نقد فیلم سوپرمن ۱۹۷۸ – Superman I

بدون شک می توان سوپرمن را از معروف ترین ابرقهرمانان دنیای کمیک بوک بر شمرد. این شخصیت شناخته شده و نمادین، در سال ۱۹۷۸، اولین حضور «موفق» خود را در سینما تجربه کرد و با استقبال کم نظیری روبه‌رو شد. سوپرمن، فیلمی بود که با الهام گرفتن از الگوهای داستانی و فرمی رایج دوران کلاسیک سینما، و همچنین آمیخته‌ای از برخی ویژگی های نوظهور دوران ساختش، موفق شد تا نام خود را به عنوان منبع الهامی برای فیلم های ابرقهرمانی و حتی صنعت کمیک ثبت کند. سوپرمن ثابت کرد که آثار کمیکی/ابرقهرمانی نیز می توانند تا حدودی همراه با ارزش های زیبایی شناسانه و عناصر الهام بخش ظاهر شوند و به تماشاگران دستاوردی معنوی و معرفت بخش را اهدا کنند. اما این فیلم از نظر محتوایی و فرمی تا چه اندازه قابل دفاع است؟ با نقد و بررسی این اثر ماندگار و مهم، همراه ما باشید.

در اواخر دهه هفتاد میلادی، زمانی که فیلم های بلندِ داستان‌محور مدرن روی کار آمدند، بیشتر تا حدودی در پی رقابت با آثار کلاسیکِ آن دوره بودند و این امر یکی از مهم ترین دوره های تحول را در هالیوود رقم زد. در این دوره، برخی از الگو های روایی رایج تغییر کردند و مخاطبان شاهد تنوع و گستردگی بیشتری در آثار سینمایی هالیوود بودند که سبب به وجود آمدن ژانر های گوناگون شد. در سال ۱۹۷۸، فیلمی با بودجه‌ی عظیم آن دوره اکران شد که در واقع اقتباسی برگرفته از معروف ترین قهرمان کمیک بوکی بود و موفق به ایجاد زیر-ژانری به نام آثار ابرقهرمانی شد؛ به لطف فیلم سوپرمن، راه برای بسیاری از فیلم های ابرقهرمانی باز شد و این نوع فیلم ها توانستند با حمایت کمپانی های فیلمسازی، به محصولات تولید انبوه صنعت هالیوود بدل گردند. سوپرمن شاید فیلمی مهم در تاریخ سینما محسوب نشود، اما قطعاً یکی از فیلم های سرنوشت ساز در تقدیر ابرکمپانی های فیلمسازی است و چه بسا می توان آن را «مهم ترین فیلم ابرقهرمانی تاریخ» نامید.

از همان ابتدا که فیلم آغاز می شود، مخاطب نظاره‌گر کودکی است که برای چند لحظه نقش راوی را ایفا می کند و با خواندن یک شماره‌ی خیالی از سری کمیک های اکشن، علاوه بر ادای احترام به کمیک بوک های سوپرمن، سعی در معرفی شهر متروپلیس و روزنامه دیلی پلنت دارد. سپس با اشاره‌ای کوچک به نوع روایتگری فیلم، بطور غیر مستقیم، به بیننده خاطر نشان می شود که این فیلم، وفادار به منبع مربوطه است و تغییری اساسی در آن رخ نمی دهد. بعد از تیتراژ و پخش موسیقی متن عالی ساخته شده توسط جان ویلیامز، سیاره کریپتون و تنش های مربوط به محاکمه‌ی ژنرال زاد نشان داده می شود و سپس با نابودی سیاره کریپتون، کال-الِ نوزاد، به لطف والدینش، درون سفینه‌ای به سوی سیاره زمین حرکت می کند. در پی سقوط سفینه، زن و شوهری که آرزوی بچه‌دار شدن داشتند، به صورت اتفاقی، او را پیدا می کنند و تصمیم می گیرند که سرپرستی وی را بر عهده بگیرند. بعدها این نوزاد، تبدیل به ابرقهرمانی مهربان و ناجی مردم می شود: سوپرمن، نماد امید برای مردم آمریکا.

کال-ال که نام او در زمین کلارک کنت (با بازی کریستوفر ریو) است، برای محافظت از عزیزانش و جلوگیری از سوءاستفاده های موجود، هویتی دوگانه دارد و بواسطه‌ی شغلش، با خبرنگاری به نام لوییز لین (با بازی مارگوت کیدر) آشنا می شود. سوپرمن با نگرش ملی گرایی خود، به دنبال مبارزه کردن برای حقیقت، عدالت و راه و روش آمریکایی است و در کنار او لوییز لین به عنوان خبرنگاری شجاع و کنجکاو حضور دارد؛ داستان، حول این رابطه می چرخد و البته در مواقعی می خواهد انتخاب هایی پیش روی سوپرمن قرار دهد تا میان جان مردم یا لوییز، یکی را برگزیند؛ هر چند در این زمینه موفقیت خاصی کسب نمی کند.

آن چیز که فیلم سوپرمن را به اثری ویژه تبدیل می کند، شخصیت پردازی های قوی و ایجاد تعامل های شگفت انگیز بین کاراکتر هایش است و با اطمینان می توان گفت که شخصیت سوپرمن، در این امر، حتی از منبع خود سبقت گرفته است؛ بطوری که در طول فیلم، مخاطب به خوبی با او ارتباط برقرار می کند. عواملی نظیر رابطه‌ی او با لوییز لین، نحوه‌ی برخوردش با مردم و حتی خلافکار ها، همچنین نگرش های او از جمله ملی گرایی، تعریف مناسبی را از شخصیت سوپرمن ارائه می کنند؛ سوپرمن معرف ارزش هایی نظیر وفاداری، راستگویی و تلاش برای نجات دیگران است. خوشبختانه شخصیت پردازی درست کاراکتر ها فقط به سوپرمن محدود نمی شود، اما بهترین دستاورد سازندگان در این زمینه، خلق این ویژگی ها برای او بوده است.

توجه: این پاراگراف برای افرادی که هنوز فیلم را مشاهده نکرده‌اند حاوی اسپویل است.

در طول فیلم مشاهده می شود که طی یک عنصر تکرار شونده در داستان، پدر واقعی سوپرمن یعنی جور-ال (با بازی مارلون براندو) چند بار به پسرش تذکر می دهد که تغییر سرنوشت انسان ها برای او ممنوع است، اما در نهایت کال-ال برای نجات لوییز لین، قوانین وضع شده را می شکند و زمان را به عقب بر می گرداند تا او را نجات دهد. دو موضوع در مورد این عمل مطرح است: نخست آنکه این کار به شخصیت پردازی سوپرمن کمک شایانی می کند، اما دیگری که به مراتب اهمیت بیشتری دارد، در بخش نویسندگی نهفته است که دارای اشکالاتی می باشد؛ در طول فیلم، حدوداً ۳ مرتبه اشاره می شود که سوپرمن نباید در سرنوشت انسان ها دست ببرد، اما مشکلی که وجود دارد این است که این عنصر تکرار شونده به هیچ عنوان آنقدر مهم قلمداد نمی شود تا بتواند به عنوان یک موتیف* قابل توجه، مورد استفاده قرار گیرد؛ خود سوپرمن به اندازه لازم به آن توجهی ندارد بنابراین در حکم یک موتیف داستانی ایده آل، در فرم فیلم، تاثیری ندارد.

نکته: موتیف یکی از مقوله های مهم در مبحث فرم شناسی است و در واقع تکرار هر نکته‌ی کلیدی، چه در متن و چه در خارج متن را شامل می شود که حاکی از اتفاقی غیرمنتظره و پر شتاب در رویداد های بعدی روایت است.*

شخصیت های محوری و فرعی، هر کدام در نوع خود، دارای جذابیت و تیپ مناسبی هستند و عناصر اخلاقی‌شان، تعاریف خوبی را از آن ها شرح می دهند. رویداد های مهم فیلم، به خوبی، آن کنش ها و واکنش های لازم با معانی مختلف را خلق می کنند؛ به عنوان مثال مرگ جاناتان کنت، با وجود اینکه زمان کافی برای پرداخت ندارد، اما تاثیرگذاری خود را حفظ کرده و به طرز رضایت بخشی روی شخصیت سوپرمن اثر گذاشته است، بطوری که کلارک کنت در طول فیلم، بار ها از خودش پرسید: «چرا من با وجود این همه قدرت، بازم نتونستم کاری انجام بدم؟» در این لحظه، برای بیننده شرح داده می شود که حتی سوپرمن هم نمی تواند جلوی اتفاقاتی از جمله مرگ طبیعی را بگیرد، ضمناً این تاثیر در ادامه تبدیل به یکی از نقاط عطف مناسب برای رشد شخصیتی این کاراکتر می شود و بعدها، تبدیل به یکی از محرک های لازم برای نجات لوییز لین می شود؛ این دقیقاً همان جایی است که موتیف مورد نظر، آنطور که باید ادا نمی شود، زیرا اصلاً در فرم فیلم و روایت آن، تاثیری ندارد تا شکسته شدنش توسط شخصیت اصلی جلب توجه کند. جدا از موضوعات یاد شده، مشکلاتی در روابط علت و معلولی وجود دارد و فیلم در برخی موارد، از توضیح اجمالی برای بیننده خودداری می کند؛ برای مثال، دلیل و چگونگی رفتن کلارک کنت به قطب شمال.

کارگردان فیلم، ریچارد دانر، از همان اکستریم کلوزآپ های به جا و شیوه‌ی درست حرکات دوربین در ابتدای فیلم، نشان می دهد که توانایی لازم را برای خلق این اثر در اختیار دارد و این موضوع را در سکانس های متعدد به خوبی اثبات می کند که در نتیجه‌ی آن، فیلم سرشار از سکانس های به یاد ماندنی می باشد. موسیقی متن سوپرمن، در میان بهترین های هم رده‌ی خود قرار می گیرد و نمی توان تاثیر آن را در هر سکانس از فیلم انکار کرد.

توجه: این پاراگراف برای افرادی که هنوز فیلم را مشاهده نکرده‌اند حاوی اسپویل است.

کادر بازیگری نیز هر کدام نقش آفرینی قابل باوری را ایفا کردند که در این میان، بدون شک بازی کریستوفر ریو در این نقش جاودانه شد و در طول این چند دهه، هنوز بازیگری به خوبی او نتوانسته است تا این حد در نقش آفرینی سوپرمن، موفق ظاهر شود. اجرای ریو در سکانسی که سوپرمن، بدن بی جان لوییز لین را در آغوش می گیرد، به قدری قابل تحسین است که می توان آن را به عنوان یکی از احساسی ترین سکانس ها در فیلم های ابرقهرمانی به شمار آورد.

کارگردانی خوب، اجرای صحیح و موسیقی به یاد ماندنی، سبب خلق سکانس های تاثیرگذار زیادی در طول فیلم شد که به بهترین شکل، ارتباط میان بیننده و فیلم را حفظ می کنند. در بخش فنی، دو نکته بسیار مورد توجه قرار می گیرد؛ یکی جلوه های ویژه، بواسطه‌ی حقه های فیلمسازی و همچنین تکنولوژی، با توجه به زمان ساخت، کم نقص است و نکته دیگری که دستاورد عظیمی برای فیلم محسوب می شود، طراحی و تدوین صدای فیلم است. همواره در فیلم، پیوستگی ویژه‌ای میان صدا با تصویر وجود دارد، ضمن اینکه موسیقی با ساختار روایی فیلم ارتباط تنگاتنگی را داراست.

سوپرمن شاید بهترین فیلم ابرقهرمانی تاریخ نباشد، اما قطعاً مهم ترین فیلم آن است. این فیلم در کنار تمام مشکلات ریز و درشتی که دارد، نظیر اختصاص ندادن زمان کافی به رویداد های مهم و از بین بردن پتانسیل ماندگاری آن ها و دیگر مشکلاتی که در نقد ذکر شد، باز هم در حال حاضر، به آسانی می تواند جزء ۵ رتبه‌ی برتر آثار ابرقهرمانی قرار بگیرد. این فیلم در عین سادگی و مفرح بودن، با شخصیت پردازی ها و بازیگری قوی، فیلمنامه‌ای با ارزش و موسیقی متن تاثیر گذارِ جان ویلیامز، توانست تا در ساخت فرهنگ و ارتباط نمادین و استعاری، با جامعه‌ی زمان خودش همراه شود و با موفقیت این کار را به انجام برساند تا برای همیشه در ذهن مخاطبانش جاودان بماند و نام خود را در شناسنامه‌ی آثار کمیک بوکی ثبت کند.

۸.۲
ماندگار و دلنشین

(Superman I (1978

  • آرش مرادی ۸.۲
25 دیدگاه
Inline Feedbacks
View all comments