می‌رساند، اما دیدن یک سیر از وقایع متوالی از دیدگاه یک شخصیت موجب به حاشیه رفتن شخصیت‌های جانبی فیلم نیز می‌شود و با وجود پتانسیل خوبی که این شخصیت‌ها از خود نشان می‌دهند، داستانکی به آن‌ها تعلق نمی‌یابد و تعاملات آن‌ها با بتمن و بروس وین، خارج از جنبه‌ی داستانی چندان ملموس نیست و در برخی موارد، مانند رابطه احساسی‌ای که میان بتمن و کت‌ومن شکل می‌گیرد، به نظر عجله‌ای می‌آیند.

از بتمن که بگذریم، بارزترین نقطه‌ی درخشان فیلم قطعاً شخصیت ریدلر با بازی خوب «پائول دینو» می‌باشد. ریدلر همان شخصیتی است که بار جنبه‌ی معمایی فیلم را به دوش می‌کشد و در ساختن آن کاملاً موفق عمل می‌کند. در واقع، شروع فیلم با اعمال ریدلر است، جایی که او دست به قتل شهردارِ شهر گاتهام با روش‌های خاص خود می‌زند؛ قتلی که تنها آغازی برای قتل‌های بعدی اوست. در دیدگاه عامه‌ی مردم، پلیس و مقامات گاتهام قصد دارند این قتل‌ها را بی‌رحمانه و بی‌هدف نشان دهند، در حالی که برای بتمن و کسانی که به دنبال یافتن ریدلر هستند، انگیزه‌ی واقعی او و ارتباط این قتل‌ها به یکدیگر به‌صورت معمایی هیجان‌انگیز درمی‌آیند. معمایی که سیر وقایع آن باعث تقابل ریدلر و بتمن می‌شود و زمینه را برای درک بروس وین از اینکه بتمن در واقعیت چه معنایی برای شهر گاتهام دارد، فراهم می‌کند. الهامات مت ریوز از سبک معماگونه‌ی فیلم‌های «دیوید فینچر» در ساخت سکانس‌های مربوط به ریدلر موضوعی است که از دید هواداران سینما پوشیده نمی‌ماند و حتی در برخی از صحنه‌ها -مانند صفحه‌ی کدی که ریدلر برای بتمن به‌جا می‌گذارد- ادای احترامی به فیلم زودیاک (Zodiac) را می‌توان دید. هرچند، در پایان مت ریوز راه خود را پیش گرفته و نشان می‌دهد دید او مستقل از چیزی‌ست که فینچر نسبت به داستان‌هایش دارد.

ایده‌‌ها روی کاغذ می‌توانند فوق‌العاده باشند، اما در سینما این اجرا و به تصویر کشیدن ایده‌هاست که به آثار اعتبار می‌بخشد. همین موضوع را می‌توان بزرگ‌ترین ضعفِ فیلم The Batman دانست. همانطور که پیش‌تر اشاره شد، داستان فیلم حول محور بتمن و بروس وین می‌چرخد، در بسیاری از سکانس‌ها دوربین همراه اوست و روایت این داستان محدود به دیدگاه همین شخصیت است، تعاملات بروس وین و بتمن با افراد در فیلم کاملاً محدود و کمتر از آن چیزی هستند که بتوان به کمک آن‌ها به درک شخصیت‌های کمکی رسید و این بهایی است که مت ریوز برای جذابیت و کشش حاصل از این راوی محدود پرداخت می‌کند. صد البته با توجه به سبک فیلم، نتیجه‌ی نهایی و توجه به این نکته که این فیلم تنها آغازی برای فیلم‌های بعدیست، چنین انتخابی یک انتخاب هوشمندانه است؛ پس مشکل کجاست؟ مشکل انتهای داستان است، جایی که مت ریوز به سمت تعامل و ارتباط بتمن با اجتماع می‌رود. موضوعی که در فرم فیلم گنجانده نشده و با توجه به شرایط بتمن، نتیجه‌ای خام و نابه‌جا را به مخاطب تحویل می‌دهد.

در حقیقت، شاید بتوان از جهت داستانی و با تفاسیرِ اضافه این موضوع که چرا در انتها بتمن به یک قهرمان و نمادی از امید تبدیل می‌شود را توجیه کرد، اما نوع به تصویر کشیدن صحنه‌های پایانی وصله‌ای ناجور برای اثری‌ست که سعی در نزدیک‌تر کردن شخصیت اصلی به احساسات مخاطب عام دارد، جایی که دوربینِ همیشه همراه از بتمن جدا شده و از زاویه‌ی یک قهرمان و رهبر به او می‌نگرد و مونولوگ‌هایی که قرار بود شرح وقایع روزانه‌ی یک قهرمان تازه‌کار باشند -که هنوز راه درازی برای طی کردن دارد- تبدیل به شعارهایی می‌شوند که به دنبال رساندن یک پیام اخلاقی در جایگاهی‌اند که وجود ندارد. شاید می‌شد که این تصویرسازی و رهبری را در شخصیت‌پردازی بتمنِ کریستین بیل و فیلم‌های نولان گنجاند، اما در اینجا و برای فیلمی که تنها آغاز یک ماجراجویی طولانی‌ست و صد البته، برای بتمنی که در طول همین فیلم جایگاه خود را درک می‌کند، این حرکت تنها باری اضافی و شعاری‌ست که تفسیری ندارد.

اما بیایید برای لحظه‌ای بی‌خیال نکات مثبت و منفی فیلم شویم و به موسیقی‌های متن آن فکر کنیم، جایی که «مایکل جاکینو» به معنای واقعی کلمه شاهکار کرده است! ساندترک‌ها، ضرب‌آهنگ آن‌ها و سبکشان کاملاً مطابق با فیلم و فضای آن است و از صحنه‌های احساسی گرفته تا صحنه‌های اکشن، آن چیزی که باید را به مخاطب القا می‌کنند. در سمت دیگر نیز، فیلمبرداری و جلوه‌های بصری قرار دارند که از چالش پیش‌رویشان برای خلق صحنه‌های اکشن هیجان‌انگیز و چشم‌نواز برای ابرقهرمانی که قدرت‌های فرابشری ندارد، سربلند بیرون می‌آیند و علی‌رغم صحنه‌های اکشن محدودِ فیلم (نسبت به مدت زمان آن) این صحنه‌ها قابلیت ماندگار شدن در ذهن هر مخاطبی که به تماشای فیلم بنشیند را دارند.

باید بگوییم فیلم ‌The Batman با سبک روایی خاص، یک شرور عالی و تمام نکات مثبت و منفی‌اش موفق می‌شود به آن چیزی بدل گردد که شخصیت بتمن در این دوره به آن نیاز دارد تا در آینده مسیر برای گسترش این دنیا و فیلم‌های بعدی هموار شود. این اثر فیلمی سرگرم‌کننده و خوش‌ساخت است که قادر می‌باشد خوش‌بینی و از آن مهم‌تر، امیدواری را برای هر هواداری که به تماشای آن بنشیند به ارمغان بیاورد.

۷.۲
سرگرم‌کننده، هوشمندانه و متفاوت

The Batman

  • شایان محمودی ۷.۲
11 دیدگاه
Inline Feedbacks
View all comments