هنگامی که عبارت تهاجم بریتانیایی (British Invasion) را میشنویم، نخستین چیزی که ممکن است به ذهنمان آید، میتواند هجوم گروههای راک و پاپ بریتانیایی به سوی بازار موسیقی ایالات متحدهی آمریکا در دههی ۶۰ میلادی باشد؛ اما چه میشود اگر به شما بگویند که یک تهاجم بریتانیاییِ دیگر نیز در دههی ۸۰ میلادی رخ داده است؟ موضوعِ اشاره شده به زمانی بازمیگردد که نویسندگان و طراحان کمیکِ بریتانیایی تبار، سرزمین خود را ترک نمودند و به سوی همکاری با انتشارات آمریکاییِ دی سی روانه شدند. این مسئله رخدادی بود که عواقب عظیمی را برای دنیای کتابهای کمیک در پی داشت. در ادامه خواهیم دریافت که این ماجرا از کجا آغاز شد و به چه سمت و سویی پیش رفت.
پیشینه
در دههی ۸۰ میلادی، صنعت کمیک بریتانیا از شکل و ظاهر چندان آراسته و ایدهآلی برخوردار نبود. طی این زمان، اکثر کمیکهای درحال انتشار را عناوین مناسب کودکان و عمدتاً پسران تشکیل میدادند و تنها مثال بارزی که خود را دنبالهروی این موضوع نمیدانست، مجلهی افسانهای ۲۰۰۰AD بود. درست از زمانِ نخستین حضور این مجله در دههی ۷۰، عوامل آن بهصورت خودخواسته و آگاهانه از خلق کمیکهایی با تم کودکانه دوری میکردند و داستانهایی عمیق به همراه خشونت بیشتر و تفاسیر اجتماعی را منتشر میساختند.
اما موضوع اصلی این است که طبق گزارش برخی از کارکنانِ مجلهی ۲۰۰۰AD، این نشریه چندان با خالقینی که در آن کار میکردند، محترمانه رفتار نمیکرد. مجلهی مورد نظر از هنرمندانش تقاضای تحویل دادن کپیرایت شخصیتهای تازهشان را میکرد و از سمت دیگر، نسبت به پرداخت حق امتیاز برای آثارِ دوباره چاپ شده امتناع مینمود و در واقع سعی در جلوگیری کردن از اهدای مقام «صاحب امتیاز» به افرادی که در پروژههایش دخیل بودند، داشت. بدین ترتیب، زمانی که انتشارات دی سی با امیدِ به خدمت گرفتن تعدادی از استعدادهای آن روزها به سراغ این نشریه رفت، موقعیت عجیبی رخ داد و به دنبالش بسیاری از آن هنرمندان به سمت فرصت پیش آمده شتافتند.
نقطهی آغازین تهاجم
بنا بر سخنان «دیو گیبونز»، که خود او نیز بعدها به سمت کار بر روی عناوینی چون نگهبانان (Watchmen) رفت، هنگامی که در سال ۱۹۸۱ انتشارات دی سی به شهر لندن آمد، یک موقعیت باورنکردنی به وقوع پیوست. آنطور که او در مورد طراحان اظهار دارد، در این ماجرا، هیچ نمونهی کاری یا حتی ایدههایی که شاید بتوان برپایهی آنان داستانی ساخت نیاز نبود؛ بلکه در واقع دی سی بهطور مستقیم به آنها درخواست کار میداد. برایان بالند (طراح عنوان بتمن: جوک کشنده) از نخستین افرادی بود که به پیشنهاد این انتشارات پاسخی مثبت ارائه داد و پس از مدتی کوتاه، اشخاصی چون «استیو دیلون»، «برندن مککارتی»، «گلن فبری» و برخی دیگر دنبالهروی مسیر او شدند.
هرچند که با تمام اینها، اکثر طرفداران نقطهی آغازین مبحث «تهاجم» را مورد ملاحظه قرار نمیدهند. در عوض، آن را به استخدام «آلن مور» در سال ۱۹۸۳ و رانِ موفقِ او در مجموعه کمیک «Saga of the Swamp Thing» مرتبط میسازند. البته لازم به ذکر است که مجموعه کمیک نامبرده شده نیز در زمان انتشارش از کاهش میزان فروش خود رنج میبرده است. مدتی بعد، انتشارات دی سی دو شخص دیگر را از کارکنان مجلهی ۲۰۰۰AD به خدمت گرفت؛ آن دو فرد «نیل گیمن» و «گرنت موریسون» بودند که به ترتیب به سراغ احیای شخصیتهای سندمن (The Sandman) و انیمال من (Animal Man) رفتند.
هرکدام از این سه مجموعه در پایان به شکل فوقالعادهای خوب عمل کردند و با تمام تفاوتهایی که در بحث چگونگی عملکرد نویسندهشان قابل مشاهده بوده است، نقاط مشترکِ بینشان، عموماً دلیلی بر علاقهی شدید خوانندگان به آنها بود. این داستانها نسبت به عناوینی که انتشارات دی سی تا به آن لحظه منتشر کرده بود، فضای تاریکتری را در خود داشتند و اغلب جزء آن عناوین کمیابی بودند که با دغدغههای بزرگسالانه و موضوعات پراهمیت اجتماعیِ آن روزها دست و پنجه نرم میکردند. تمام این مسائل از عناصری بهشمار میرفتند که مجلهی ۲۰۰۰AD در طی دههی پیشینِ خود و میان عناوینش به کار میبست.
بهطور کلی، داستانهای نوشته شده توسط مور، گیمن و موریسون در نهایت میان خوانندگان، خردهفروشان و انتشارات دی سی محبوب شدند. این موفقیت انتشارات دی سی را به سمت تکرار فرمول مشابه و به خدمت گرفتن دیگر نویسندگان بااستعداد نشریهی ۲۰۰۰AD هدایت نمود؛ چرا که آنان تجربهی کافی و عظیمی را در بحث نگارش اینچنین داستانهایی در بازار بریتانیا داشتهاند. از آن پس، چندان طولی نکشید تا انتشارات دی سی زیرمجموعهی ورتیگو (Vertigo) را راهاندازی کند؛ بخشی که به صورت انحصاری بر روی خلق کمیکهایی برای مخاطبان بزرگسال تمرکز میکرد. این زیرمجموعه همچنین به خالقین این اجازه را میداد که آزادی بیشتری را در خدمت داشته باشند و به نوعی با کارشان سرمایهگذاری کنند. هرچند که رایتِ آثار زیرمجموعهی ورتیگو تا قبل از سال ۲۰۱۰ بهطور کامل و صد درصدی در دستان خالقین آنها نبوده است.
در آن زمان، این موضوع به حرکتی متداول برای طراحان و نویسندگان بریتانیایی بدل گشت که نخست قبل از انتقال به انتشارات دی سی، کار خود را در زیرمجموعهی ورتیگو شروع کنند. مسئلهی پیشِ رو در نهایت به نقطهای رسید که در آن، هر کس که فعالیت موفقیتآمیزی را در مجلهی ۲۰۰۰AD داشت، نسبت به کار کردن در انتشارات دی سی مشتاق بود. جان سندرز (سردبیرِ وقت ۲۰۰۰AD) در رابطه با از دست دادن افراد بااستعدادشان و کوچ کردن آنها به آمریکا بسیار بیاعتنایی میکرد. او همچنین نسبت به خشم پت میلز (موسس نشریهی ۲۰۰۰AD) نیز بیتفاوت بود. پت میلز اعتقاد داشت که میبایست علیه این انتشارات آمریکایی جبهه گرفت و نباید از کنار کارهای آنان به سادگی گذر کرد. با وسعت گرفتنِ این گرایش نسبت به نویسندگی برای انتشارات دی سی، افراد زیادی همچون دیوید بیشاپ (ویراستار مجلهی ۲۰۰۰AD) نشریهی ۲۰۰۰AD را تنها به عنوان جایی برای آزمون و خطای نویسندگانی که در نتیجه برای ایالات متحدهی آمریکا نویسندگی خواهند کرد، میشناختند. همچنین پت میلز ادعا میکرد که ۲۰۰۰AD به یک مکان تمرینی برای زیرمجموعهی ورتیگو تبدیل شده است و در هر زمانی که هنرمند تازهای کشف میکند، به این فکر فرو میرود که چقدر طول خواهد کشید تا انتشارات دی سی آن نویسنده یا طراح را به خود جذب نماید.
این مسئله که بسیاری از هنرمندان بریتانیایی به مقصد انتشارات دی سی روانه شدند، بسیار غیرمنتظره بهنظر میآمد. بازار کشور آمریکا این اجازه را به نویسندگان و طراحان اعطا میکرد که آثاری خلق کنند که توسط ابعاد جمعیتی بسیار بزرگتری نسبت به سابق مورد مطالعه قرار میگیرند، همچنین لازم به ذکر این نکته نیست که دستمزدهای این هنرمندان نسبت به گذشته بسیار بیشتر بود و از قرار معلوم این امکان نیز فراهم شد تا آن نویسندگان و طراحان شانس کار بر روی شخصیتهای مشهوری همچون بتمن، سوپرمن و گروه لیگ عدالت را داشته باشند.
میراث
یکی از بزرگترین پیامدهای رخداد تهاجم بریتانیایی، روی کار آمدن زیرمجموعهی ورتیگو بوده است. در آن زمان، صنعت کمیک کشور آمریکا به دستورالعملهایی که توسط سازمان Comic Code Authority* صادر میشد، پایبند بود، اما ورتیگو به طریقی پایهگذاری شد که بتواند از زیر نظر این سازمان بیرون بیاید و عملکردی مستقل داشته باشد. این موضوع بدین معنا بود که نویسندگان میتوانستند آثاری که خوانندگان بزرگسال را مخاطب خود قرار میدادند، تولید نمایند. این کتابها اجازهی نمایش صحنههای خشونتآمیز، محتوای جنسی و امثال آنان را در خود داشتند. همچنین از آثار برجسته و مهم زیرمجموعهی ورتیگو در آن زمانها میتوان به مجموعه کمیکهای جان کنستانتین: دوزخافروز (John Constantine, Hellblazer)، سندمن (The Sandman) و واعظ (Preacher) اشاره کرد.
همینطور تهاجم بریتانیایی و نشریهی ۲۰۰۰AD با دلایل مختلفی به دوبارهشکلگیریِ همهجانبهی کمیکهای آمریکایی کمک کردند. نخستین دلیل این موضوع تغییر فضای غالب بر آثار بود که با تاریکتر شدن ماهیت داستانها و افزایش بُعد روانشناختی در میان آنها به چشم میآمد؛ موضوعی که پیش از آن کمتر کسی گمان میکرد که ممکن است به وقوع بپیوندد. قبل از آنکه این جریان پیش آید، کارشناسان اذعان داشتند که کمیکهای آمریکایی تا حد بسیار زیادی نسبت به سابق کسلکنندهتر شدهاند، چرا که در موقعیت مرفهای حضور دارند؛ اما سپس به یکباره نویسندگان بریتانیایی وارد میدان شدند و بهطور کامل قواعد بازی را تغییر دادند.
در این مبحث حتی موضوعی مطرح است که شیوهی نگارش کتابهای کمیک در عصر حاضر را بهبود بخشید. منتقدان معتقدند که پیش از رخداد تهاجم بریتانیایی، کمیکهای آمریکایی از پلات و شیوهی روایت خوبی برخوردار بودند، اما در زمینهی نوشتاری و بهرهمندیِ درست از زبان انگلیسی جای کار بسیاری داشتند. نویسندگانی همچون آلن مور به سبب تسلط بیشتر بر روی زبان انگلیسی، در زمینهی سخنپردازی بسیار بهتر عمل کردند و این موضوع دقیقاً از چیزهایی است بهخاطر صلاحِ صنعت کمیک همهگیر شد. اینگونه ادعا میشود که تهاجم بریتانیایی به شروع جریان تالیف در صنعت کمیک یاری رساند، آن هم با ساخت موقعیتی که در آن خوانندگان در واقع بهجای دنبال کردن شخصیتها و طراحان، نویسندگانِ بهخصوص را دنبال میکردند. یکی از نخستین نمونههای بارز این مسئله شخص آلن مور بوده است. همسو با سایر نکات، نگرش نویسندگان بریتانیایی سبب بنیانگذاری مضمونِ بدگمانی نسبت به ابرقهرمانان شد؛ به عنوان مثال، این موضوع بهطور ویژه در کمیک نگهبانان برجسته گردید. مدتی پیش نیل گیمن در همینباره سخن جالبی بر زبان آورد.
آمریکاییها به ابرقهرمانها اعتماد دارن. اما انگلیسیها قادر نیستن تا به [کسی مثلِ] سوپرمن اون تاج باشکوهی که آمریکاییها میدن رو دو دستی تقدیم کنن.
_ نیل گیمن
این دیدگاه به نوبهی خود، موتور غولپیکری بهشمار میرفت که مجلهی ۲۰۰۰AD و بسیاری از کارمندانش را به جلو هدایت مینمود، چرا که به قولِ گفتنی، یکی از حیرتانگیزترین پیامهای این مجله برای دیگر خالقان صنعت کمیک این بود که هیچگاه به قهرمانانتان اعتماد نکنید! دیو گیبونز اعلام داشته که این ایده، او و آلن مور را در شرایط متناسبی برای خلق عنوان نگهبانان قرار داده بود. او پیرامون دیدگاه بدگمانی نسبت به ابرقهرمانان و تاثیر آن در خلق کمیک نگهبانان میگوید:
چیزِ ناخوشایندی که من و آلن [مور] واقعاً قادر بودیم که به داستانمون تزریق کنیم، نگاهی بیگانه نسبت به ابرقهرمانها و قهرمانهای مبدلپوش بود. هرچقدر که اونها رو دوست داشتیم، یک قدم به سمت عقب برمیداشتیم. میتونستیم یهکم اونها رو سیمجیم کنیم. برداشت ما از این شخصیتها چیزی مثل بشارتدهندهها نبود. توان این رو داشتیم تا جایی که توی قضیه میلنگه رو بهطور واضح درک کنیم.
*Comic Code Authority: یک سازمان که به این دلیل پایهگذاری شد تا تضمین نماید کمیکها با چاپ محتوای نامناسب باعث ترویج فساد اخلاقی میان خوانندگان کمسن و سالتر نمیشوند.
کمیک ۱۲ قسمتیِ نگهبانان همچنین به عنوان پایه و اساس رخداد تهاجم بریتانیایی معرفی میگردد؛ آن هم با تاریخ متناوبی که شامل قهرمانانِ نقابزن میشود. این داستان همینطور نقش ابرقهرمانان را به چالش میکشد؛ موضعی که تا هماکنون در فرهنگ کمیک انعکاس یافته است. همچنین همانطور که احتمالاً اکثر مخاطبان دنیای کمیک مطلعاند، کمیک نگهبانان به کرات تحت عنوان اثرِ بینظیر و استثناییِ دنیای کمیک شناخته میشود و مسلماً بدون بدبینیِ موجود در نگرش بریتانیایی و هجوم نویسندگانِ آن، ممکن بود که هیچگاه وجود نداشته باشد و مسیر را برای آثار مشابه خودش هموار نکند.