از سال ۲۰۱۶ که «تام کینگ» نویسندگی عنوان بتمن را عهدهدار شد، هرگز نتوانسته است داستانی خلق کند که درخور این شخصیت باشد. البته، کینگ نویسندهء خوبی است و چهبسا یکی از بهترینهای حال دیسی باشد. تبحرش در خلق داستان برای شخصیتهای کمترشناختهشده واقعاً ستودنی است، اما تا پای بتمن به جهان ذهنش باز میشود، یگانه خروجی ایدههایش اثری مفتضح و نخواندنی بوده است. گیر کار کینگ آنجاست که او، پیش از خلق کمیک، اهمیتی به خصیصههای شخصیت بروس وین-بتمن نمیدهد. او ابتدا داستان و شخصیتهای مورد نظر خودش را خلق میکند و سپس بتمن را جایگزین قهرمان قصهاش میکند. نتیجهء چنین سیاق غلطی برخورد خواننده با بتمنیست که به چشمانش غریب میآید، قهرمانی که بویی از مرام همیشگیاش نبرده است و گاه چنان به بیراهه و تباهی اخلاقی کشیده میشود که حتی از کتک زدن آلفرد، خدمتکاری که حق پدری بر گردنش دارد، ابایی ندارد.
از بد حادثه، او هنوز هم دست از سر کچل و شاخدارِ بتمن برنداشته است. کینگ حاضر نیست سودای خلق شاهکار برای بتمن را از سر بهدر کند و دیسی هرازچندگاهی اعلام میکند که او در حال خلق اثریست جدید با مرکزیت شوالیهی تاریکی. پس لابد میتوانید تصور کنید که با دیدن عنوان «گاتهام: سال نخست»، چه وحشتی به جان آدم میافتد. از خودم پرسیدم که کینگ دیگر چه بلایی میخواهد بر سر این شخصیت و دنیای پیرامونش بیاورد. پس از اتمام خواندن، کمی جا خوردم، اما نه به دلیل ضعف اثر. اتفاقاً کمیک سرگرمکننده و باکیفیتی است، منتها این کیفیت برمیگردد به همان دلیلی که پیشتر ذکر کردم: کمیک نه دربارهء بتمن است و نه تاریخ گاتهام. تناقض ماجرا آنجاست که این کمیک عنوان سال نخست را یدک میکشد و کسانی که با کمیکهای ابرقهرمانی آشنا هستند میدانند که «بتمن: سال نخست» یکی از بهترین کمیکهای تاریخ بتمن بوده و اهمیت و محبوبیت این اثر به اندازهایست که دیسی بارها از این عنوان برای تعریف خاستگاه سایر ابرقهرمانهایش استفاده کرده است. بنابراین، گاتهام: سال نخست نیز طبعا باید به خاستگاه گاتهام و خانوادهی وین بپردازد، و اینکه این شهر چگونه به این منجلاب فساد و جنایت بدل گشته است. اما، در کمال حیرت، اینچنین نیست. همه چیز زیر سایهء یک داستان آدمربایی و کارآگاهی قرار گرفته و کینگ فرصت نکرده است، آنطور که باید، به خود گاتهام بپردازد. این رویکرد، ضمن اینکه بتمن را از سایهء شوم کینگ و تاثیرات مهلک این نویسنده نجات داده، برای چنین عنوانی یک عیب است.
شخصیت اصلیِ سال نخست «اسلم بردلی» است. کارآگاهی پیر و فرتوت که ظاهرا با مرگ فاصلهء چندانی ندارد و میخواهد بروس را در جریان راز مگویی بگذارد که به دههها پیش برمیگردد و، مهمتر از آن، به پدربزرگ و مادربزرگش، ریچارد و کانستِنس وین، مربوط است. بردلی از شخصیتهای بسیار قدیمی دیسی است که اولین حضورش برمیگردد به سال ۱۹۳۷، یعنی دو سال پیش از نخستین حضور بتمن. کینگ این کارآگاه قدیمی دنیای دیسی را از تاریکخانهء گمنامی و فراموشی بیرون آورده تا از طریق او، بتمن را به برههای ببرد که از آن بیاطلاع است، پارهای از اتفاقات گذشته که در دههء ۶۰ جریان دارد و کمابیش مقصر وضعیت کنونی این شهر مصیبتزده است.
برخلاف امروز، گاتهامِ دههء ۶۰، به لطف خشونت لگامگسیختهی پلیس، به جهنم خلافکاران شهره است و آمار جرموجنایت در آن حتی از آرمانشهری چون متروپلیس کمتر است. اگر امروزه گاتهام زخم ناسورشدهای است که بتمن در هشت دهه مبارزهاش نتوانسته توفیقی در بهبودش حاصل کند، همه چیز در گاتهام دههء ۶۰ بوی امنیت میدهد و این امنیت برآمده از تبعیض نژادی، توحش، و ظلم نیروی پلیس است. کینگ از زبان بردلی بیان میکند که این مدینهء فاضله همه جایش میلنگد و سیاهپوستان بزرگترین قربانیان توحش پلیس و این امنیت باسمهای هستند. گاتهام در آستانهء سقوط است و درست در همین زمان، «هلن وین»، نوزاد ریچارد و کانستنس وین، ربوده میشود و بردلی سعی دارد ارتباط بین این پیشآمد تلخ و تحولات گاتهام را برای بروس شرح دهد.
از نوشتههای من غلط برداشت نکنید. وقتی پای خاستگاه گاتهام در میان است، کینگ به همان مختصری که بدان اشاره رفت بسنده کرده است. تبعیض نژادی یا سقوط گاتهام در حاشیه قرار گرفته و او سرسری از این موضوعات گذر میکند تا اصل را به خانوادهء وین اختصاص دهد. گویا این اشارههای نارسا و ناکافی فقط برای این است که کینگ از قافلهء مد دنیای امروز- پرداختن به خشونت پلیس و تبعیض نژادی- عقب نیفتد. حتی پیشینهء گاتهامْ نخستین چیزی نیست که کینگ دربارهاش سخن میگوید: اولین صفحهء این کمیک تصویر روزنامهایست که به ربوده شدن هلن پرداخته است. همهچیز حول محور دزدیده شدن نوزاد خانوادهی وین، یا به گفتهء خودشان، «پرنسس گاتهام»، میچرخد و خاستگاه این شهر صرفا دستآویزیست برای روایت معمای این بچهربایی. اما همین بخشْ یگانه نقطهء قوت کمیک نیز هست. هرچقدر که کینگ در کنکاش گوشهوکنار شهر گاتهام کمکاری کرده، در روایت معمایش سنگ تمام گذاشته است. کینگ که معمولا در دوسه شماره نخست کمیکهایش حرفی برای گفتن ندارد و حوصلهء خواننده را سر میبرد، این بار اما، در همان شمارهء اول، میخش را میکوبد و پای شروری جدید و، در عین حال، نامآشنایی را به میان میکشد که محال است با دیدن اسمش، از خواندن شمارههای بعدی صرف نظر کنید. قصد ندارم داستان را برایتان افشا کنم و فقط بدانید کسی که هلن وین را دزدیده اسم مستعار بتمن (Bat-Man) را روی خود گذاشته است. بنابراین، اگر تشنهء معما هستید، سال نخست، با بازنماییِ تدریجی حقایق، شما را در طول اثر شگفتزده نگه خواهد داشت.
با این همه، حتی وجه مثبت این کمیک مانع از این نمیشود که بزرگترین ایرادش را که نپرداختن به خاستگاه گاتهام است نادیده بگیرم. بردلی- درواقع، کینگ- که در ابتدا ادعا میکند داستانش نگرش بتمن را به گاتهام دگرگون خواهد کرد، در پایان، به این نتیجه میرسد که خاطراتش صرفا اتفاقاتی بیمعنیاند که در گذشته رخ داده. در این مورد، حق کاملا با اوست. اینکه تبعیض نژادی چه نقشی در دگرگونی گاتهام داشته است خام و نپرداخته باقی میماند. اینکه نیروی پلیسِ مقتدر گاتهام چگونه بعدها به ناکارآمدترین و فاسدترین نیروی پلیس در تاریخ داستانهای کمیکبوکی تبدیل میشود سوالیست که کینگ خود را از التزام پاسخدهی به آن رها ساخته است. اینکه ثروتمندان گاتهام و بالاخص خانوادهی وین چه نقشی در فروپاشی گاتهام داشتند از آن موضوعات کلیدیست که کینگ زحمتِ پاسخ دادن به آن را برخود هموار کرده و به چند پانل کوچک اکتفا نموده است. حتی دریغ از کمترین ابراز نظری از جانب بروس وین که دستکم برداشت او را از این افشاسازیها مشخص سازد.
از میان همهء موارد مهمی که کینگ اشارهوار از نظر خواننده میگذراند، فقط یک مورد است که تاحدودی نظرم را جلب کرد. در صفحات پایانی این کمیک، میخوانیم که مادربزرگ بروس، با بنیانگذاری یک کارخانهء شیمیایی، به هرچه فقیرتر شدن فقرا، غنیتر شدن ثروتمندان، و آلودگی محیط زیست دامن میزند. سپس، برای گریز از بدنامی، این کارخانهء شیمیایی را به شخصی به نام اِیس (Ace) میفروشد و نام کارخانه نیز به «صنایع شیمیاییِ ایس» تغییر میکند. سالها بعد جوکر، بزرگترین شرور تاریخ گاتهام، از دل صنایع شیمیایی ایس بیرون میآید. شاید یگانه برداشتی که از کل سال نخست میتوان داشت این باشد که بروس وین دارد تقاص گناهان نیاکانش را پس میدهد.