مسلماً هیچ زمانی بهتر از الان برای تبدیل شدن به یک طرفدار کمیکبوک نیست. با افزایش اقتباسهای سینمایی از جانب مارول و دیسی، دست طرفداران برای دیدن شخصیتهای مورد علاقهشان در فیلمها کاملاً باز است. در حالی که تا همین اواخر، عرصهی سینما جولانگاه بسیاری از قهرمانان مورد علاقهمان بوده، اکنون پای آنها به تدریج به تلویزیون نیز باز شده است. با محبوبیت سریالهایی مانند دردویل (Daredevil) و جسیکا جونز (Jessica Jones) در سرویس استریم نتفلیکس و محبوبیت آکادمی آمبرلا (The Umbrella Academy) و چند اثر دیگر طی سالهای اخیر، میزان موفقیت کمیکبوکها در تلویزیون دست کمی از سینما ندارد. حال در اینجا میخواهیم به این پرسش که «آیا تلویزیون بهترین گزینه برای اقتباسهای کمیکبوکی است؟» پاسخ دهیم. برای یافتن پاسخ، با ما همراه باشید.
آیا میتوانیم به آنچه که میخواهیم، دست پیدا کنیم؟
در رابطه با اکثر کمیکها یا رمانهای گرافیکیای که بهمدت طولانی منتشر شدهاند، مهمترین سوال این است که «آیا داستان یا لحظهی مورد علاقهام را در فیلم میبینم؟». باید بگوییم که در یک اقتباس سینمایی، احتمال بیشتری برای نادیده گرفتن این لحظات وجود دارد. در حالی که در یک اقتباس تلویزیونی، امکان بیشتری برای کاوش در داستان و به تصویر کشیدن این لحظات وجود دارد. نمونهی بارز آن، سینماییِ شخصیت دردویل و همتای سریالی آن در نتفلیکس است. فیلم سال ۲۰۰۳ که «کینگپین»، «الکترا» و «بولزای» در آن حضور داشتند، نتایج ضعیفی را کسب کرد. در حالیکه سریال نتفلیکس توانست تا آنها را دور هم جمع نماید و داستان هرکدام را که به زمان بیشتری برای نمایش و توسعه نیاز داشت، به خوبی روایت کند. بزرگترین مزیتی که وجود داشت این بود که در فصلهای اول و دومِ سریال با پرداخت کامل به داستان الکترا و کینگپین و اهدای آرکهای داستانی اختصاصی بهشان، این امکان فراهم شد که آنها نقش کلیدیتری را ایفا کنند.
امتیاز دیگر این است که اقتباسهای تلویزیونی ساختار کمیکبوکها را با دقت بیشتری منعکس میکنند. بدین ترتیب، داستانها میتوانند از نظر بصری و داستانی به اصل خود نزدیکتر باشند. این رویکرد در سریال Deadly Class که بهشدت به روایت بصری «وس کریگ» وابسته بود، خیلی خوب به نمایش گذاشته شده است. هر قسمت، از طراحیهای خودِ وس کریگ برای ارائهی اطلاعات و معرفی شخصیتها استفاده میکند. مثلاً شیوهی معرفی شخصیت «مارکوس» در داستان، از نظر بصری کاملاً شبیه آنچه در کمیک وجود دارد، میباشد. با استفاده از فرمت تلویزیونی، اقتباسهای کمیکبوکی توانایی بیشتری را در به تصویر کشیدن تصاویر و طرح اصلی منبع اقتباس خود دارند.
آیا تلویزیون میتواند منابع اقتباس را بهبود ببخشد؟
یکی از مزایای تلویزیون این است که میتوانید شخصیتهای مورد علاقهتان را در طول هفتهها، بارها تماشا کنید. نسخهی تلویزیونی داستانهای کمیکی، زمان بیشتری را در اختیارمان قرار میدهند تا نهتنها شخصیتها را بشناسیم، بلکه با دنیای مربوط به آنها نیز آشنا شویم. درمورد اقتباسهای اخیر، همانند آکادمی آمبرلا، این رویکرد به ما این امکان را میدهد تا با شخصیتهای «اسپیس بوی»، «کلاوس»، «وانیا» و «نامبر فایو» بهتر ارتباط برقرار کنیم، آن هم به گونهای که هیچگاه این امکان بهخاطر کمبود زمان در یک فیلم وجود ندارد. روندی که سریال طی کرد نیز به بینندگان این امکان را داد که بیش از پیش با دنیای آکادمی آمبرلا آشنا شوند. بهخاطر آزادی در بازبینی قسمتها، تماشای شخصیتها و دنیای آنها، بینندگان میتوانند بهطور کلی تجربهی بهتری داشته باشند.
در برخی موارد، مجموعهی تلویزیونی میتواند نسبت به منبع اقتباسی خود عملکرد بهتری داشته باشد. برای مثال، در آکادمی آمبرلا تمرکز بیشتری بر روی وانیا نسبت به آنچه در کمیکها شاهدش بودیم، وجود دارد. داستان فرعیاش با «لئونارد» باعث شد تا او در نهایت به ویولن سفید (White Violin) تبدیل شود. همچنین به شخصیتهای دیگری مانند کلاوس و «لوتر» نیز بیشتر توجه شده بود. داستان فرعی کلاوس که وقایع آن در ویتنام رقم خوردند، به آرکِ تحول شخصیتی او عمق بیشتری بخشید و رابطهی لوتر با «آلیسون» نیز عمیقتر شد. به لطف حضور به عنوان یک سریال در نتفلیکس، آکادمی آمبرلا توانست جهان خود را بیشتر گسترش دهد و منبع اقتباس خود را کاملتر کند. این نمونهای است که نشان میدهد چگونه تلویزیون میتواند نهتنها بهطور وفادارانه از مجموعههای کمیکی اقتباس کند، بلکه آنها را نیز کاملتر نماید.
آیا اقتباسهای تلویزیونی میتوانند ریسکپذیرتر باشند؟
اقتباس از کمیکها میتواند بسیار دشوار باشد. برآورده کردن انتظارات طرفداران و منتقدان یکی از چالشهایی است که این اقتباسها با آن روبهرو هستند. با این حال، اقتباسهای تلویزیونی گاهی اوقات فضای بیشتری برای نشان دادن خلاقیت دارند. این آزادی به آنها اجازه میدهد تا نسبت به همتایانِ سینمایی خود ریسکپذیرتر باشند. برای مثال، سریال لیجن (Legion) از شبکهی FX که با محوریت شخصیتی از دنیای «افراد ایکس» ساخته شده، در جلوههای بصری خود بسیار جسورانه عمل کرده است.
این سریال شامل تصاویری سورئال و یک داستانسرایی روانشناختی است. قسمت نخستِ سریال لیجن دارای لحظات برجستهی بسیاری، از جمله یک سکانسِ رقص عجیبوغریب با حضور همهی شخصیتها، است. یک آرک داستانی قابل توجه از فصل اول نیز، به دیوید مربوط میشود که در حالیکه با ترسهای دوران کودکی خود دستوپنجه نرم میکند، قدرتهایش را نیز کشف مینماید. اقتباسهایی مانند لیجن، نمونههایی هستند که نشان میدهند چگونه تلویزیون میتواند فارغ از توجه به انگیزههای مالی، داستان جذابتری را ارائه دهد. نمونهی دیگر، سریال دووم پاترول (Doom Patrol) است که بهشدت تحت تاثیر شوخیها و طنز سیاهِ رانِ «گرنت موریسون» در کمیکهایش، قرار دارد.
یک اقتباس سینمایی از دووم پاترول بهطور قطع باید از پس برآورده کردن انتظارات ریز و درشت برمیآمد. ولی با توجه به اینکه دووم پاترول از طریق سرویس استریم دیسی و اکنون سرویس HBO Max پخش میشود، میتواند به اصل خود وفادارتر بماند. به عنوان یک سریال، دووم پاترول فضای بیشتری برای پرداختن به رابطهی «نگتیو من» و «کریزی جین» با یکدیگر دارد. بهطور کلی، ویژگیهای اصلی اثر گرنت موریسون، هم در طنز سریال و هم در جلوههای بصری آن به وفور یافت میشوند. به عنوان یک سریال، دووم پاترول از نظر پلات، سبک و شخصیتپردازی، بسیار نزدیک به منبع اقتباس خود عمل کرده است. این دو سریال، نمونههایی هستند که نشان میدهند چگونه تلویزیون میتواند به اقتباسهای کمیکبوکی اجازه دهد ریسکپذیرتر ظاهر شوند.
آیا آیندهی کمیک به تلویزیون وابسته است؟
بهنظر میرسد به این زودیها از تبوتاب تولید آثار مختلف بر اساس کمیکبوکها کاسته نشود. در حالیکه بلاکباسترها تقریباً همیشه جزء پایه و اساس فیلمهای ابرقهرمانی هستند، نباید تلویزیون را نیز از این قاعده مستثنی کرد. گویا شبکههای بیشتری تمایل دارند تا شانس خود را در زمینهی تولید و پخش سریالهای اقتباس شده از کمیکبوکها امتحان کنند. آثاری چون آی-زامبی (I-Zombie)، ماجراجوییهای هراسانگیز سابرینا (Chilling Adventures of Sabrina) و سوامپ ثینگ (Swamp Thing) و خیلیهای دیگر همگی پروژههایی هستند که اتمام یافتهاند و جای خود را به پروژههایی بزرگتر دادهاند.
تنوع سریالهای کمیکی در تلویزیون اثبات میکند که این رسانه بازار روبهرشدی دارد. این روزها محبوبیت اقتباسهای کمیکبوکی در حال افزایش است. با وجود آنکه تولید فیلمهای کمیکبوکی ادامه خواهد داشت، سریالهای تلویزیونیِ برگرفته از کمیکبوکها نیز به همان اندازه محبوب و موفق هستند. به لطف بهرهمندی از مزایای تلویزیون، سریالهای کمیکی از آزادی بیشتری در نشان دادن خلاقیتها نسبت به قبل برخوردار هستند. حتی در صورت بروز دوبارهی یک بیماری همهگیر اگر قرار نباشد بلاکباستر بعدیِ دیسی یا مارول در سینماها پخش شود، پس به راحتی میتوانید آن را در سالن پذیرایی خانهتان تماشا کنید. به هر حال، تصمیم بر هرچه باشد، باز هم با استقبال مواجه خواهد شد.