اسکات اسنایدر یکی از خلاقترین نویسندگان عرصهی کمیک، در سال ۲۰۱۷ میلادی، رویدادی را تحت عنوان شبهای تاریک: متال (Dark Nights: Metal) منتشر کرد. رویدادی که از لحاظ اهمیت، با شاهکارهایی نظیر بحران بینهایت (Infinite Crisis) و بحران نهایی (Final Crisis)، برابری میکند و حتی میتواند در برخی جهات از آنها پیشی بگیرد. ایدههای جدید و جاهطلبی مثالزدنی اسکات اسنایدر و طراحیهای زیبای گرگ کاپولو، این رویداد را به یکی از بهترینهای تاریخ کمیک تبدیل کرده است و از آن بهعنوان ناجی لیگ عدالت و همچنین جهان دی سی یاد میشود.
حال در سال ۲۰۲۰ میلادی، این زوج خلاقِ محبوب و توانا دوباره نزد یکدیگر بازگشتند تا شاهکار دیگری را تحت عنوان شبهای تاریک: دث متال (Dark Nights: Death Metal) خلق کنند؛ رویدادی که برخلاف رویداد پیشینش، دارای پیشزمینههای بسیاری میباشد. اکنون اگر کسی بخواهد به سراغ این رویداد عظیم برود، باید از تمامی اتفاقات رخ داده در پیشزمینههای آن باخبر باشد تا بتواند بدون هیچگونه مشکلی از این رویداد لذت ببرد. ما قصد داریم در این مقاله، با توضیحاتی پیرامون عناوین پیش درآمدِ دث متال و ارائهی چکیدهای از اتفاقات آنها، خواندن این رویداد عظیم را برای شما آسانتر کنیم.
هشدار اسپویل: اگر قصد دارید بهطور جداگانه پیشزمینههای رویداد دث متال را بخوانید، از مطالعهی این مقاله اجتناب کنید. (البته برای سهولت و آگاهی از ترتیب خواندن پیشزمینهها، میتوانید از ترتیب عناوین ارائه شده در این مقاله بهرهمند شوید.) در غیر اینصورت، بیدغدغه از خواندن این مقاله لذت ببرید تا هر چه سریعتر در جریان اتفاقات رخ داده ماقبل رویداد دث متال قرار بگیرید.
No Justice
-
شمارههای ۱-۴ از سری محدود Justice League: No Justice
این مینیسری ۴ قسمتی، پایه و اساس سری لیگ عدالت اسنایدر محسوب میشود. «لیگ عدالت: فقدان عدالت»، دقیقاً در راستای رویداد متال و سوراخ شدن دیوار منبع (Source Wall) توسط اعضای لیگ، رخ میدهد و با حملهی «برینیاک»، داستان خود را آغاز میکند. حملهای گسترده که تمام گروههای ابرقهرمانی اعم از لیگ عدالت، تایتانها، تایتانهای نوجوان و جوخه انتحار را دربرمیگیرد و حتی برخی شرورها مانند لکس لوثر، سینسترو و استارو را نیز مورد هدف قرار میدهد.
برینیاک مهمترین اعضای این گروهها را گلچین میکند و به سفینهی خود میبرد تا در مورد خطر کیهانی جدیدی به آنها هشدار دهد: یعنی «تایتانهای امگا»؛ چهار موجود باستانی با قدرتی غیرقابل تصور که هر کدام از آنها نماد یکی از ۴ عنصر لازم برای حیات هوشمند میباشند: «آنتروپی (بینظمی)، دانش، راز و شگفتی». هر کدام از این تایتانهای باستانی، باور داشتند که هستهی قدرتشان نسبت به دیگری برتر است؛ به همین دلیل، بذرهایی از ۴ نوع خودشان را در سراسر کیهان کاشتند و خاطرنشان کردند که بعد از هزاران سال، به سراغ تمدنهای ایجاد شده خواهند رفت تا میزان انرژی هر کدام از بذرهایشان را بسنجند. آن تایتانی که بذر مرتبط با هستهاش در آن تمدن قویتر بود، بهعنوان جایزه میتواند انرژی آن تمدن را جذب کرده و آن را نابود سازد. آنها به مدت هزاران سال، در خواب بودند و هیچگونه فعالیتی نداشتند ولی با شکستن دیوار منبع، فعالیت خود را از سر گرفتند و حال به سراغ سیارهی زادگاه برینیاک موسوم به کلو (Colu) رفتهاند تا انرژی آن را جذب کنند.
اکنون برینیاک از قهرمانها و شرورها میخواهد تا طبق دستورات او عمل کنند و در مقابل تایتانها بایستند وگرنه تایتانها بعد از نابودی کلو به سراغ زمین و سیارات دیگر میروند و آنها را نابود میکنند. بنابراین به ۴ گروه تقسیم میشوند و هر کدام از آنها باید به سراغ چهار درخت کیهانی که حاصل رشد هر بذر هستند، بروند. اعضای گروه سعی میکنند تا به حرف برینیاک عمل کنند و نیروی آن چهار درخت را متعادل سازند. آنها قصد دارند تا انرژی درخت دانش در کلو را تخلیه کرده و انرژی درختهای دیگر را شارژ بکنند تا دیگر هیچ کدام از این انرژیها برتری نداشته باشند و کلو نابود نشود. ۴ درخت سیاره کولو بدین شرح هستند: در زیر درخت دانش، هوش مصنوعی مرکزی کلو قرار دارد. در زیر درخت راز، سیارههای بسیاری قرار گرفتهاند که مردمان برینیاک آنها را کوچک کردهاند و سالهاست از چشم جهان پنهان نگه داشتهاند. درخت شگفتی، محل اجساد آخرین کنترلکنندگان جادو است و در زیر درخت آنتروپی، بزرگترین عامل بینظمی در سیاره (بعد از برینیاک اصلی) یعنی پسرش، «برینیاک-۲»، قرار دارد.
از طرفی در زمین، «آماندا والر» که از ابتدای داستان در جریان اتفاقات بود، با ورود به ذهن برینیاک و فهمیدن اطلاعاتش، باعث کشتن سهوی وی شد. والر از غیبت لیگ استفاده میکند و عازم قلعه تنهایی سوپرمن میشود تا از دانهی زمین بازدید کند و قبل از فعال شدنش، جلوی آن را بگیرد. در همین حین، «گرین ارو» متوجهی دسترسی والر به ماهوارههایش (در صنایع کویین) برای کشتن برینیاک شده و برای تلافی به قطب شمال میرود. پس از آنکه والر ماجرا را برای اولیور شرح میدهد، این دو با یکدیگر همراه میشوند و به سراغ دانهی رازِ زمین میروند که اکنون فعال شده است. والر میخواهد برای نابودی دانه، از سلاح هستهای استفاده کند ولی گرین ارو مانع او میشود و به «هال جردن» یک سیگنال کمک میفرستد تا او را به زمین فرا بخواند.
اعضای لیگ موفق میشوند تا در سیارهی کلو، درختها را به تعادل بازگردانند. آنها پسر برینیاک را آزاد میکنند، ارواح مرده را دوباره زنده میکنند، اطلاعت سیاره را به درون «سایبورگ» انتقال میدهند و سیارههای زندانیشده را آزاد میکنند (که این سیارهها اکنون با نام «بخش روح» یا Ghost Sector شناخته میشوند) ولی دیگر دیر شده و تایتان دانش، در حال جذب کلو میباشد. لیگ عدالت بهخاطر فداکاری «استارو»، در دقایق آخر از مهلکه فرار میکند. تایتانها پس از نابودی کلو به زمین میآیند تا انرژی آن را جذب کنند. در همین حال، پسر برینیاک به روند رشد دانههای زمین سرعت میبخشد؛ اما اعضای لیگ، خود را به زمین تلپورت میکنند و هر تیم به سراغ درخت مربوطهی خود میرود تا دستگاههای برینیاک-۲ را جدا سازند.
در ادامه، سایبورگ اطلاعات ذهن برینیاک اصلی را از آماندا والر دریافت میکند. سپس یکی از دانههای درخت کیهانی را میگیرد و انرژی دانش زمین را به آن منتقل میکند. سپس دانه به دست واندرومن میرسد و او دانه را با انرژی شگفتی شارژ میکند. پس از او، «مارشن منهانتر» و «لکس لوثر» بهترتیب انرژیهای راز و آنتروپی را وارد دانه میکنند. در نهایت، گرین ارو و سپاه فانوس سبز، دانه را به درون تایتان آنتروپی پرتاب میکنند و باعث میشوند تا سه تایتان دیگر انرژی او را جذب کنند و او را بکشند و در عوض برای هزار سال انرژیشان تامین شود. این گونه بود که بخش کیهانی دیسی دچار تغییر شد و امکان رخ دادن احتمالات جدیدی در جهان مطرح گردید.
The Totality
-
شمارههای ۱-۴ و ۶-۷ از سری چهارم Justice League
توتالیتی (The Totality) نام نخستین آرک از سری حماسی اسنایدر برای لیگ عدالت است. داستان این آرک، پس از اتفاقات No Justice و مطرح شدن احتمالات جدید رخ میدهد. مارشن منهانتر بهعنوان رهبر لیگ عدالت انتخاب میشود و مقر لیگ از برج مراقبت (Watchtower) به تالار عدالت (Hall of Justice) انتقال مییابد. از طرفی لکس لوثر، گروهی را تحت عنوان لژیون نابودی (Legion of Doom) تشکیل داده تا در مقابل این لیگ عدالت جدید بایستد. اعضای لژیون نابودی لکس عبارتاند از: جوکر، سینسترو، گراد، چیتا و بلک مانتا.
در آغاز بخشی از دیوار منبع که یک نسخه از تمام انرژیِ منبع (Source) را در خود دارد، به سمت زمین حرکت میکند. اعضای لیگ، نام این قسمت از دیوار منبع را توتالیتی به معنی «تمامیت» میگذارند و اجازه میدهند تا به زمین برخورد کند تا بتوانند با استفاده از آن، جلوی نابودی مالتیورس را بگیرند و دیوار منبع را ترمیم کنند. پس از برخورد توتالیتی با زمین، اعضای لیگ آن را از دید مردم پنهان میکنند و اجازهی ورود کسی را به آن نمیدهند، زیرا توتالیتی برای دفاع از خودش، موجودات زنده را به تکامل میرساند و از آنها بهعنوان محافظ استفاده میکند. این موضوع باعث میشود تا فقط مارشن منهانتر و سوپرمن که تا حدودی توانایی مقاومت جلوی این جهشها را دارند، به درون توتالیتی بروند. همچنین برای جلوگیری از این تغییرات و جهشها، بتمن و هاکگرل به درون بدن این دو میروند تا با عوامل جهشزا مقابله کنند. از طرفی لکس لوثر و جوکر نیز همراه این دو، بهطور مخفیانه وارد بدن سوپرمن و مارشن منهانتر میشوند تا بتوانند به توتالیتی دست یابند.
مدتی قبل از این اتفاق، لوثر به یکی از پاتوقهای سابق پدرش رفته و در آنجا اسرار مهمی را دربارهی مالتیورس کشف کرده است. ۷ نیروی نابودی که قفل شدهاند و همتای نیروهای لیگ عدالت هستند. بعضی از این نیروهای قفلشده عبارتاند از: استیلفورس (نقطهی مقابل اسپیدفورس) و طیف نامرئی (نقطهی مقابل طیفهای رنگی مثل فانوس سبز) که لوثر در پی آزادسازی این نیروهاست. سرانجام، او این دو نیرو را آزاد میکند و استیلفورس را به گراد و طیف نامرئی را به سینسترو میدهد. خود لوثر هم به قطعهای از توتالیتی مجهز است؛ قطعهای به شکل یک دستگیرهی درب یا Doorknob.
سینسترو و گراد، با استفاده از قدرتهای جدیدشان، لیگ را مورد هدف قرار میدهند. اعضای لیگ برای ضدحمله سعی میکنند به منبع قدرت آنها دسترسی یابند و مانع پیشرویشان شوند. لوثر و جوکر نیز به باقی اعضای لیگ حمله میکنند و با استفاده از توتالیتی، در مقابل آنها میایستند ولی بهخاطر ارتباط هاکگرل با توتالیتی، شکست میخورند و پس از فلج کردن بتمن، از آنجا میگریزند. در نهایت، لوثر مجبور میشود به سراغ بتمنی که میخندد (Batman Who laughs) برود و از او طلب کمک کند. در همان زمان، استارمن از زمان گذشته به زمان حال میآید تا به لیگ در مورد توتالیتی هشدار دهد.
Graveyard of Gods
-
شمارههای ۹-۱۲ از سری چهارم Justice League | شمارههای ۱-۲ از سری محدود Justice League/Aquaman: Drowned Earth
آرک گورستانِ خدایان که با نام زمینِ غرقشده (Drowned Earth) نیز شناخته میشود، نقشههای لکس لوثر و لژیون نابودی را پس از کشمکشهای آرک توتالیتی پیگیری میکند و همانطور که از نامش پیداست، ارتباط عمیقی با شخصیت آکوامن و خدای دریاها یعنی پوسایدون دارد.
درحالی که سه تن از اعضای اصلی یعنی مارشن منهانتر، هاکگرل و جان استوارت برای کسب اطلاعات و درک بیشتر توتالیتی به سیارهی تاناگار پرایم رفتهاند و بتمن هم در حال بهبودی از صدمات ناشیِ آرک پیشین است، پوسایدون غیبش میزند و تمام دریاها و اقیانوسها در هرجومرج فرو میروند. سپس معلوم میشود که چیتا و لژیون نابودی مسئول گمشدنِ پوسایدون هستند و در واقع، او را به قتل رساندهاند و حالا قصد دارند راهی باز کنند تا خدایان دریا از جهانهای دیگر که سالها قبل به زمین حمله کردهاند را به زمین بیاورند و با کمک گرفتن از آنها زمین را غرق کنند.
زمانی که اعضای لیگ عدالت، مشغول مبارزه با این خدایان هستند، لژیون نابودی به قصد تصاحب توتالیتی، به تالار عدالت یورش میبرد و بتمن بهتنهایی و با استفاده از تکنولوژی لکس لوثر به مقابله با آنها میپردازد ولی نمیتواند حریف آنها شود، بنابراین توتالیتی به دست لژیون نابودی میافتد. در آخر لیگ عدالت، با استفاده از اشکِ انقراض (Tear of Extinction) که یکی از سلاحهای باستانی است، خدایان دریا را شکست میدهند ولی برای رسیدن به این هدف، آکوامن مجبور میشود جان خود را فدا کند و تا دم مرگ پیش میرود و پس از آن، در دریاها گم میشود. چون لیگ عدالت نمیتواند نشانهای از او پیدا کند، گمان میبرند که او مُرده است. سپس مراسم یادبودی برای او انجام میشود و «مِرآ» به عضویت لیگ عدالت درمیآید. از طرفی دیگر، بلک مانتا، بهخاطر پیروی نکردن از دستورات لوثر، از گروه لژیون نابودی طرد میشود.
Batman Who Laughs
-
شمارههای ۱-۷ از سری محدود The Batman Who Laughs | تکشمارهی The Grim Knight
عنوان «بتمنی که میخندد» یک مینیسری هفت قسمتی به قلمِ اسکات اسنایدر و با طراحیِ جاک است که به اتفاقات و ماجراهای بتمنی که میخندد، پس از آزادی توسط لوثر میپردازد و نقشههای او را برای شهر گاتهام و بتمن (اصلی) دنبال میکند.
او با کمک یکی دیگر از بتمنهای مالتیورس تاریک ملقب به شوالیه ظالم (Grim Knight) شروع به قتل نسخههای مختلف بروس وین (از مالتیورس تاریک) میکنند تا بدین وسیله، ماده تاریکِ مختصِ مالتیورس تاریک را در شهر گاتهام پراکنده کنند. بتمن برای مقابله با این دو، زهرِ جوکر را وارد بدن خود میکند تا بتواند همانند بتمنی که میخندد فکر کند و در نهایت جلوی او را بگیرد. همچنین بتمن از جیمز گوردون و پسرش (که در گذشته یک شرور بوده) برای مقابله با این دو نسخهی شیطانی کمک میگیرد.
در این مینیسری شاهد مقابلهی بتمنی که میخندد با شرورهای گاتهام، مقاومت بتمن در برابر زهر جوکر و همچنین نبرد او با بتمنی که میخندد هستیم. در آخر با کشته شدنِ شوالیه ظالم به دست پسر جیمز گوردون و همچنین زندانی شدنِ بتمنی که میخندد در سیاهچالی قرار گرفته در زیر تالار عدالت پایان مییابد ولی این پایان، در واقع زمینهساز نقشههای بعدی بتمنی که میخندد است؛ چرا که او، قبل از زندانی شدن، توانست کمیسر گوردون را بهطور مخفیانه به زهر جوکر آلوده کند و او را تحت فرمانِ خود در بیاورد تا بدین ترتیب فازِ دوم نقشهاش کلید بخورد.
Hawkworld
-
شمارههای ۱۴-۱۷ از سری چهارم Justice League
آرکِ هاکورلد، ماجراهای اعضای لیگ را در دو سوی جهان دیسی و پس از وقایعِ گورستان خدایان دنبال میکند. بتمن در تالار عدالت با استفاده از جارو (بخشی از استارو که بتمن آن را نجات داده است) مشغولِ بررسی ذهن استارمن و کشفِ دانستههای اوست. عملی که منجر به ناپایدار شدنِ قدرت استارمن و بهدنبال آن به خطر افتادن کرهی زمین میشود. پس از مهار شدنِ انرژی استارمن، او از رازی عظیم و کهن سخن میگوید. از ماهیتی که خالق و مادرِ مالتیورس است؛ ماهیتی بهنام پرپچوا (Perpetua).
از طرفی دیگر، مارشن منهانتر، هاکگرل و جان استوارت به سیارهی تاناگار رسیدهاند تا با بازماندهی دیگری از مریخ که حاملِ تمام اطلاعات تمدن باستانی آنهاست، ملاقات کنند و دربارهی گذشتهی مارشن منهانتر و توتالیتی از او سوالاتی بپرسند ولی متوجه میشوند که این مارشنِ پیر مُرده است. پس از مدتی معلوم میشود که اهالی تاناگار دربارهی وضعیتِ مریخی پیر دروغ گفتهاند و او را در مرکز سیاره زندانی کردهاند. این سه عضو لیگ، بالاخره خود را به محل زندان میرسانند و متوجه میشوند که اهالی تاناگار از قدرت مارشن پیر برای ساختِ توهمی بزرگ استفاده میکنند و در واقع سیارهی تاناگار مدتها پیش نابود شده و سیارهی کنونی تنها حاصلِ توهماتِ ایجاد شده از سوی مارشن پیر است. پس از آشکار شدن این مسئله، این مریخی پیر، داستانی را دربارهی گذشتهی مالتیورس تعریف میکند؛ داستانی که استارمن نیز از سویی دیگر مشغولِ تعریف کردنِ آن برای باقی اعضای لیگ عدالت است.
در گذشته و در جهانی که پیش از جهان کنونی وجود داشت، نیروی دووم (Doom) یا همان نابودی، بر جهان چیره بود؛ چرا که خالقِ آن یعنی پرپچوا به سمت دووم تمایل داشت و از انرژیهای منفی برای ساخت جهانهایش استفاده میکرد. پس از مدتی، پرپچوا در دیوار منبع زندانی شد و جهانی نو با استفاده از نیروهای خیر ساخته شد. مالتوسیها تمام اطلاعات موجود در این باره را از سراسر جهان پاک کردند و این راز از تمام جهانیان مخفی نگه داشته شد. آنها متوجه شدند که لشکریانِ پرپچوا گونهای بهنام ایپکس پردیتور (Apex Predator) بودند که پس از زندانی شدنِ او، به دو گونهی مختلف تقسیم شدند؛ انسانها و مارشنها. اکنون لکس لوثر از این راز باخبر است و مشغولِ آزادسازی نیروهای منفی در جهان به قصد بازگرداندن پرپچوا میباشد.
پس از آنکه مارشن پیر این اطلاعات را به مارشن منهانتر منتقل کرد، از دنیا رفت و بهدنبال آن، توهمی که باعث تشکیل تاناگار شده بود نیز نابود شد. در همین زمان، بتمن و سوپرمن و واندرومن (که اکنون از گذشتهی مالتیورس آگاه بودند) بههمراهِ استارمن به سوی بقایای سیارهی تاناگار آمدند و پس از یکپارچهسازی تاریخچهی هاکگرل به زمین برگشتند تا به اصلاح مشکلات و تعمیر دیوار منبع رسیدگی کنند.
Multiversal Meltdown
-
شمارهی سالیانه ۱ از سری چهارم Justice League
استارمن و اعضای لیگ عدالت برای تعمیر سوراخِ ایجاد شده در دیوار منبع، وارد محل میشوند و طبق نقشهی از قبل برنامهریزی شده، سه تایتان اومگا را با کمک سپاه فانوس سبز، خدایان جدید و اهالی سیارهی تاناگار پرایم به آنجا میآورند تا با استفاده از آنها، دیوار منبع را تعمیر کنند. از آنجایی که تایتانِ آنتروپی در گذشته و طی اتفاقات No Justice نابود شد، هاکگرل که قدرت او را داراست، این وظیفه را برعهده میگیرد و میخواهد همانند دیگر تایتانهای اومگا برای تعمیر دیوار منبع جانفشانی کند.
درست قبل از آنکه دیوار منبع تعمیر شود، لژیون نابودی به کمک برینیاک (که در شمارهی ۱۳ سری لیگ عدالت توسط لکس لوثر به زندگی بازگشت) به آنجا رسیده و مشغول مبارزه با لیگ عدالت و دیگر افراد حاضر در آنجا میشوند. در حین نبرد، برینیاک با استفاده از ابزارآلات مخصوص خود، ذهنِ استارمن را تحت کنترل خود درمیآورد و با استفاده از انرژی فوقالعادهی او، پرپچوا را آزاد میکند.
پس از آزاد شدنِ پرپچوا، او با استفاده از قدرت خود، خدایان جدید را محو میکند (البته دارکساید که در آن زمان به «منطقه شبح» پناه برده بود از این حادثه جانِ سالم بدر میبرد) و سپس دیوار منبع را منفجر کرده و باعث نابودی تایتانهای اومگا میشود. پس از این ماجرا، لژیون نابودی به همراه پرپچوا از مهلکه فرار میکنند.
The Sixth Dimension
-
شمارههای ۱۹-۲۱ و ۲۳-۲۵ از سری چهارم Justice League
پس از شکستنِ کامل دیوار منبع توسط لیگ عدالت، آنها به زمین بازگشتند تا خود را برای مقابله با لژیون نابودی و پرپچوا آماده کنند. از اینرو آنها پیغامِ کمکی را به ابعاد بالاتر فرستادند و مستر مکسیزپتلک (Mister Mxyzptlk) را احضار کردند. او آنان را از بُعد بالاتری بهنام «بُعد ششم» مطلع کرد. بُعدی که اتاقِ کنترل مالتیورس محسوب میشود و پرپچوا و فرزندانش یعنی مانیتور (Monitor)، آنتی-مانیتور (Anti-Monitor) و ورلد فورجر (World Forger) تنها موجوداتِ متعلق به آنجا هستند. سپس به آنها گفت که تنها عضو لیگ عدالت که میتواند به آنجا برود سوپرمن است، زیرا طی این سالهایی که با مستر مکسیزپتلک جنگیده، قدرت او را جذب کرده است و بهواسطهی آن میتواند به بُعد ششم برود. او سپس درگاهی را به بُعد ششم باز میکند و سوپرمن را به آنجا میفرستد. پس از گذشتِ مدت اندکی، سوپرمن با شکل و شمایلی جدید و سنی بالاتر نزدِ آنها بازمیگردد و باقیِ اعضای لیگ بهجز استارمن و مرآ را به همراه خود به بُعد ششم میبرد.
اعضای لیگ در آنجا نسخهی آیندهی لیگ عدالت را ملاقات میکنند. جایی که دیک گریسون بتمن شده است. فلش ترکیبی از والی وست و بری آلن است. مارشن منهانتر و هاکگرل ازدواج کردهاند و صاحب فرزندی بهنام شین (Shayne) هستند. جان استوارت تبدیل به فانوس سفید (White Lantern) شده است. پس از گذشت مدتی، اعضای لیگ با این محیط جدید خو گرفته و به آنجا عادت میکنند ولی ناگهان شین به هاکگرل و مارشن منهانتر (نسخهی اصلی) حقیقتِ موجود در پشتپردهی آن مکان را میگوید؛ اینکه سوپرمنِ آینده، آن سوپرمنی نیست که آنها میشناختند. او ورلد فورجر است که خود را به شکل سوپرمن درآورده تا اعتمادِ لیگ را بدست بیاورد و سوپرمنِ واقعی در جایی دیگر توسط ورلد فورجر زندانی شده است. مارشن منهانتر با دیگر اعضا جلسه میگذارد تا حقیقت را برای آنها تعریف کند ولی ناگهان ورلد فورجر به جلسهی آنها وارد شده و خودش حقیقت را به آنها میگوید.
در ادامه ورلد فورجر نقشهی خود برای شکست پرپچوا را شرح میدهد. او قصد دارد با جایگزین کردن این جهانِ بینقص با جهانِ واقعی جلوی پرپچوا را بگیرد و نگذارد که تعادلِ جهان به سمت نابودی/دووم متمایل شود. در جهانِ ساختهشده توسط ورلد فورجر، تمامی افرادی که به دووم باور دارند یا ممکن است در آینده به دووم روی بیاورند زندانی شدهاند. زندانیانی که تعدادشان بیشتر از نصفِ موجودات عالم را شامل میشود. او به آنها میگوید که علت زندانی کردن سوپرمن، این است که او هرگز با این روش موافقت نکرده و همواره بهدنبال نجات همگان است. سپس از لیگ میخواهد که به نقشهاش بپیوندند و او را در شکست دادن پرپچوا یاری کنند. تمام اعضای لیگ بهجز بتمن با این درخواست او مخالفت میکنند، به همین دلیل، او اعضای لیگ بهجز بتمن را به زندانی که دیگر شرورها در آن حضور دارند میفرستد؛ یعنی زندان سیارهی آپوکالیپس.
پس از منتقل شدن لیگ به آپوکالیپس، ورلد فورجر دربارهی محلِ زندانی شدن سوپرمن و وظایف بتمن در قبال او سخن میگوید. سوپرمن در فضایی زندانی شده که فاصلهی نزدیکترین خورشید زرد تا آن به اندازهای است که فقط انرژی زنده ماندن سوپرمن را تامین میکند. بتمن باید با استفاده از ابزارآلاتِ ورلد فورجر و همچنین برای اثبات ایمانش به هدفِ او، فاصلهی خورشید را با سوپرمن بیشتر کند و بدین ترتیب موجباتِ مُردنش را فراهم آورد. سپس ورلد فورجر با او دربارهی مستر مکسیزپتلک حرف میزند و افشا میکند که او هماکنون مشغول پاک کردنِ جهان سابق و فرستادنِ نیروی آن به ورلد فورجر است. دیگر وظیفهی بتمن این است که هنگام جایگزین شدن جهانها، با استفاده از سان باکس (Son Box) یا جعبه پسر، قلبِ اعضای لیگ عدالت را تغییر دهد و آنها را با خود همراه کند. بتمن این شرایط را میپزیرد و برای شروع، فاصلهی خورشید را از سوپرمن افزایش میدهد.
در همین زمان، اعضای زندانی شدهی لیگ عدالت، با کمک و فداکاری نسخهی آیندهی لژیون نابودی، از آپوکالیپس فرار میکنند و سپس به تالار عدالت برمیگردند تا مانع ورلد فورجر و نسخههای آیندهی خودشان بشوند. در حین درگیری، بتمن از ورلد فورجر مهلت میخواهد تا بدون استفاده از سان باکس، دیدگاه دوستانش را تغییر دهد. در این میان، سوپرمن از زندان آزاد میشود و با قدرت جذب کرده از هزاران خورشید، به زمین میآید و ورلد فورجر را شکست میدهد. اینجاست که معلوم میشود بتمن، دوباره خورشید را به جایگاه اصلیاش بازگردانده و به سوپرمن فرصتی را برای اثبات امیدش اعطا کرده است تا ببیند آیا کلارک میتواند با استفاده از امید، دیدگاه خودش و ورلد فورجر را تغییر دهد یا خیر.
پس از شکست ورلد فورجر، سوپرمن به او پیشنهاد میدهد که به لیگ عدالت بپیوندد، زیرا اگر با هم متحد شوند شانس بیشتری برای شکست پرپچوا و لژیون نابودی دارند. ورلد فورجر این پیشنهاد را قبول میکند و به آنها میپیوندد و در کنار شین، به زمین بازمیگردد. بعد از بازگشت لیگ عدالت، آنها متوجه میشوند که جنگ به پایان رسیده و خبری از مستر مکسیزپتلک نیست. بنابراین ماجرا را از مرآ و استارمن جویا میشوند و درمییابند که لکس لوتر همراه با لژیون نابودی با استفاده از بت-مایت (Bat-Mite) جلوی مکسیزپتلک را گرفتهاند و پس از آن تمام تقصیرها را گردن لیگ عدالت انداختهاند و ضمن دعوت مردم به دووم، از آنها خواستهاند تا از عدالت روی برگردانند. سپس لکس لوتر برای جلوگیری از مقابلهی دولتها و قهرمانان، خود و شرکتش را منفجر میکند و تمام سرمایهاش را برای سازماندهی شرورها بهکار میگیرد تا با اینکار، آخرین نیروی تاریک آزاد نشده در جهان، آزاد شود. این گونه بود که سال شرور (Year of The Villain) آغاز شد.
لیگ عدالت نقشهای را برای مقابله با لژیون نابودی در دستور کار قرار میدهد. آنها میخواهند علاوهبر گسترش اعضای لیگ، به جستجوی دو برادرِ ورلد فورجر یعنی مانیتور و آنتی-مانیتور بپردازند و آنها را با خود همپیمان کنند. از طرفی میخواهند با حلِ معمای درونی استارمن، قطعاتِ بیشتری از توتالیتی را بهدست آورند.