«انجمن عدالت آمریکا» یا Justice Society of America به اختصار JSA، نخستین گروه ابرقهرمانیِ دنیای کمیک است که توسط دو تن از مهمترین اشخاص تاریخ انتشارات دی سی، یعنی «شلدون مایر» و «گاردنر فاکس»، در عصر طلایی صنعت کمیک خلق شد و اولین بار در شمارهی سوم کمیک (All-Star Comics (1940 حضور پیدا کردند. گردهماییِ مجمعی از ابرقهرمانان اصلیِ یک انتشارات، ایدهی جذاب و نوینی بود که پیش از این سابقه نداشت؛ بنابراین میتوان گفت که تمامی تیمهای ابرقهرمانیِ خلق شده در سالیان بعد، مدیون انجمن عدالت آمریکا هستند. اعضای اصلی و اولیهی این گروه عبارت بودند از: فانوس سبز (آلن اسکات)، دکتر فیت (کنت نلسون)، هاکمن (کارتر هال)، سندمن (وزلی دادز)، فلش (جی گریک)، اتم (آلبرت پرت)، اورمن (رکس تایلر) و اسپکتر. شایان ذکر است که بتمن و سوپرمن از اعضای افتخاری این گروه ابرقهرمانی بودند و واندرومن نیز نخستین بار در کمیکهای این گروه معرفی شد.
با پایان یافتن عصر طلایی و نیازِ انتشارات دی سی به خلق قهرمانهایی مدرن و متناسب با زمانه، برخی از شخصیتهای اصلی این گروه مثل فانوس سبز و فلش، با نسخههای جدید و بهروز شده، جایگزین شدند و دیگر نسخهی اصیل آنها به حاشیه رانده شد. انجمن عدالت در نتیجهی این تغییرات، جای خود را به گروه جدیدی به نام لیگ عدالت (Justice League) داد و این گروه ابرقهرمانی کلاسیک، به فراموشی سپرده شد.
تا چندین سال، از انجمن عدالت خبری نبود تا اینکه بار دیگر در داستان (Flash of Two Worlds (1961 و مطرح شدن ایدهی جهانهای موازی، اعضای این گروه در قالب ابرقهرمانان زمین ۲، به دنیای دی سی بازگشتند. حتی بعدها، به تقلید از گروه تایتانهای نوجوان (Teen Titans)، گروهی به اسم Infinity Inc شکل گرفت که از دستیاران سابقِ اعضای اصلی انجمن عدالت، تشکیل شده بود؛ هرچند هرگز محبوبیت و موفقیتِ تایتانهای نوجوان را بهدست نیاورد.
تغییر بزرگ و مهم دیگری که در تاریخ این گروه اتفاق افتاد به رویداد بحران در زمینهای بینهایت (۱۹۸۵) و یکی شدن جهانهای موازی برمیگردد؛ اعضای انجمن عدالت آمریکا که پیش از این، قهرمانان زمین دوم تلقی میشدند، پس از این رویداد به قدیمیترین قهرمانان دی سی، یا به عبارتی، به پیشکسوتهای این دنیا تبدیل گشتند که میان دههی ۴۰ و در طول جنگ جهانی دوم، فعالیت میکردند. علیرغم همهی این تغییرات، انتشارات دی سی هرگز موفق نشد آنطور که شایسته است، به اهمیت این گروه قدیمی بیافزاید. اینطور بهنظر میرسید که دنیای مدرن دی سی، دیگر جایی برای آنها ندارد و بهتر است برای همیشه کنار زده شوند.
با این حال انتشارات دی سی دو بار در اوایل دههی ۹۰ سعی در احیای این گروهِ ابرقهرمانی کرد که هیچ کدام به موفقیت ختم نشد؛ یک بار در مینیسری Justice Society of America Vol. 1 و باری دیگر در سریِ Justice Society of America Vol. 2 که انتشار آن نیز پس از چندین شماره لغو شد. داستانهای انجمن عدالت آمریکا از مشکلاتی نظیر ضعف در شخصیتپردازی و نبودِ خلاقیت رنج میبردند. برخی از اعضای اصلی آن نیز در رویداد ساعت صفر: بحران در زمان (۱۹۹۴)، کشته شدند و بنابراین تنها یک معجزه میتوانست این گروه را به دنیای مدرن دی سی بازگرداند. معجزهای که دیوید گویر و نابغهای به اسم جف جانز، با خلق ران محبوب و موفق (JSA (1999-2006 آن را عملی کردند.
هر چند در ابتدا دیوید گویر و جیمز رابینسون این سری را پایهگذاری کرده بودند، اما با ترک زودهنگام رابینسون از تیم نویسندگی، جف جانز که در آن زمان نویسندهای ناشناخته بود، جایگزین او شد. این تغییر در تیم نویسندگی بهترین اتفاقی بود که برای این سری رخ داد و جف جانزِ کمتجربه برای اولین بار ثابت کرد که چه دانش بالایی از تاریخ دی سی و شخصیتهایش دارد؛ دانشِ تاریخی که بدون آن، احیای این گروهِ قدیمی نیز میسر نبود.
دیوید گویر، رابینسون و جف جانز، با ترکیب اعضای قدیمی باقیمانده از انجمن عدالت با ابرقهرمانان جوان، آرزوی چندین سالهی هواداران انتشارات دی سی را به واقعیت تبدیل کردند و این میراث قدیمی را برای بار دیگر بر سر زبانها انداختند. انجمن عدالت آمریکا دوباره صاحب یک سری اختصاصی شد و توانست به یکی از ستونهای اصلی انتشارات دی سی تبدیل شود؛ اما این بار از شخصیتپردازیِ ناقص ابرقهرمانها در عصر طلایی خبری نبود. در این سری با قهرمانهایی طرف بودیم که از مشکلاتی نظیر بحران هویت، مشکلات خانوادگی و یا گذشتهی تاریکشان، رنج میبردند و تعاملات باورپذیری که میان آنها وجود داشت، به یکی از دلایل اصلی موفقیت این سری بدل شد. شایان ذکر است که این سری، حال و هوای داستانهای قدیمی و کلاسیکِ انجمن عدالت آمریکا را حفظ کرده و همین امر سبب شده بود تا سری کمیکهای JSA تفاوت فاحشی با کمیکهای لیگ عدالت داشته باشند. کمیکهای JSA به قدری محبوب شدند که یک مجموعه کمیکِ اسپینآف به نام JSA: Classified نیز از دل آن بیرون آمد. با پایان یافتن سری JSA در شمارهی ۸۷، داستانهای انجمن عدالت آمریکا در سری جدید و موفقِ دیگری با عنوان (Justice Society of America Vol. 3 (2006-2011 ادامه پیدا کردند. جف جانز وظیفهی نویسندگی ۲۶ شمارهی نخستِ این کمیک را برعهده داشت و بهترین داستانهای سری مورد بحث نیز توسط همین نویسنده خلق شدند.
انجمن عدالت آمریکا سرانجام با ریبوت سراسری دنیای دی سی در سال ۲۰۱۱ و خلق جهان The New 52 به کار خود پایان داد. ریبوتی که تمام تلاشهای سالهای اخیر را یکشبه به باد داد و میراث این گروه افسانهای را نیست و نابود کرد. اکنون که پس از گذشت پنج سال، شاهد تولد دوبارهی (یا بهتر است بگوییم سهباره) این گروه در عنوان ساعت قیامت (Doomsday Clock) بودیم، نگاهی به بهترین داستانهای این مجموعه کمیک حیاتی و مهم یعنی JSA 1999-2006 میاندازیم؛ مجموعه کمیکی که انجمن عدالت آمریکا، نگهداشتِ میراثش را به آن مدیون است. ضروریست بدانید که این سری، مانند یک مجموعهی داستانی بهم پیوسته است و تمامی کمیکهای آن به یکدیگر مرتبط هستند. میزان جزئیات این سری بزرگ و زیبا، به قدری زیاد است که مطالعهی تمامی شمارههای آن برای فهمِ دقیق هر آرک، امری اجباری میباشد. از این رو ما نیز تنها به معرفی بهترین داستانهای این سری بسنده میکنیم.
توجه: برای شناخت بیشتر و درک بهتر داستانها بهتر است مقالهی معرفی «مهمترین اعضای انجمن عدالت آمریکا» را مطالعه کنید تا با شخصیتهای حاضر در این لیست آشنایی لازم را داشته باشید.
-
هشدار اسپویل: اگر بهصورت جداگانه قصد خواندن مجموعه کمیک JSA را دارید از خواندن این مقاله اجتناب کنید. در غیر اینصورت، بدون دغدغه از مطالعهی مقاله لذت ببرید تا در جریان تاریخچهی این گروه باشید.
(Zero Hour: Crisis in Time (1994
این رویداد، تاثیر بسزایی بر شخصیتهای اصلی انجمن عدالت و کمیکهای بعدی آن داشت، بنابراین لازم است که قبل از ورود به سری JSA، اشارهی کوچکی به داستان این رویداد داشته باشیم. ده سال پیش از رویداد ساعت صفر، اعضای انجمن عدالت، شروری به اسمِ یان کارکال (Ian Karkull) که از دشمنان دکتر فیت بود را شکست دادند. یان کرکل قدرتهایش را از بُعدی به اسمِ سرزمین سایهها (Shadowlands) میگرفت و جذب ناخواستهی انرژیِ او توسط اعضای انجمن عدالت، باعث شده بود که فرآیند پیری در بدن آنها متوقف شود.
در رویداد ساعت صفر، اکستنت (Extant) به همراه هال جوردن از شرورهای اصلی این داستان هستند، اعضای اصلی انجمن عدالت را به سن واقعی خود برمیگردانند. این اتفاق به کشته شدن اورمن (Hourman)، اتم و دکتر میدنایت منجر میشود (عکس) و باقی اعضای گروه نیز به علت کهولت سن بازنشسته میشوند. تنها جی گریک (فلش)، آلن اسکات (فانوس سبز) و تد گرنت (وایلدکت)، از این اتفاق جان سالم بهدر میبرند؛ اسپیدفورس، استارهارت (Starheart) و جادو، عوامل دیگری بودند که از پیر شدن آنها جلوگیری میکرد. در سری JSA، از ترکیب این سه قهرمان با ابرقهرمانان جدید، گروه انجمن عدالت بار دیگر تشکیل میشود. این توضیحات کمک میکند تا هنگام خواندن کمیکهای JSA، دچار سردرگمی نشوید. همچنین، بد نیست بدانید که اکستنت در گذشته، قهرمانی به اسم هاک و یکی از اعضای تیم دونفرهی Hawk & Dove (مخلوق استیو دیتکو فقید) بوده است.
(Justice Be Done (JSA #1-6, 1999
سندرسون هاوکینز: بهنظر من، انجمن عدالت باید دوباره تشکیل بشه.
شش شمارهی نخستِ سری JSA، مهمترین آرک داستانی این سری و پایه و اساس این مجموعهی موفق محسوب میشوند. بازسازی انجمن عدالت، نخستین حضور کندرا سندرز (Kendra Sanders)، حضور موردرو (Mordru) یا همان ارباب آشوب که به نوعی شرور اصلی این سری محسوب میشد، از جمله اتفاقات مهمی هستند که در این آرکِ داستانی رخ میدهند.
اعضای باقیمانده از انجمن عدالت آمریکا به همراه نسل بعدیِ ابرقهرمانان برای شرکت در مراسم خاکسپاری وزلی دادز (سندمنِ عصر طلایی) دور هم جمع شده بودند که ناگهان توسط زامبیهای تحت سلطهی موردرو، مورد حمله قرار میگیرند. موردرو به دنبال نوزادی است که قرار است به میزبان بعدی دکتر فیت تبدیل شود و قصد دارد که از طریق آن نوزاد به قدرتهای دکتر فیت دست پیدا کند. انجمن عدالت موفق میشوند تا با پیدا کردن نوزاد و رساندن او به کلاهخود و شنل دکتر فیت، میزبان جدیدی برای این جادوگر قدیمی دنیای دی سی پیدا کنند. این نوزاد مرموز پس از تماس با کلاهخود و شنل دکتر فیت، به یک مرد بالغ تبدیل شده و هویت واقعیاش مشخص میشود: هکتور هال، فرزندِ کارتر هال و شایرا هال (هاکمن و هاکگرلِ عصر طلایی)، که نفرین تناسخ را از والدیناش به ارث برده و هر بار پس از مرگ، در جسمی جدید زاده میشود. هکتور هال که به دکتر فیت تبدیل شده بود، موفق میشود که موردرو را شکست دهد و او را در قلعهی خود زندانی کند.
بدین ترتیب هکتور هال، به دکتر فیت جدید دنیای دی سی تبدیل میشود؛ قهرمانی که شاید از لحاظ اهمیت به پای کنت نلسون که اولین میزبان دکتر فیت (در عصر طلایی) بود نرسد، اما به لطف نویسندگان سری JSA، از لحاظ شخصیتپردازی، یک سر و گردن از همهی کسانی که این کلاهخود و شنل را بر تن کردهاند، بالاتر است. رابطهی پرتنش او با نابو (اربابِ نظم، روح درون کلاهخود) و تقلای دائمی او برای پیدا کردن همسرش، از نقاط قوت شخصیتپردازیاش در طول این سری است. او از مهمترین شخصیتهای این مجموعه محسوب میگردد و نقش مهمی را در آرکهای داستانی بعدی ایفا میکند.
رخدادهای این آرک باعث میشود تا قهرمانان قدیمی و جوان دنیای دی سی در یک تصمیم مشترک، گروه انجمن عدالت را دوباره تشکیل دهند. قهرمانان جدیدی که به سه عضو قدیمی و اصلی انجمن عدالت آمریکا میپیوندند عبارتاند از: کندرا سندرز (سومین هاکگرل)، دینا لنس (دومین قناری سیاه)، متیو تایلر (یک اندرویدِ از قرن ۸۵۳ میلادی و سومین اورمن)، سندرسون هاوکینز (سند)، آلبرت روتستین (اتم اسمشر) و کورتنی ویتمور (استار گرل). (عکس)
(Darkness Falls (JSA #7-9, 2000
آلن اسکات: نتونستم نجاتش بدم، جینی. اوه خدا… نتونستم نجاتش بدم.
بیشک، تاریکترین و غمناکترین وجه زندگی آلن اسکات، خانوادهاش است. همسرش، رز کنتان (Rose Canton)، یک شرور به اسم Rose & Thorn بود که از بیثباتی شخصیتی رنج میبرد و همین بیماریاش باعث شد تا با آنکه باردار بود، آلن اسکات را ترک کند؛ البته آلن اسکات از بارداری همسرش آگاهی نداشت. رز کنتان از ترس آسیب زدن به دوقلوهایش، سرپرستی آنها را به دو خانوادهی مختلف واگذار میکند و بعدها خودش نیز خودکشی میکند.
داستان این آرک دربارهی تاد رایس یا آبسیدین (Obsidian)، یکی از دوقلوهای آلن اسکات است که تنها، وجه تاریک والدینش را به ارث برده است. او از طرفی یک بیمار اسکیزوفرنی است و از طرف دیگر به بُعد تاریکی به اسم Shadowlands متصل میباشد و میتواند سایه را کنترل کند. پیشتر گفته بودیم که در رویداد ساعت صفر، اعضای انجمن عدالت، انرژی شروری به اسم یان کرکل را جذب کرده بودند و این انرژی تاریک، از آلن اسکات به پسرش منتقل شده بود.
آبسیدین که از پدرش متنفر است، به همراه یان کارکال (دشمن قدیمی انجمن عدالت)، بازگشته و قصد دارد تا دنیا را در تاریکی فرو ببرد؛ اما این بار، مسئولیت اصلی به دوش آلن اسکات است که با گذشتهی خودش روبرو شود و پسرش را متوقف کند. هرچند، او که به نوعی مظهر نور و روشنایی در انجمن عدالت محسوب میشود، در نجات دادن فرزند خودش از تاریکی، ناکام میماند. این آرک، داستانی را روایت میکند که شاید به زیبایی آرکهای بعدی نباشد، اما یکی از احساسیترین داستانهای مجموعهی JSA است و به مخاطب این امکان را میدهد تا بیشتر با آلن اسکات همذاتپنداری کند. همچنین پنلی که در آن آلن اسکات از ناراحتی، دخترش را به آغوش میکشد، یکی از ماندگارترین پنلهای سری کمیک JSA است. (عکس)
اما اهمیت این آرکِ احساسی، تنها به رویارویی آلن اسکات و خانوادهاش محدود نمیشود. نخستین بار در این داستان است که پایِ پیتر کراس (سومین دکتر میدنایت) به انجمن عدالت آمریکا باز میشود؛ شخصیتی که یکی از جذابترین ابرقهرمانان مجموعهی JSA است و از نقاط قوت آن به حساب میآید. (عکس)
(The Hunt for Extant (JSA #13-15, 2000
کورتنی مور: برای نجاتِ دنیا لازم بود هر چیزی رو فدا کنیم. بدون تردید یا پشیمونی. چون این کاری بود که قهرمانها انجام میدادن. و هنوز هم انجام میدن.
اکستنت (Extant) بار دیگر بازگشته تا نقشهای را که سابقاً در رویداد ساعت صفر موفق به اجرا کردن آن نشده بود، عملی کند: خلق مجدد جهان دی سی مطابق با میل خودش! پیشتر گفته بودیم که او قاتل سه تن از اعضای اصلی انجمن عدالت نیز هست، بنابراین تقابل دوبارهی او با انجمن عدالت آمریکا، جنبهای شخصی نیز دارد.
اما عاملی که این داستان را به یکی از مهمترین آرکهای این ران تبدیل کرده، نبردِ انجمن عدالت با اکستنت و یا شکست دادن او نیست، بلکه تصمیمی است که اتم اسمشر (آلبرت روتستین)، یکی از اعضای جدید انجمن عدالت، در آخرین شمارهی این آرک میگیرد و از پایهایترین خط قرمز یک قهرمان عبور میکند: ارتکاب قتل. عملی که ابرقهرمانهای دنیای کمیک همواره از آن برحذر بودند.
پیشتر، یک گروه تروریستی با تفکرات آخرالزمانی، به اسم کُبرا، هواپیمایی که مادرِ آلبرت در آن بود را منفجر کرده بودند. درد و رنج حاصل از کشته شدن مادرش و شیوهی برخورد قهرمانها با رهبرِ یک گروه تروریستی، تاثیر عمیقی بر نگاهِ آلبرت به عدالت گذاشت. به همین دلیل در داستان «شکارِ اکستنت» آلبرت به چند ثانیه قبل از منفجر شدن هواپیما، برمیگردد و برای نجات مادرش، جای او را با اکستنت عوض میکند.(عکس). او تصمیم میگیرد اکستنت را بکشد تا با حذفِ کامل یک شرور از دنیا، کس دیگری متحمل رنج و عذابی که او شده بود، نشود. این داستان، اتم اسمشر را به یکی از پیچیدهترین شخصیتهای انجمن عدالت تبدیل کرده و زمینهی جدا شدنش از این گروه را فراهم میسازد؛ او برای نجات مادرش از خط قرمزی عبور میکند که دیگر راه برگشتی برای آن وجود ندارد و با این کار، میراثِ الگو و مرشدش، ال پرت (اتم در عصرِ طلایی) را لکهدار مینماید.
(Injustice Be Done (JSA #16-20, 2001
بلک آدام (خطاب به وایلدکت): زمانی که جانی سارو پیشنهاد داد که تومورِ بدخیمِ توی سرم رو برمیداره، مشتاقانه پذیرفتم. برای نجات جونم قسم خوردم که به سارو خدمت کنم. تو برای نجات جونت چه پیشنهادی داری؟
گروه Injustice Society یا «انجمن بی عدالتی» که از دشمنان عصر طلایی انجمن عدالت بودند، این بار با اعضایی متفاوت و رهبری مخوفتر، به اسم «جانی سارو» وارد داستانهای این گروه شدند. جانی سارو در گذشته، یک دزد خردهپا بود که ناخواسته توسط دستیار سندمن، یعنی سندرسون هاوکینز (معروف به سندی یا Sandy) به بُعد ناشناختهای به اسم قلمروی نامحسوس (Subtle Realm) فرستاده میشود و پس از بازگشت، به خبیث فوقالعاده ترسناکی بدل میگردد که تنها با کنار زدنِ ماسکش و نشان دادن چهرهی واقعیاش، میتواند هر کسی را بکشد. جانی سارو نیز که در ابتدا، از این موضوع خبری نداشت؛ با کنار زدنِ ماسکش، همسرش را ناخواسته میکشد و به همین دلیل، از سندرسون متنفر است و او را مقصر اصلی مرگِ همسرش میداند. (عکس)
جانی سارو و دیگر ابرشروران گروه Injustice Society به قهرمانان انجمن عدالت حمله میکنند و آنها را تا پای مرگ میکشانند؛ اما مبارزهی مجمعی از ابرشرورها با قهرمانهای داستان و پیروزی قابل پیشبینی یکی از این دو گروه، تنها بخشی از این آرک زیباست. این داستان نقطهی عطفی در ارتقاءِ شخصیتپردازی بلک آدام است؛ کاری که دیگر نویسندگان انتشارات دی سی از انجام آن عاجز بودند. این نسخه از بلک آدام که نخستین بار در سری The Power of Shazam معرفی شده بود، با ورود به مجموعه کمیک JSA، به یک ضد قهرمان، با اهدافی قابل تامل تبدیل میشود. در این داستان، او نخستین گام را برای تبدیل شدن به شخصیت محبوبی که ما اکنون میشناسیم برمیدارد. این تصویر از شخصیتپردازیِ بلک آدام، در آثار The New 52 نیز با اندکی تغییر، مورد استفاده قرار میگیرد. پس از این آرک، بلک آدام برای مدت کوتاهی به انجمن عدالت آمریکا میپیوندد و پای شزم را هم به داستانهای این سری کمیک باز میکند.
(The Return of Hawkman (JSA #22-25, 2001
جی گریک: مردمی که اون پایین توی خیابونها هستن، مردمی که واقعاً برای ما مهمان، به گروههایی مثل تایتانها و لیگ عدالت نگاه میکنن. اما تایتانها و لیگ عدالت… به ما نگاه میکنن.
آلن اسکات: کسایی که از نگهبانان، نگهبانی میکنن.
هاکمن و هاکگرل از آن دسته شخصیتهایی هستند که خاستگاه (اوریجین) بسیار آشفتهای دارند، به طوری که گذشتهی آنها، قدیمیترین هواداران انتشارات دی سی را هم کلافه میکند. سالها طول کشید تا نویسندههای دی سی متوجه شوند که خاستگاهی ساده و قابل فهم، به مراتب بهتر از گذشتهای پیچیده و کلافهکننده است. حال تصور کنید، بار دیگر شخصیتی خلق شده که اسمِ هاکگرل را یدک میکشد، خاطراتی را به یاد میآورد که مربوط به زندگیِ او نیست، از بحران هویت رنج مییرد و از طرف دیگر، شایرا سندرز (هاکگرلِ عصر طلایی)، دختر عموی پدربزرگش است. بیشک مواجه شدن با نسخهی جدیدی از هاکگرل بر عصبایت شما میافزاید.
بازگشت هاکمن، آرکی است که سرانجام به برخی از مهمترین پرسشهای مجموعهی JSA پاسخ میدهد: هویت واقعی کندرا سندرز چیست؟ چرا او خاطراتی را به یاد میآورد که هرگز آنها را تجربه نکرده است؟ اما پرداختن به بحرانِ هویت کندرا سندرز، تنها یکی از بخشهای مهم این داستان است. نجات سیارهی تاناگار (Thanagar) از دیکتاتوری به نام اونیمار سین (Onimar Synn) و درگیر شدن اعضای انجمن عدالت در این مبارزه، وجه دیگری از این آرک است که به بازگشتِ یکی از بنیانگذارانِ انجمن عدالت، یعنی کارتر هال (هاکمن دورهی طلایی) منجر میشود. بازگشت او، زمینهسازِ خلق سری جدیدی از کمیکهای هاکمن (سری چهارم) شد؛ سری کمیکی که جف جانز مهمترین نویسندهی آن بود.
(Let the Games Begin (JSA #28 & JSA #30, 2001
بیایید بازی رو شروع کنیم.
اگر به دنبال کمیکی هستید که در آن قهرمانان مورد علاقهتان در مقابل هم قرار میگیرند، این داستان دو قسمتی میتواند خواستهی شما را برآورده کند. زنی به نام رولت (Roulette) که بعدها هویت اصلیاش مشخص میشود برخی از ابرقهرمانان انجمن عدالت را وارد خانهی شرطبندیاش (The House) کرده و آنان را مجبور به مبارزه با یکدیگر میکند. سه دوئل بزرگ که در هر کدام، تنها یک نفر زنده بیرون میآید. اتم اسمشر و بلک آدام مجبورند تا حد مرگ با یکدیگر مبارزه کنند. دکتر میدنایت و مستر ترفیک (مایکل هولت) نیز در یک مسابقهی شطرنج، مقابل هم قرار میگیرند؛ مسابقهای که بازندهاش به مرگ با صندلی الکتریکی محکوم میشود. هاکمن و سندی هم که بدنشان به یک سم مهلک آلوده شده باید از مسیری مرگبار عبور کنند و خود را به مکانی که هاکگرل در آن زندانی شده است برسانند؛ هاکگرل نیز تنها به اندازهی یک نفرشان، پادزهر در اختیار دارد.
عاملی که این سه چالش را زیباتر کرده ، انتخاب درست شخصیتها برای تقابل با یکدیگر است. اتم اسمشر همیشه رابطهای خصمانه با بلک آدام داشته و به او اعتماد ندارد. از آنجایی که او در گذشته یک شرور را کشته، این احتمال وجود دارد که بار دیگر به این کار دست بزند. مستر ترفیک و دکتر میدنایت باهوشترین افراد گروه هستند، و تقابل هوش آن دو، بیشک میتواند برای مخاطب جذاب باشد. هاکمن و سندی نیز هر دو به کندرا یا هاکگرل علاقهمند هستند و به اصطلاح رقیب عشقی یکدیگر محسوب میشوند.
کمی پیشتر گفته بودیم که کمیکهای سری JSA، علاوه بر داشتن جزئیات فراوان، کاملاً به هم مرتبط هستند. بنابراین این کمیک زیبا و سرگرمکننده، برای مدتی کوتاه، شما را از آن جو شلوغ خارج میکند.
(Stealing Thunder (JSA #32-37, 2002
اولترا هیومنایت: ببین با کمکِ تو تونستم چه چیزی رو خلق کنم… یک دنیای کامل. دنیایی عاری از جنایت، بیکاری و بیماری… به نظرت چیزی هست که این دنیا کم داشته باشه؟
آلن اسکات: ارادهی آزاد.
همهی ما با علاءالدین و غول چراغ جادو آشنایی داریم. شخصیتهای معروفی که از مجموعه داستانهای هزار و یک شب، پایشان به دنیای دیزنی باز شد و به شهرت جهانی رسیدند. جانی تاندر و تاندربولت (صاعقه)، در واقع نسخهی کمیک بوک و آمریکاییِ علاءالدین و غول چراغ جادو محسوب میشوند.
جانی تاندر از شخصیتهای قدیمی انجمن عدالت آمریکا است که به دلیل کهولت سن به آلزایمر دچار شده و در یک خانهی سالمندان زندگی میکند. تاندربولت یا همان غولِ معروفش نیز به یک پسربچهی یتیم به اسم جاکیم ویلیامز (Jakeem Williams) رسید. در این آرک، معجزهای رخ میدهد و جانی تاندر سالم و سرحال به پایگاه انجمن عدالت آمریکا برمیگردد تا تاندربولت را از جاکیم پس بگیرد؛ اما کسی که بدن جانی تاندر را کنترل میکند، ابرشروری به اسم اولترا هیومنایت (Ultra-Humanite) است که میتواند ذهنش را به هر جسمی که بخواهد منتقل کرده و آن را تسخیر نماید. پس حتماً میتوانید تصور کنید زمانی که یک غول چراغ جادو، با قدرتهایی تقریباً نامحدود، به دست یک ابرشرور بیفتد چه رخ میدهد.
اولترا هیومنایت، آرمانشهر پیشرفتهای را میسازد که تمامی انسانهای جهشیافته و دارای قدرت، تحت فرمان او هستند. اکنون این وظیفهی اعضای باقیمانده از انجمن عدالت میباشد تا جهان را به حالت پیشیناش بازگردانند. انجمن عدالت آمریکا از طرفی باید از سد لیگ عدالت و دیگر دوستانشان که تحت کنترل ذهن هستند، عبور کنند و از طرفی مجبورند برای شکست دادن اولترا هیومنایت، دوست قدیمیشان، جانی تاندر را بکشند؛ اما در پایان، اتفاقی رخ میدهد که هیچکس حتی فکرش را هم نمیتواند بکند و جانی تاندر با تاندربولت یکی میشود و روحش همیشه در کنار این غول چراغ جادو باقی میماند.
این داستان پای ریک تایلر (دومین اورمن) را هم به انجمن عدالت باز میکند. ریک همچنین پسر رکس تایلر (اولین اورمن و از بنیانگذاران انجمن عدالت) است.
(Princes of Darkness (JSA #45-55, 2003
هکتور هال (خطاب به موردرو): به آینده نگاه کن، جادوگر. انجمن عدالت چیزی رو شروع کرد که حتی تو قادر به حذف کردنش نیستی. از نسل جدیدی که وارد گروه ما شد تا مردان و زنانی که در لیگ عدالت و تایتانهای نوجوان حضور دارن… حتی هزاران سال بعد از آخرین نبردِ ما… باز هم لژیونی از ابرقهرمانها وجود خواهد داشت.
میراث ما تا ابد باقی خواهد ماند.
«شاهزادههای تاریکی» یک آرک نسبتاً طولانی است که بیشتر حول محور بازگشت موردرو (ارباب هرج و مرج) و حملهی مجددش به انجمن عدالت میچرخد. این آرک مانند سایر کمیکهایی که دکتر فیت یا هکتور هال در مرکزیت آن است، نقش مهمی در پیشبرد سری JSA دارد. موردرو به همراه اکلیپسو (Eclipso) و آبسیدین (پسر آلن اسکات)، قصد دارند تا نقشهی پیشینشان را که نابودی دنیای دی سی و تسط تاریکی و آشوب است، عملی کنند. قهرمانان انجمن عدالت در حالی باید مقابل این سه شرور خطرناک بایستند که برخی از مهمترین اعضایشان با مرگ فاصلهی چندانی ندارند.
شاهزادههای تاریکی، یک آرک داستانی اکشن و دارای هرج و مرجی تمام عیار است که استفادهی صحیح از شخصیتهای مکمل و تیمآپِ جذاب ابرقهرمانان مختلف، از نقاط قوت آن محسوب میشود. بر کسی پوشیده نیست که مدیریت شخصیتها در یک داستان شلوغ، همواره از اهمیت خاصی برخوردار است و عاملی کلیدی در موفقیتِ اینگونه داستانها به حساب میآید؛ امری که نویسندگان این آرک از آن سربلند بیرون آمدهاند. مهمتر از همه اینکه، داستان مورد بحث حاوی یک پیام بزرگ برای طرفداران دی سی است؛ پیامی که میتواند عدهای را از کجفهمی و درکِ اشتباه از انتشارات دی سی نجات دهد: جهان دی سی، یک دنیای تاریک نیست. دنیاییست که همیشه با نور و امید گره خورده و قهرمانان آن حتی در سختترین شرایط هم بر تاریکی غلبه میکنند و هرگز اجازه نمیدهند که این میراث، مغلوب سیاهی و ناامیدی شود.
(Black Reign (JSA #56-58 & Hawkman Vol. 4 #23-25, 2004
بلک آدام: کل دنیا باید اصلاح بشه، مستر ترفیک. و قرار نیست انجمن عدالت این کار رو انجام بده.
«سلطنت سیاه»، یک کراساور شش قسمتی میان دو مجموعه کمیک JSA و Hawkman است و همانطور که از اسم آن پیداست، بلک آدام در مرکزیت آن قرار دارد. کمی قبل گفته بودیم که بلک آدام، این شکل از شخصیتپردازی و محبوبیت کنونیاش را مدیون سری JSA و جف جانز است؛ نویسندهی مهمی که هر بار صحبت از ارتقای شخصیتهای دی سی میشود، بیاختیار یاد او و خلاقیت مثالزدنیاش تداعی میشود. آرک سلطنت سیاه را میتوان بهترین داستانی دانست که تاکنون برای شخصیت بلک آدام نوشته شده است؛ شخصیتی که تنها هدفش، نجات مردم سرزمینش و البته کل دنیا، از ظلم و بردگیِ حاکمان زورگوست.
بلک آدام و اتم اسمشر که در گذشته از انجمن عدالت خارج شده بودند، گروه جدیدی از ضدقهرمانها را دور خودشان جمع کرده و به کندق، سرزمین مادریِ بلک آدام حمله میکنند تا مردم آنجا را از دست حکومت دیکتاتوریاش آزاد کنند. حمام خونی که بلک آدام با کشتن حکومتیها به راه میاندازد، گروه انجمن عدالت را وادار به مقابله با او و افرادش میکند.
اما این نزاع رنگ و بوی دیگری دارد. دیگر خبری از جدال جاودانهی خیر و شر نیست، بلکه با دو جبههی مختلف از «خیر» طرف هستیم که هر کدام دیدگاه متفاوتی نسبت به اجرا شدن عدالت دارند. این اتفاق، خواننده را نیز بر سر یک دوراهی بزرگ قرار میدهد و او را به این فکر میاندازد که آیا میتوان جواب خشونت را با خشونت داد؟ حتی این داستان نیز نمیتواند پاسخِ درستی به این سوال بدهد. از طرفی با گروهی از ابرقهرمانان محبوب طرف هستیم که سبک زندگی و روحیهی عدالتجویانهشان، الهامبخش دنیاست و از طرف دیگر، مردم درد کشیدهی کندق را میبینیم که به بلک آدام همچون یک قهرمان و ناجی نگاه میکنند و تا پای جانشان از او در مقابل انجمن عدالت دفاع میکنند. در نتیجهی همین دوگانگی است که برندهای از دل این نبرد بیرون نمیآید و انجمن عدالت آمریکا با بلک آدام، به یک توافقِ صلح میرسند: بلک آدام میتواند در کندق بماند و از مردمش محافظت کند، اما به هیچ وجه حق خروج از مرزهای کندق را ندارد.
(Redemption Lost (JSA #60-62, 2004
هال جوردن: طی این مدت سعی کردم که خوبیِ درونِ انسانها رو ببینم. حتی در بدترین گناهکارها هم دنبال خوبی گشتم. اعمال هولناکی رو دیدم که از طمع، شهوت و خشونت سرچشمه میگرفتن… و با اینحال، باز هم رستگاری رو به اونها پیشنهاد دادم. همهی این کارها برای این بود که یک روز، رستگاری رو در وجودِ خودم پیدا کنم، ولی هنوز هم نمیبینمش. اون نور رو نمیبینم.
انتشارات دی سی در فاجعهای به اسم (Emerald Twilight (1994، به گونهای شخصیت هال جوردن را نابود کرد که بعید است کسی در آن سالها، حتی خیال بازگشت دوبارهی این شخصیت به ذهنش خطور کرده باشد. تبدیل او از یک قهرمان به یک ماشین کشتار، بزرگترین خیانتی بود که دی سی تاکنون در حق یکی از شخصیتهایش انجام داده است. خباثت هال جوردن به همان یک داستان، محدود نشد و او که به شروری به اسم پارالاکس تبدیل شده بود، بار دیگر در رویداد ساعت صفر: بحران در زمان (۱۹۹۴)، حضور مییابد تا با کمک اکستنت، تاریخ دی سی را بازنویسی کند.
با اینحال، هال جوردن بعدها از اعمال پیشینش پشیمان میشود و سعی میکند تا با فدا کردن جانش در داستان (Final Night (1996، گذشتهی تاریک خود را جبران کند. پس از آن نیز او در داستان روز قضاوت (Day of Judgment, 1999) که جف جانز نویسندهی آن است، حضور پیدا میکند و به میزبان جدید اسپکتر (Specter) تبدیل میشود. هال جوردن ماهیت اسپکتر را از یک روح انتقامجو به یک روحِ رستگارکننده تغییر میدهد تا بلکه از این راه، روح خودش نیز به رستگاری و بخشش برسد.
آرکِ Redemption Lost یا رستگاریِ گمشده، یک داستان غمانگیز به نویسندگی جف جانز است که ما را با دردِ روحی عمیق و عذاب وجدانِ تمامنشدنیِ هال جوردن آشنا میکند. قهرمانِ تنهایی که سالهاست جایگاه واقعیاش را در دنیا از دست داده و اکنون سعی دارد تا از طریق اسپکتر و رستگار کردن دیگران، وجدان رنجکشیدهاش را آرام کند. آرامشی که هرچقدر هم تلاش میکند در ژرفای وجودش به آن نمیرسد؛ اما ارادهی قوی هال جوردن در تبدیل اسپکتر به یک روح رستگارکننده، سبب ضعیف شدن این روح انتقامجو شده و در نتیجهی همین ضعف، روحِ لعنشدهای به اسم اسپیرت کینگ (Spirit King)، موفق به فرار از جهنم میشود. اسپیرت کینگ با آزاد کردن سایر روحهای نفرین شده در جهنم، ارتشی از زامبیهای تحت کنترلش را تشکیل میدهد و قهرمانان داستان نیز تنها یک راه برای مقابله با او دارند: تسلیم شدن ارادهی هال جوردن و بازگشت اسپکتر به ماهیت انتقامجوی سابقش؛ کاری که هرچند به نجات انجمن عدالت آمریکا ختم شد، اما به عذاب روحی هال جوردن اضافه کرد. بنابراین اگر از طرفداران هال جوردن هستید، این داستان میتواند اشک شما را در بیاورد.
این آرک زیبا را میتوان پیشدرآمدی بر مینیسری (Green Lantern: Rebirth (2004 دانست. داستانی که بعدها مشخص میکند ریشهی اعمال شرورانهی هال جوردن در طول این سالها، هیولایی به اسم پارالاکس بوده است و جف جانز سرانجام در همین مینیسری، این فانوس سبز را به رستگاری میرساند.
(Out of Time (JSA #65-66, 2004
متیو تایلر: من از آغاز تا پایانِ زمان رو سفر کردم، مستر ترفیک؛ و یک چیز رو خیلی خوب یاد گرفتم. زمانی که پای نجات دادنِ عزیزانمون در میون باشه… دیوانگی معنایی نداره.
در دنیای کمیک، بازگرداندن شخصیتها از مرگ، امری معمول و متداول است، هرچند اگر این کار خلاقانه صورت نگیرد، به یک حرکت مضحک و احمقانه تبدیل میشود. خوشبختانه جف جانز از این آزمون سربلند بیرون میآید و رکس تایلر، اولین اورمن را به دنیای دی سی بازمیگرداند؛ قهرمانی که پیشتر در رویدادِ ساعت صفر، جانش را از دست داده بود. البته این را هم بگویم که «خارج از زمان» داستانی است که رخدادهای آن، درشمارههای پیشینِ سری JSA زمینهچینی شده بود و این آرک در واقع، مجموعهای از اتفاقهای گذشته را به سرانجام میرساند.
بارها در آرکهای پیشین به این موضوع اشاره میشود که رکس تایلر، آنچنان خودش را صرف شغل و حرفهی ابرقهرمانیاش کرده بود که دیگر وقتی برای گذراندن با همسر و پسرش (ریک تایلر) نداشت. از این رو، ریک تایلر همیشه نبود پدر را احساس میکرد و از آن ناراحت بود. عجیب است که او علیرغم این ناراحتی، میراث پدرش را ادامه میدهد و به دومین اورمن تبدیل میشود. در داستان Out of Time، ریک پایش را از این هم فراتر میگذارد و تصمیم میگیرد جانش را برای بازگشت پدرش فدا کند تا فرصتی دوباره به زندگیِ او و مادرش بدهد؛ هرچند خودش موفق به انجام این کار نمیشود و این هدیه را کسی به او میدهد که گمان میرفت، کمترین درک را از مفهوم عشق به خانواده دارد.
مجال زندگیِ دوباره، امرِ ناممکن و غیرقابل باوری است که نمونههای آن را به کرات در داستانهای کمیکبوکی دیدهایم. اما کمیکبوک پیامش را در همین داستانهای غیرقابل باور به گوش مخاطب میرساند و پیام این داستان نیز یک چیز است: از این فرصت ارزشمندی که تنها یک بار به هر انسان داده میشود، به درستی استفاده کنید.
(JSA/JSA (JSA #68-72, 2005
کورتنی مور (استارگرل): نمیشه تصور کرد که اونها (انجمن عدالت) هم یه زمانی تازهکار بودن. قهرمانهایی که اشتباه میکردن و مشکلات خودشون رو داشتن. نمیشه تصور کرد که اونها هم یه زمانی… مثل ما بودن.
آرک JSA/JSA، نه تنها یکی از زیباترین داستانهای نوشتهشده توسط جف جانز است، بلکه بهترین داستانِ تاریخ انجمن عدالت نیز محسوب میشود. این آرک، آنچنان سرشار از پنلهای زیبا و ماندگار است که هرگز از خواندن چندبارهی آن سیر نمیشوید. JSA/JSA همچون یک ماشین زمان، شما را به جایی میبرد که هر طرفدار دی سی، آرزوی آن را دارد: عصر طلایی کمیک بوک!
پر دگاتون (Per Degaton) که از دشمنان قدیمی و کلاسیک انجمن عدالت است، به سال ۱۹۵۱ سفر کرده و با بدنام کردنِ JSA و ترساندن حکومت از قهرمانهای نقابپوش، اعضای انجمن عدالت را وادار به بازنشستگی میکند. پر دگاتون همچنین قصد دارد تا با کشتن رییسجمهور و دوختن پاپوش برای JSA، میراث انجمن عدالت را برای همیشه نابود کند؛ میراثی که نابودیاش تنها به این گروه ختم نمیشود و آیندهی جهان دی سی را نیز با خودش غرق خواهد کرد.
در چنین شرایطی، اعضای جدید JSA به گذشته سفر میکنند تا پیشکسوتها و بنیانگذاران این گروه را به تشکیل دوبارهی انجمن عدالت ترغیب کنند و جلوی نقشهی پر دگاتون را بگیرند؛ اما کار به این راحتیها هم نیست. هر کدام از این پیشکسوتها درگیر یک مشکلی شخصی و منحصر به فرد هستند و وادار کردن آنها به پوشیدن دوبارهی نقاب و شنل، چالش بزرگی است که اعضای جدید باید با آن روبرو شوند. چالشی که منجر به خلقِ زیباترین صفحات مجموعهی JSA میشود و تا مدتها در ذهن هواداران انتشارات دی سی باقی میماند.
آرک JSA/JSA ادای احترام به کسانی است که در سالهای اولیهی صنعت کمیکبوک، با ایدههای ساده اما خلاقانهشان، میراثی را شکل دادند که نسلهای مختلف را مجذوب زیباییهای آن کرده است؛ میراثی که اکنون پس از حدود هشتاد سال، همچنان پابرجاست.