دههی ۹۰ میلادی، دههای پر فراز و نشیب برای صنعت کمیک بود. دورانی که بسیاری آن را منفورترین و جنجالیترین دورهی این صنعت میدانند. این دوره با لباسهای نامتعارفِ بدننما، طراحیهای مبالغهآمیز و خشن، و تعداد بالای کراساورهایش شناخته میشود و بیجا نیست اگر بگوییم که نشریههای مختلف از هر ترفند یا حاشیهای برای جذب مخاطب استفاده میکردند. از مرگ سوپرمن گرفته است تا جایگزینی اسپایدرمن با کلونهای مشابهاش و هزار نوع بلای دیگر که بر سر شخصیتهای محبوبمان آمد.
پانیشر نیز از این مباحث استثنا نبود و گرفتار تصمیمات غلط انتشارات مارول شد. کاراکتری که با دیگر شخصیتهای این انتشارات تفاوتی عظیم دارد؛ او قهرمان نیست! بلکه یک ضدقهرمان محسوب میشود و داستانهایش با تم ابرقهرمانی و ماورایی جور در نمیآیند. و این همان چیزی بود که بهنظر میآمد مارول فراموش کرده است، یا لااقل به آن اهمیتی نمیدهد. اما قرار نبود همهچیز همانگونه که بوده است، باقی بماند. در ادامه به سیر تحول شخصیت پانیشر در دوران مدرن، و به اوج رسیدن او با زیرمجموعهی Marvel Knights خواهیم پرداخت.
فرانک کسل یا همان پانیشر (Punisher)، از ابتدای خلق شدنش به دست جری کانوی و جان رومیتا سینیور در اوایل دههی ۷۰، تا انتشار اولین سری اختصاصیاش در سال ۱۹۸۷، و یا حتی در همان دههی پرطلاتم ۹۰، شخصیت بهشدت محبوبی بود. او هر ماه در چندین کمیک متفاوت حضور پیدا میکرد، به طوری که بین سالهای ۱۹۹۲ و ۱۹۹۵ این کاراکتر سه عنوان اختصاصی داشت که عبارتاند از: Punisher: Punisher و Punisher: War Journal و Punisher: War Zone و البته چند سریِ کوتاه (Limited Series) مثل Punisher: Armory، که در ۱۰ قسمت منتشر شد و فرانک کسل در هر قسمت به معرفی یکی از اسلحههای خود در شرایط متفاوت میپرداخت. و یا عنوان Punisher 2099 به نویسندگی پت مایلز (خالق شخصیت Dredd) که در آن شخصیتی به نام جیک گالوز جایگزین فرانک کسل شده بود و داستانهایش از دیالوگها و پلاتهای کلیشهای در عذاب بودند، و حتی سری کمیکهای تک قسمتی Punisher: Back to School که اسمش گویای همه چیز است.
بهطور خلاصه، تنها با در نظر گرفتن سریهای کوتاه و کمیکهای تک قسمتی (و البته سه رمان گرافیکی)، انتشارات مارول بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۵ نزدیک به ۳۴۶ قسمت کمیک مرتبط با پانیشر منتشر کرده است. درحالی که سری The Amazing Spider-Man بین سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۹۱ توانست به چنین رقمی دست یابد.
هرچند که طولی نکشید و در سال ۱۹۹۵ انتشارات مارول تمامی عناوین مرتبط با پانیشر را کنسل کرد و دو ماه بعد او را با یک سریِ تازه بازگرداند که در آن شاهد شکار ماموران شیلد (S.H.I.E.L.D) بهدست وی بودیم. طی این کمیک، فرانک کسل به طور موقت دیوانه شده بود و باور داشت که سازمان شیلد مقصر مرگ خانوادهی وی هستند. مدتی بعد سری دیگری از پانیشر به چاپ رسید که ۱۸ قسمت دوام آورد و در آن فرانک کسل که رهبری یک تشیکلات جنایی خانوادگی را برعهده گرفته بود، با افراد ایکس (X-Men) گلاویز میشد. او حتی ظاهرش را هم تغییر داد و موهایش را دم اسبی میبست!
تا آنکه در سال ۱۹۹۸ و با نجات یافتن انتشارات مارول از ورشکستگی، سر و کلهی زیرمجموعهی Marvel Knights پیدا شد. زیر مجموعهای که در آن هنرمندان بدون نگرانی از دیگر کمیکهای انتشارات مارول و یا کراساورها و رویدادها، دست به خلق عناوینی متفاوت و آزادانه میزدند. اما پانیشر دوست داشتنیِ ما قرار نبود به این زودی نجات پیدا کند. مینیسری چهار قسمتی Punisher: Purgatory که در همین زیرمجموعه به چاپ رسید، آمده بود تا کابوس دیگری را برای هواداران پانیشر خلق کند.
به طور کلی، داستان این مینیسری چنین بود: پس از آنکه فرانک کسل به شکلی نامشخص جان خود را از دست میدهد، توسط فرشتهی نگهبانی که در نجات دادن خانوادهی او شکست خورد، دوباره به زندگی بازگردانده میشود. سپس به او قدرتهایی ماورایی اعطا میکند تا از جانب بهشت به جنگ با شیاطین برود. به طبع ظاهر او نیز تغییر کرده بود؛ تفنگهایی عجیب و چشمانی قرمز داشت و یک سیگیل (علامتی جادویی) روی پیشانیاش ظاهر شده بود. با وجود اینکه عنوان پیشِ رو به یک شکست بزرگ تبدیل شده بود، اما مارول تصمیم گرفت آن را با مینیسری Wolverine/Punusher: Revelation ادامه دهد. اما حتی حضور جهشیافتهی محبوبی چون ولورین نیز چیزی را تغییر نداد.
حالا که قاتل انتقام جوی محبوبمان اینگونه با سیری نزولی و به مرور از عرش به فرش رسیده بود، انتشارات مارول تنها دو راه داشت. یا میتوانست او را کنار بگذارد و برای همیشه در زبالهدان تاریخ مدفونش کند، و یا میتوانست شروعی دوباره را برای وی رقم بزند و او را به ریشههایش بازگرداند. باید سپاسگزار باشیم که انتشارات مارول گزینهی دوم را انتخاب کرد. و اینجا بود که فرشتگانِ نجاتِ واقعی وارد شدند. گارث انیس و استیو دیلون؛ یا به عبارتی خالقین عنوان تاثیرگذار و تحسین شدهی واعظ (Preacher) در انتشارات دی سی!
آن دو کار خود را با با داستان ۱۲ قسمتیِ خوش برگشتی، فرانک (Welcome Back, Frank) در زیرمجموعهی Marvel Knights آغاز کردند و بهجای خلق اتمسفرهای عجیب و راههای عجیبتر برای بازآفرینی پانیشر، او را به آنچه که باید باشد بازگرداندند. مردی که کشت و کشتار به بخشی از هویتش تبدیل شده بود؛ نه به این خاطر که او قهرمان و ناجیِ بیگناهان و درماندگان بود، بلکه چون تصمیم گرفته بود هر روزِ زندگیاش را طوری بگذراند که انگار در جنگی بیپایان گیر افتاده است. انیس و دیلون مجازاتگری را خلق کردند که به صحیحترین و بهترین تصویر این کاراکتر در عصر مدرن بدل گشت. بعدها انیس با عنوان Punisher MAX (که منبع الهام فیلم Punisher: War Zone و سریال Punisher ساختهی نتفلیکس میباشد) بیشتر ما را با پانیشر خود آشنا کرد؛ همان مردی که انسانیتش را کنار گذاشت تا به شخصیتی تبدیل شود که ما امروزه دوست داریم.
بدین شکل بود که یکی از پرپتانسیلترین شخصیتهای انتشارات مارول توانست از زوال خود جلوگیری کند و باری دیگر به جایگاهی که لیاقتش را دارد برسد. از آن گذشته، انیس در حال حاضر با مینیسری ۶ قسمتی Punisher: Soviet به داستانهای پانیشر بازگشته است و مینیسری Punisher: Get Fury را نیز طی سال میلادی جاری به هواداران تقدیم خواهد کرد.