نقد فصل اول سریال انیمیشنی شکست‌ناپذیر – Invincible

مدتی‌ست که در آثار مختلف دنیای سرگرمی ترکیب زیرژانر ابرقهرمانی با ژانرها و مضامینی مانند اکشن، سیاست یا حتی اجتماعی برای مخاطبان به نمایش درمی‌آید. سریال‌های ساخته‌شده برای شخصیت‌هایی مانند «جسیکا جونز» و «دردویل» را می‌توان از پیشگامان این ترکیبات به‌شمار آورد، اما مهم‌ترین و متفاوت‌ترین اثر در این میان سریال پسرها (The Boys) محسوب می‌شود که تلاش کرده تا از دیدگاه دیگری ابرقهرمانان را به تصویر بکشد. البته تلاش این اثر در ساخت فضایی دارک و نشان‌دادن نیمه‌ی تاریک ابرقهرمانان موفقیت‌آمیز بوده است. سریال شکست‌ناپذیر (Invincible) نیز راه این آثار را در قالب انیمیشنی خود ادامه می‌دهد.

  • هشدار: این نقد حاوی اسپویلر می‌باشد و در صورتی که هنوز فصل اول سریال انیمیشنی شکست‌ناپذیر را تماشا نکرده‌اید، ممکن است تا باعث لو رفتن بخش‌های مهمی از داستان شود.

خون و خشونت از عناصر مهم تشکیل‌دهنده‌ی این انیمیشن است؛ خشونتی که در تمام داستان موج می‌زند برای به نمایش درآوردن دنیای ظالم و ناعادلانه‌ی داخل اثر به‌کار گرفته شده که در بسیاری مواقع به خوبی توانسته از پس توصیف آن بربیاید، اما در مواردی هم دیده می‌شد که مخاطب تنها در مقابل زد و خوردهایی قرار می‌گیرد تا تنها به او ثابت شود که یک اثر بزرگسالانه را تماشا می‌کند.

مقدار زیادی از این خشونت در همان قسمت ابتدایی اثر به سمت بیننده هجوم می‌آورد که برای حمله‌ی ساده‌ی تعدادی فضایی بیش از اندازه است. البته در قسمت آخرِ شکست‌ناپذیر صحنه‌هایی از نبرد دو شخصیت وجود دارد که خشونت آن‌ها دقیقاً در راستای انتقال احساسات به مخاطب نمایش داده می‌شود و به خوبی مسائلی را که در معرض خطر هستند را یادآوری می‌کند.

داستان شکست‌ناپذیر از جایی آغاز می‌شود که «مارک گریسون»، پسرِ «نولان گریسون»، به قدرت‌های خاصی دست پیدا می‌کند. منشا این قدرت‌ها تفاوت نژاد پدر او، نولان، با اهالی زمین است. نولان که خود نیز با عنوان «آمنی‌من» بر روی زمین فعالیت می‌کند، از اهالی ویلتروم است.

مارک در طی سریال به آرامی با تمارین پدرش، انتخاب لباس و هویت تبدیل به یک قهرمان می‌شود. هرچند او نام «شکست‌ناپذیر» را برای خودش برمی‌گزیند، اما شکست‌های فراوانی می‌خورد. با این وجود، درس‌هایی که از شکست‌هایش می‌گیرد او را در هر قسمت به قهرمان بهتری بدل می‌کند.

هرچند نمی‌توان از شک و تردیدهایی که در برخی قسمت‌ها او را فرامی‌گیرد به راحتی گذر کرد که در این مورد شباهت‌های شخصیت‌پردازی او به «پیتر پارکر» کاملاً مشهود می‌شود. مارک و پیتر هر دو به دلیل روابط عاشقانه‌ای که با «امبر» و «ام‌جی» دارند، در لحظاتی از قهرمان‌بودن منصرف می‌شوند و زندگی عادی خود را انتخاب می‌کنند.

جز شباهت‌های پیتر و مارک، میان دیگر شخصیت‌های این سریال نیز با چند کاراکتر دنیای مارول و دی‌سی همانندی خاصی وجود دارد؛ مانند شباهت شخصیت‌های آمنی‌من با «سوپرمن» و «کارآگاه جهنمی» با «هلبوی». لازم به ذکر است که این موضوع به نوعی شجاعت اثر را به تصویر می‌کشد، زیرا این کاراکترها تماماً از کمیک‌بوک منبع اقتباس شدند و سازندگان تلاش کردند تا وفاداری خود را به کمیک حفظ کرده و تغییری در شخصیت‌پردازی‌ها ایجاد نکنند. همچنین در برخی موارد سریال توانسته جای خالی تعدادی از اتفاقات داخل کتاب را پر کند و بهتر ظاهر شود.

کمیک‌بوک شکست‌ناپذیر نیز از نشان دادن تاثیر کاراکترهای دی‌‌سی و مارول ترسی نداشته و تلاش کرده با ایجاد تفاوت در داستان خود، از زیر سایه‌های این دو کمپانی خارج شود. فصل اول انیمیشن در واقع سیزده شماره‌ی اول کمیک را به تصویر می‌کشد که با وفاداری نسبی به آرت و طراحی‌های کمیک، به خوبی توانسته فضای کلی روایت را حفظ کند.

تنها مسئله‌ای که در میان کمیک و سریال تمایز ایجاد کرده، ترتیب اتفاق افتادن وقایع است؛ به‌طور مثال، هویت محافظان زمین داخل کمیک‌ها در شماره‌های ابتدایی مشخص نیست، اما در قسمت آغازین این انیمیشن آن‌ها به‌طور کامل به مخاطبان معرفی می‌شوند.

در واقع، محافظان زمین یکی از داستان‌های فرعی سریال به حساب می‌آیند که مرگشان توسط آمنی‌من چاشنی جنایی و معمایی روایت را تامین می‌کند. پس از به قتل رسیدن محافظان زمین، مخاطبان به‌طور تمام وقت علاوه بر دنبال کردن مارک و اتفاقاتی که او را به یک ابرقهرمان تبدیل می‌کند، تلاش می‌کنند تا متوجه دلایل آمنی‌من برای قتل آن‌ها بشوند. اینطور می‌توان گفت که سیر تغییر موضع آمنی‌من از یک ابرقهرمان به یک ضدقهرمان نیز همراه با داستان‌های مارک پیش می‌رود. البته به جز آن‌ها، اتفاقات دیگری نیز در قسمت‌های مختلف رخ می‌دهند که در برخی مواقع رشته‌ی اصلی رخدادها را از دست بیننده خارج کرده و او را گیج می‌کنند.

حتی تعدادی از این داستان‌های کوچکِ فرعی به اصل داستان هم کمکی نمی‌کنند، اما برخی از آن‌ها مانند کمک مارک به یک ابرقهرمان دیگر برای نابودی «کله ماشینی» به شخصیت‌پردازی مارک کمک بسزایی کرده‌اند. در کنار مارک، افراد دیگری نیز وجود دارند که رشته‌های فرعی داستان به خوبی شخصیتشان را شکل داده است که از جمله آن‌ها می‌توان به «دبی» مادرِ مارک و همسر نولان اشاره کرد.

دبی داخل سریال نقش پررنگی را به عنوان یک مادر حمایتگر و یک همسر مهربان ایفا کرده است، اما زمانی‌که به راز نولان پی می‌برد، بنا بر وظیفه‌ی انسانی خود این راز را برملا می‌کند تا زمین را از خطری که نولان برایش دارد، نجات دهد. دبی در بسیاری از صحنه‌ها اتصال‌دهنده‌ی مارک و نولان به یکدیگر است و روابط خانوادگی را با ظرافت خاصی حفظ می‌کند.

شکست‌ناپذیر راویِ داستان قهرمان‌ها، رازها و خانواده‌هاست؛ خانواده‌ای که به علت حضور یک قهرمان و یک ضدقهرمان تفاوت عقیده در آن موج می‌زند و خانواده‌ی دیگری که نمی‌توانند خطرات ابرقهرمانی را برای دخترشان تحمل کنند و این مسئله منجر به آن می‌شود که در نهایت دخترکشان آن‌ها را ترک کند.

پایان باز فصل اول این سریال انینیشنی به خوبی مخاطبان را برای دنبال کردن داستان مارک و نولان در فصل دوم متقاعد می‌سازد. نولان با ترک زمین سوالات زیادی را در ذهن بینندگان به وجود می‌آورد: آیا او با لشکر قدرتمندتری بازمی‌گردد تا زمین را تصرف کند یا برای همیشه این سیاره را به مقصد ویلتروم ترک کرده است؟ این‌ها تنها تعدادی از سوالاتی هستند که با پخش فصل اول ذهن هواداران را درگیر خود کرده‌اند.

امید است که در فصل دوم با پرداخت دقیق‌تری به داستان اصلی و البته ظرافت بیشتری در پرداختن به روایت‌ها و شخصیت‌های فرعی، اثر بهتری به طرفداران این سریال ارائه بشود. هرچند که نوآوری خاص این سریال را در تلفیق ژانرهای جنایی و معمایی با زیرژانر ابرقهرمانی را نباید نادیده بگیریم و به نوعی همانطور که سریال پسرها پیشگام این نوع آثار در میان سریال‌ها به‌شمار می‌رود، باید شکست‌ناپذیر را پیشتاز آن‌ها در قالب انیمیشن دانست.

۷.۷
تقابل خونین قهرمان و ضد قهرمان

Invincible

  • صبا جهانگیریان ۸
  • Metacritic ۷.۳
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
View all comments